بررسی بازی The Invincible

سال‌ها پیش اقتباس از نوشته‌های آندژی ساپکوفسکی توانست یکی از بهترین مجموعه بازی‌های تاریخ لهستان و اروپا را شکل دهد و حالا دوباره شاهد تکرار این روند در ابعادی متفاوت هستیم. اینبار نوبت به استانیسلاو لِم و یکی از برجسته‌ترین آثار او رسید تا بازی The Invincible شکل بگیرد. اثری که استودیوی Starward Industries آن را براساس اقتباسی از یکی از معروف‌ترین رمان‌های علمی تخیلی لهستان توسعه داده و می‌توان گفت که در این مسیر توانسته تا عملکردی خوب را از خود به نمایش بگذارد. بازی پیش رو بدون شک یکی از بهترین آثار ماجراجویی چند سال اخیر است و می‌تواند برای چند ساعتی گیمر را با داستان جذاب خود درگیر کند.

بررسی ویدیویی را در یوتوب تماشا کنید

با این حال مشکلاتی در این مسیر وجود دارند که از تبدیل بازی The Invincible به یکی از بهترین‌های امسال جلوگیری کرده‌اند. مشکلاتی که البته بسیاری از آنها با انتشار به‌روزرسانی قابل برطرف شدن هستند اما به تجربه ما از نسخه فعلی آسیب جدی‌ای وارد کرده‌اند. مسئله‌ای که به شکل مستقیم روی کیفیت نهایی این بازی تاثیر گذاشته و بعضا تبدیل به مانعی برای تجربه یکی از ماجراجویی‌های جالب توجه چند سال اخیر شده‌اند.

در The Invincible همه چیز درباره داستان و نوع روایت آن است. تقریبا می‌توان گفت در بسیاری از مواقع این بازی از دید گیم‌پلی شباهت‌های بسیاری به یک Walking Simulator پیدا می‌کند اما در میان همین روند ساده سعی داشته تا خلاقیت‌های خاصی را رقم زده و کنجکاوی مخاطب را غلغلک دهد. داستان با معرفی شخصیت یاسنا (Yasna) شروع می‌شود. زیست‌شناسی که نمی‌داند به چه دلیلی و چگونه روی سطح سیاره Regis III بهوش آمده. او هیچ راه ارتباطی با سفینه خود ندارد و تنها نقشه‌ای را در اختیار دارد که حتی نمی‌داند دقیقا در چه نقطه‌ای از آن حضور دارد. با پیدا کردن نشانه‌هایی از محیط، موقعیت شخصیت اصلی مشخص و ماجراجویی ما در سیاره ریجس 3 شروع می‌شود. سیاره‌ای که به نظر هیچ نشانه‌ای از حیات در آن وجود ندارد و خطری جز تمام شدن اکسیژن یاسنا را تهدید نمی‌کند. با این حال بعد از پشت سر گذاشتن یک طوفان عظیم به پایگاه دیگر همراهان خود رسیده و متوجه می‌شویم که وضعیت با چیزی که فکر می‌کردیم، تفاوت‌های زیادی دارد. این سیاره با وجود ظاهر آرامش اما رازهای زیادی را در خود نهفته کرده. رازهایی که از همان ابتدا به عنوان محوریت روایت داستان قرار می‌گیرند. بزرگ‌ترین عاملی که گیمر را تا انتهای کار همراه خود باقی نگه می‌دارد، ناگفته‌هایی است که در جریان بازی پیش روی ما قرار می‌گیرند. اینکه گذشته سیاره ریجس به چه شکلی بوده و چرا گروهی دیگر قبل از ما به سطح این سیاره آمده و مشغول انجام چه کاری بودند. جالب است که بازی به شکل خاص تصمیم نمی‌گیرد که سوال‌های متعددی را برای شما مطرح کرده و به مرور آنها را پاسخ دهد. رویکردی که از سوی سازندگان انتخاب شده، فضاسازی رازآلود است. تنها کافیست کمی کنجکاو باشید تا خود را در جستجوی رسیدن به ناگفته‌ها ببینید. بخش عمده‌ای از روایت داستان The Invincible به پرداخت دنیای آن ارتباط پیدا می‌کند. اینکه همواره در محیطی بزرگ و خالی که نشانه‌های مختلفی از گذشته را در خود پنهان کرده، تنها هستید باعث می‌شود تا بیشتر از اینکه احساس ترس کنید، حس جستجوگری خود را فعال کنید.

