داستان زندگی در سیمز 2

سلام
حال شما چطوره ؟
خوب این داستان که از اسمش مشخصه و توی بازیدات هم بوده
توی سیمز از بازی عکس میگیرین و براش داستان میسازین یا برعکس !
ولی خوب من تا 10 روز دیگه وقت ندارم داستان بسازم اما بعدش حالتونو میگیرم !
فعلا سایه جان و عباس جان شروع کنن تا من بیام !
بقیه هم منتظرشونیم !
اینم 2 تا عکس از نسخه بازیدات این تاپیک !


البته الان پستهای من توی این عکس نیست
X-man همین عباس ( Gream Reaper ) خودمونه
پس شروع کنیم !
برای آپلود میتونین از سایت imagehosting.us استفاده کنین
بعد از آپلود از thumbnail استفاده نکرده و عکس کامل ( بدون لینک ) را در تاپیک قرار دهید . ( به دلیل کوچک بودن عکس ها )

========================================================================
در ضمن تاپیک The Sims Series برای اخخبار و نکات بازی سیمز همچنان به قوت خودش باقیه !

شما ها داستان نمیذارین ؟!
من تازه دیروز Open For Business رو خریدم
هنوزم باهاش بازی نکردم
عباس جون ما منتظریم !

خوب مثل اینکه کسی قرار نیست بذاره !
اشکال نداره !
خودم دست به کار شدم :lightbulb
البته الان خیلی کار دارم و ممکنه زیاد خوب در نیاد
این یک بار استثنائا داستان کوتاه و یک قسمتی خواهد بود :tick:

...Coming Soon

سایه جان واقعا اگه بذارین فوق العاده خوشحال میشم !!!!

بله مصطفی جان تعجب نکن !!
قلی شخصیت داستان های سایه خانوم بود که سبیلو یه خورده هم کچل بود !
====================================================
در داستان جدید من از پک Open For Business و در داستانهای بعدی از Open For Business و Family Fun استفاده میکنم !

خوب داستان من هم درست شد !
امیدوارم بقیه هم شروع کنن
===============================================================
اول از همه معذرت شدید میخوام که کیفیت عکس ها پایینه . چون یادم رفت توی تنظیمات بازی کیفیت عکس رو High بذارم .

============
ماجراهای سیا
============
این سیا هست
از اون جوون های امروزی که خودتون میشناسین ! پدر و مادرش فوت کردن و حالا اون تنهایی زندگی میکنه .
هیچ ارثی هم به اون نرسیده و همه اموال پدر و مادر رو برادراش گرفتن .

او در این خونه کوچیک زندگی میکنه

و مثل بقیه جوونها به قیافش اهمیت میده !

یه روز که داشت توی اینترنت می گشت به یه تبلیغ مسابقه بخت آزمایی برخورد کرد و توی اون ثبت نام کرد !

و بعد از چند روز ...
بله ! اسمش توی روزنامه نوشته شد !
برنده 1000000 § شده بود !

......

حالا اون یه زمین خیلی بزرگتر خرید و یه خونه بزرگتر به همراه یه مغازه درست کرد .

توی مغازه اش هم چیزهای زیادی قرار داد



اون اوایل همه کارهای مغازه رو خودش انجام میداد


اما مدتی که گذشت مشتریان مغازه خیلی بیشتر شدند . الان وضع سیا داره خیلی خوب میشه !

چند تا کارمند با لباس فرم آبی استخدام کرد

و خودش جلوی تلویزیون دراز می کشید و راحت کیف دنیا رو می کرد !


پایان !

خوب بود ؟
اگه خوبه داستانهای بعدیم رو هم با سیا بسازم !

گفتم که کوتاهه
فقط واسه این ساختم که تاپیک بالا بیاد !
چجوری PDF ؟ :cheesygri

نوشته شده توسط Grim Reaper:

با برنامه Adobe Acrobat Professional میشه که البته خرجش 200 مگابایته!!!
اگه خواستی می تونی با برنامه های دیگه پی دی افش کنی که هر کدوم ایراداتی داره یا اینکه بدی خودم پی دی افش می کنم.
------------------------------------
خبر یک داستان خوب هم می دم که درباره دو نفر از اعضای دوست داشتنی سایت و یک نفر از اعضای گم نام سایت هستش
Coming Late !!!

بیشتر...

یکی از اونها من نیستم ! ؟
داستان بعدی من هم !
خودتون بگین که همین ماجراهای سیا باشه
یا یه داستان جدید مثل عباس !!!
Coming Late Because I have Final Exams Soon ( Emtehan Nahaee )