بررسی بازی Tell Me Why

خوب یا بد، شاید بتوان پذیرش درام‌های تعاملی در قامت بازی‌های ویدیویی در بین مخاطبان هنر هشتم را مدیون «تل‌تیل گیمز» و موفقیت‌های سال 2012 عنوان The Walking Dead دانست.  پس از انتشار بازی‌های متعدد در این سبک، استودیوی Dontnod Entertainment هم با Life is Strange به ژانر ورود کرد و حالا در روزهای پایانی نسل هشتم، تیم فرانسوی با همکاری مایکروسافت و تحت لیبل ایکس باکس استودیوز، اثر جدیدی با نام  Tell Me Why را به طور انحصاری برای پلتفرم‌های ردموندی منتشر کرده است. اثری که انقلابی در سبک ایجاد نکرده اما سعی دارد متفاوت باشد و تا حد زیادی با فصل اول در این راه با موفقیت قدم برداشته است.

با توجه به محدودیت‌های درام‌های تعاملی، اولین تلاش Dontnod برای این‌که با بازی Tell Me Why گرفتار تکرار مکررات نشود، انتخاب ایده‌ای متفاوت است. بازی در جهان واقعی با قوانین و ارتباطات جامعه‌ی حال حاضر جریان دارد، تیم فرانسوی دقیقا دست روی همین مغوله‌ی انسانی گذاشته و روابط بین افراد را هدف قرار داده است. داستان حول دوقلوهای «رونان» با نام‌های «تایلر» و «آلیسون» روایت و با توضیح چگونگی تاثیر اوضاع کودکی و رشد آن‌ها بر اخلاقیات مادرشان دنبال می‌شود. تفاوت‌های جسمی و اخلاقی تایلر و نحوه‌ی پذیرشش در جامعه یکی از ستون‌های اصلی بازی‌ست ولی پیش از آن Dontnod قضیه را تاریک‌تر کرده و از فضایی نزدیک‌تر در خانواده و حتی نزدیک‌ترین فرد به او، یعنی مادرش استفاده کرده است. تعامل‌های بین خواهر و برادر و آنچه که سعی دارند از اتفاقات ده سال پیش و قتل مادر کشف کنند و به یاد آورند، فضایی دراماتیک و مرموز خلق کرده که فراتر از پیام‌های تبلیغاتی پیش از انتشار، بسیار باورپذیر هستند و مخاطب را به فکر وا می‌دارند.

شاید پیش از انتشار، ایده‌های Tell Me Why زرد و شعارزده به نظر می‌رسیدند ولی با تجربه‌ی بازی یقینا به این موضوع خواهید رسید که به هیچ وجه با اثری که تحت تاثیر ترند این روزها ساخته شده طرف نیستم و سازنده و ناشر به دنبال سواستفاده و موج سواری نبوده‌اند. برخلاف دیگر بازی‌های ایپیزودیک که معمولا در حداقل پنج فصل دنبال می‌شوند و فاصله انتشار هر فصل به نسبت با قسمت‌های قبل زیاد است، «تل می وای» در سه فصل دنبال خواهد شد که با فاصله یک هفته‌ای منتشر می‌شوند. در ساختار اپیزودیک معمولا فصول اول همیشه فدا می‌شوند زیرا باید پیش زمینه داستانی را توضیح داده و شخصیت‌ها را به مخاطب معرفی کنند. فصل اول «تل می وای» نیز با نام Homecoming همین راه را رفته که باعث شده تا ریتمی به شدت کند داشته باشد. البته که این کند بودن برای توضیح بهتر جزئیات داستانی و تحریک حس کنجکاوی گیمر است. همچنین که شخصیت‌ها را طوری معرفی و پرداخت کند که بتوان با آن‌ها هم‌ذات پنداری کرد، اما این ریتم کند می‌تواند گاهی آزاردهنده باشد و مخصوصا اوایل بازی، ممکن است افرادی به جز مخاطبان و دوست‌داران سبک را کاملا دل‌سرد کرده و پس بزند.