زیبایی طراحی ساختار روایتی بازی به خصوص در این نکته خود را نشان می‌دهد که متوجه شوید انتخاب‌های بسیاری در The Invincible وجود دارند که به شکل سنتی نمایان نمی‌شوند. به شکل کلی اکثریت زمان تجربه بازی را با شخصیت دیگری به نام نواک (Novak) در تماس هستید که نقش رهبر گروه تحقیقاتی را برعهده دارد که شما هم جزوی از آن هستید. بسیاری از نکات داستانی بازی در جریان دیالوگ‌های یاسنا و نواک از طریق بی‌سیم مطرح می‌شود. رویکردی که پیشتر آن را در Firewatch دیده بودیم و اینجا تنها به چند مسیر ساده منتهی نمی‌شود. بعضا پیش می‌آید که در جریان دیالوگ‌ها با چند گزینه برای پاسخ دادن روبرو می‌شوید. گزینه‌هایی که شاید به طور کلی شکلی متفاوت از دیالوگ‌ها باشند اما به شکل خاص روی خط کلی داستانی تاثیر دارند. در این بازی ما با یک داستان کلی و ثابت سر و کار داریم. اینکه چه اتفاقی در سیاره ریجس رخ داده و ما در چه مسیری قدم بر می‌داریم. اینکه این خط داستانی معین تا چه حدی به شکل کامل روایت بشود، چه جزئیاتی در آن مطرح شود یا حتی چه فرضیه‌هایی پیرامون آن شکل بگیرد، انتخاب‌هایی هستند که گیمر در جریان کلی بازی انجام می‌دهد. برخی از این انتخاب‌ها به شکل چند دیالوگ ساده هستند و برخی به این مسئله ارتباط پیدا می‌کنند که شما به چه نقاطی در سطح سیاره رفته و چه کارهایی انجام دهید. بازی The Invincible به هیچ‌وجه در ژانر نقش آفرینی قرار نمی‌گیرد اما در زمینه انتخاب‌ها، تاثیر پروانه‌ای و خروجی کلی که به عنوان داستان معرفی می‌شود، یکی از بهترین عملکرد‌های چند سال اخیر را نمایش می‌دهد. چیزی که باعث شده تا این ساختار آشنا، ظریف‌تر از همیشه شکل گیرد، به نوع پیاده‌سازی انتخاب‌ها ارتباط دارد. بازی هیچگاه این حس را به شما منتقل نمی‌کند که در حال رفتن به مسیرهایی هستید که سازنده از پیش آنها را تعیین کرده. نحوه ارائه گزینه‌های مختلفی که داستان را شکل داده یا بهتر است بگوییم شخصی‌سازی می‌کنند، همان‌طور که گفتیم به سادگی چند دیالوگ به نظر بی‌اهمیت یا مسیرهای مختلف معرفی می‌شوند. هیچگاه بازی جریان خود را متوقف نمی‌کند تا یک دو یا چند راهی را در مقابلتان قرار دهد. برای مثال این موضوع کافیست سناریویی را در نظر بگیرید که در سطح سیاره مشغول حرکت هستید و چند محیط مختلف در مقابلتان قرار می‌گیرد. بازی هیچگاه به شما توضیح نمی‌دهد که می‌توانید به این نقاط رفته یا اگر بروید چه نتیجه‌ای را کسب می‌کنید. با این حال ممکن است بررسی هر کدام از آنها در نهایت بخشی بی‌اهمیت یا بسیار مهم از داستان را برای شما بازگو کند. اینکه بازی هیچگاه هیچ چیزی را با اهمیت یا بی اهمیت جلوه نمی‌کند، باعث شده تا تمام بار جستجوگری در سطح سیاره ریجس برعهده خود شما قرار گیرد. هر گیمر در زمان تجربه The Invincible تجربه‌ای کاملا خاص را به دست می‌آورد و همین موضوع شاهد بزرگ‌ترین دستاورد داستانی بازی باشد. با تمام این تفاسیر اما همیشه فرایندی که توضیح دادیم لزوما اجرا نمی‌شود. همان‌قدر که بازی انتخاب‌های جریان‌ساز دارد، به همان اندازه شما را در موقعیت‌هایی که قرار می‌دهد که به نظر مهم می‌رسند اما نهایتا هیچ نقش تغییردهنده‌ای در آنها ندارید. برخی اوقات داستان باید بالاخره در مسیری از پیش تعیین شده قرار گیرد و در این موقعیت‌ها هرچند توهم تاثیرگذاری ایجاد می‌شود اما در واقعیت شما هیچ نقشی در پیش‌برد آنها ندارید. داستان هرچند در تمام طول خود به خوبی جلو رفته و سعی می‌کند پاسخی مناسب و قانع‌کننده را به تمامی موقعیت‌ها و نکات پنهان نسبت دهد اما در پایان‌بندی ضعیف و ناتوان ظاهر می‌شود. بازی به شکل کلی دو پایان اصلی دارد که هرکدام از آنها بسته به انتخاب‌های شما شامل چند زیرشاخه با جزئیات فرعی متفاوت هستند. فرقی نمی‌کند در کدامیک از این پایان‌ها قرار می‌گیرد، تقریبا می‌توان گفت هیچکدام از آنها نمی‌توانند رضایت مخاطب را به همراه داشته باشند. هرچند در این زمینه بحث تا حد زیادی سلیقه‌ای است اما می‌توان گفت تقریبا تمامی پایان‌های بازی در گرفتن نتیجه راضی‌کننده ناکام هستند. جدای از پایان کار، داستان The Invincible به شکلی یکی از قدرتمندترین روایت‌های چند سال اخیر ژانر ماجراجویی را ارائه می‌کند. داستانی پر از نکات پنهان، جزئیاتی حساب شده و بحث‌های فلسفی عمیقی که یکی تم‌های اصلی منبع اقتباس بازی است. بحث‌هایی درباره آینده رابطه انسان و ماشین، تحول موجودات زنده و نقشی که انسان در آینده کهکشان‌ها دارد.

در زمینه گیم‌پلی تقریبا حرفی برای گفتن وجود ندارد. بازی دقیقا همان الگویی را دنبال می‌کند که اکثر Walking Simulator‌ها در گذشته نشان داده‌اند. از نقطه‌ای به نقطه دیگر حرکت کرده، با چند نقطه خاص تعامل‌هایی ساده برقرار کرده و از چند ابزار برای زمانی کوتاه استفاده کنید. اینها و سوار شدن بر یک وسیله نقلیه تقریبا تمام اتفاقی است که در گیم‌پلی The Invincible رخ می‌دهد. بازی سعی کرده تا با پایین بودن سرعت حرکت شخصیت اصلی در نیمه ابتدایی تا حدودی به افزایش راز‌آلودی فضا کمک کند. این در حالی است که با مشخص شدن محوریت‌های اصلی داستان، یک Rover در اختیار شما قرار می‌گیرد تا ادامه کار را با سرعت بیشتری پشت سر بگذارید. نکته‌ای که در این قسمت توانسته تا کمی جذابیت گشت و گذار در محیط‌ها را افزایش دهد این است که تقریبا تمامی بخش‌های بازی در چند بخش متصل به یکدیگر قرار گرفته‌اند. شما می‌توانید در بازه‌های مختلف زمانی به این نقاط رفته و نکات پنهان دیگری را پیدا کنید. این تمام روندی است که گیم‌پلی The Invincible در آن خلاصه شده. در این بین البته شاهد محدودیت وحشتناکی برای حرکت پیاده روی سطح سیاره هستیم که در مقابل آزادی عملی قرار می‌گیرد که فلسفه کلی بازی در جستجوی آن است.

روی کاغذ The Invincible یکی دیگر از آن آثار به اصطلاح تنها در سیاره‌ای ناشناخته است. آثاری که طی سال‌های اخیر شاهد حضور پررنگ‌ آنها در صنعت سرگرمی بودیم. به همین واسطه شاید انتظار کلی ظاهری آشنا و تکراری باشد اما اینجا تیم سازنده با الگو قراردادن سبک Atompunk به طراحی هنری‌ای فوق‌العاده و تازه‌نفس رسیدند. ساختاری که هرچند در آینده جریان دارد اما با المان‌ نوستالژی همراه است تا نهایتا جذابیت بیشتری را برای مخاطب به همراه داشته باشد. این سبک طراحی هنری از همان ابتدا به شکل خوبی در بازی مورد استفاده قرار گرفته و مطمئنا یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت The Invincible است. سیاره ریجس با اینکه در ابتدا شبیه یکی دیگر از سیاره‌های خشک و خالی است اما در جریان بازی المان‌های خاصی را نمایان می‌کند که در کمتر بازی این چنینی شاهدش هستیم. هرچه بازی در زمینه هنری نتیجه‌ای ایده‌آل را کسب کرده اما در زمینه فنی با مشکلات فراوانی همراه است. از افت فریم‌های ناگهانی گرفته تا اجرا نشدن انیمیشن‌ها که به خصوص بخش انتهایی بازی را گرفتار خود کرده‌اند. همین مسئله درباره صداگذاری بازی هم صدق می‌کند. هرچه اجرای صداگذارهای بازی در سطح خوب و درگیرکننده‌ای قرار دارد، وضعیت فنی پخش صدا در بازی فاجعه است. بارها پیش می‌آید که دیالوگ‌ها کلا پخش نمی‌شوند و تنها می‌توانید از طریق زیرنویس از غیبت آنها باخبر شوید. بدون شک The Invincible یکی از بازی‌های ماجراجویی یا Walking Simulator خوب چند سال گذشته است و با روایت داستان خود حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. با این حال مشکلات فنی متعدد و پایان‌بندی ناامیدکننده از تبدیل آن به یکی از بهترین‌ها جلوگیری کرده.

امتیاز بازی‌سنتر - 7.5

7.5

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت: داستانی چند شاخه و جذابروایتی راز‌آلودطراحی هنری فوق‌العادهشخصیت‌پردازی درگیرکنندهنقاط ضعف: حرکت پیاده به شدت محدودمشکلات فنی در زمینه انیمیشن‌هاپایان‌بندی ناامیدکنندهاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS5 بررسی شده است

User Rating: 3.05 ( 3 votes)
خروج از نسخه موبایل