معمولا این نوع از ادونچرهای گرافیکی مکانیکی جز تصمیمات داستانی با عواقب ندارند. برای این‌که «تل می وای» کمی متفاوت باشد، باز هم عناصر ماورالطبیعی در بازی گنجانده شده (مشابه Life is Strange)  تا روحی تازه در بطن گیم‌پلی تزریق کند. آلیسون و تایلر می‌توانند از طریق تلپاتی ارتباط ذهنی داشته باشند. همچنین آن‌ها می‌توانند خاطراتی از گذشته را به شکل تصویری هلوگرامی به یاد آورند. اما گاها خاطرات تایلر با ورژنی که آلیسون به خاطر می‌آورد متفاوت است و این تصمیم با شماست که انتخاب کنید یادآوری کدام شخصیت از خاطرات یک دهه پیش را به عنوان حقیقتی که وجود داشته و اتفاق افتاده قبول کنید. بازی هیچ‌وقت به شما نمی‌گوید که کدام خاطره حقیقت است و واقعا تصمیم درست و اشتباه در «تل می وای» مفهومی ندارد.

بدون شک «تل می وای» یک درام واقعی است که توانایی استودیو از داستان سرایی را در فضایی امروزیی و در جامعه‌ی مدرن نشان می‌دهد با موضوعی که کمتر پرداخته شده است. همین قضیه، بازی را به شدت باورپذیر کرده و حس درگیری با داستان و درک شرایط را دوچندان کرده، ولی زمانی که ویژگی‌های ماورالطبیعی شخصیت‌ها در بازی ظاهر می‌شود، به این حس باورپذیری لطمه وارد می‌کند. با این‌که تفاوت یادآوری خاطرات ایده‌ی نو و متفاوتی است و پتانسیل این را ایجاد می‌کند که در دو فصل آینده با تصمیمات چالش برانگیزی روبرو شویم، ولی تصورم بر این است که اگر المان‌های متافیزیکی در بازی به کار گرفته نمی‌شد، با اثری جدی‌تر روبرو بودیم که می‌توانست توانایی‌های قصه‌گویی استودیو را به مرزهایی فراتر از ویدیو گیم صادر کند.

به طور کلی هفت تصمیم تاثیرگزار در فصل اول پیش روی مخاطب قرار می‌گیرد و بررسی آمار چگونگی انتخاب آن‌ها توسط مخاطبان، نشان می‌دهد که Dontnod کارش در به چالش کشیدن بازیکنان را به خوبی انجام داده و تیم نویسندگی و روایت، داستانی قابل پیش بینی و نخ نما را ننوشته‌اند. اتفاق پایانی فصل اول که در نقش پیچش داستانی ظاهر می‌شود هم دال بر این موضوع است. زمانی که بعد از سه یا چهار ساعت رفتار آلیسون و تایلر برای‌تان عجیب و احمقانه به نظر می‌رسد، کارگردان با هوشیاری و زیرکی فلش‌بکی را به مخاطب نشان می‌دهد که هم تمام رفتارهای دوقلوها را در فصل قبل توجیه می‌کند و هم مخاطب را تشنه‌ی فصل بعدی می‌کند. شاید تا پیش از شروع بازی و حتی نیمه‌ی اول فصل اول، چندان میلی به ادامه‌ی Tell Me Why نداشتم ولی حالا مشتاقانه در انتظار تجربه‌ی فصل دوم هستم.

امتیاز بازی‌سنتر - 8

8

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:  پیشرفت بصری نسبت به ساخته‌های پیشین استودیو  صداگذاری خوب و با احساس کارکترها  مرموز، قابل باور و دوست داشتنینقاط ضعف:   ریتم بسیار کند ابتداییاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم Xbox One بررسی شده است

User Rating: 2.45 ( 2 votes)
خروج از نسخه موبایل