ایکس باکس سری ایکسبررسی بازیپلی استیشن 5

بررسی نسخه کنسول بازی Frostpunk 2

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هایی که همیشه کاربران کنسول‌ها با آن روبرو بوده‌اند، تجربه بازی‌های استراتژی با کنترلر بوده که واقعاً کار خیلی آسانی نیست. خیلی از استودیوهای متخصص این ژانر سعی کرده‌اند که با دقت و وسواس بالا، موفق‌ترین بازی‌های خودشان را به کنسول‌ها بیاورند که در اکثر اوقات شکست خورده‌اند، اما در این بین آثار خیلی موفقی هم پیدا می‌شوند. حالا نوبت به 11 Bits Studio و بازی Frostpunk 2 رسیده تا این بازی جذاب را به کنسول پلیرها ارائه دهند تا آن‌ها هم از تجربه این بازی لذت ببرند. در این بررسی به سراغ نسخه کنسولی بازی Frostpunk 2 می‌رویم تا ببینیم که آیا این بازی هم این بازی توانسته موفقیتش را تکرار کند؟

بیشتر دنباله‌های بازی‌های موفق، نسخه‌هایی محتاطانه به شمار می‌روند که تنها بر پایه ایده‌های نسخه اصلی ساخته می‌شوند؛ اما Frostpunk 2 از این قاعده مستثنی است. این بازی یک دنباله جسورانه است که با رویکردی کاملاً متفاوت به سبک شهرسازی و استراتژی بازمی‌گردد. هرچند همچنان در همان دنیای سرد و یخ‌ زده آخر-الزمانی روایت می‌شود که انسان‌ها برای بقا در آن می‌جنگند، اما خوشبختانه دیگر قرار نیست که همان المان‌های تکراری را دوباره تجربه کنیم. از نحوه‌ جاگذاری ساختمان‌ها گرفته تا مدیریت منابع و سیستم گرمایشی‌ای که باید برای شهر درست کنید، همه و همه با نگاهی نو طراحی شده‌اند. سیستم سیاسی بازی هم راهی خلاقانه برای تعامل با مردم لندن جدید یا همان New London فراهم کرده که تجربه‌ای شبیه به چانه‌ زنی را در یک آینده نه‌چندان دور و در یک سیستم دموکراسی را القا می‌کند. درست است که زاویه دید وسیع‌تر باعث شده تا آن صمیمیتی که بین مردم در نسخه اول تجربه می‌کردیم کمی کمتر حس شود، اما همچنان تصمیم‌های دشوار اخلاقی بحث‌ برانگیز زیادی در مسیر ساخت جامعه پیش روی بازیکن قرار دارد؛ مثلا بعضی جاها باید تصمیم بگیرید که با قطع کردن گرما و برق یک منطقه، مردم آن بخش را برای مدتی فدا کنید تا به هدف مهمی که برای شهر دارید برسید.

فضاسازی سرد و منجمد Frostpunk 2 دقیقا مثل یک سرمای سوزان کل بدنتان را در بر می‌گیرد و استخوان‌هایتان را می‌سوزاند؛ موسیقی پرتنشی که وقتی بحران در شهر بالا می‌رود پخش می‌شود هم به این حس بدبختی کمک بیشتری می‌کند. در این نسخه شخصیت‌ها و NPCهای مختلف درباره تصمیمات بازیکن اظهار نظر می‌کنند و حضور خودشان را نشان می‌دهند و گوینده‌ای از بلندگوها بعضی صحنه‌ها با جملاتی طنزآمیز به رویدادهای جاری واکنش نشان می‌دهد؛ بنابراین شهر هرگز برخلاف محیط بازی بی‌روح نیست. نقشه بازی، به‌ طور طبیعی به دلیل پوشش همیشگی برف و یخ ظاهری نسبتاً یکنواخت دارد، اما وجود عناصری چون کوه‌ها و صخره‌ها، هویت بصری متفاوتی به هر منطقه می‌بخشد. با پیشرفت ساخت‌ و ساز، فضای بازی به واسطه‌ محله‌های پیچیده و خطوط برق خودکاری که در اوج بحران به رنگ قرمز در می‌آیند، رنگ‌آمیزی و سرزندگی بیشتری پیدا می‌کند.

حالت داستانی بازی در قالب پنج فصل ارائه می‌شود، بیش از هر چیز نقش یک آموزش مقدماتی برای بخش اصلی بازی، یعنی حالت Utopia Builder در یک سندباکس بزرگ را ایفا می‌کند. به‌ جز چند کات سین کوتاه، روایت داستانی چندان پررنگ نیست و بیشتر به‌عنوان پلی مستقیم میان رویدادهای نسخه اول و این بازی عمل می‌کند. بخش عمده روایت در قالب برش‌های کوتاه و تاثیرگذار از زندگی در سرزمین‌های یخ‌ زده شکل می‌گیرد. در این بین حجم گسترده‌ای از مکانیک‌ها برای یادگیری پیش روی بازیکن قرار دارد: از نحوه جانمایی و گسترش محله‌های چندبخشی برای سکونت، تولید غذا، استخراج منابع و سوخت، صنایع و لجستیک گرفته تا ساختمان‌های پیشرفته‌تر که هر کدام از این‌ها بونوس مخصوص خودشان را نیز دارند؛ اگر ساختمان‌های مربوط کنار هم باشند، تولید آن‌ها بیشتر می‌شود یا مثلاً موقع آپگرید کردن آن‌ها باید حواستان باشد که منابع را به شکل مساوی بین ساختمان‌ها تقسیم کنید.

گیم پلی بازی در اصل نوعی معمای شهرسازی است، هرچند که با چند ویژگی عجیب در آن روبرو هستیم. برای مثال سیستم «یخ‌ شکنی» که بازیکن را ملزم می‌کند پیش از ساخت‌ و ساز، دسته‌ای از کاشی‌ها را از برف و یخ پاک کند، از منظر روایت قابل‌ قبول است، اما در عمل بیشتر به کاری تکراری و زمانبر شباهت دارد که هم سرعت بازی را کم می‌کند و بعضی وقت‌ها خیلی رو مخ می‌رود. علاوه بر این، عدم امکان جابه‌جایی کاشی‌ها بدون تخریب کامل یک محله و بازسازی از ابتدا می‌تواند آزاردهنده باشد؛ هرچند نکته مثبت این است که تمام منابع مصرف‌ شده پس داده می‌شوند و در نهایت هزینه‌ بازیکن تنها زمان است. مکانیک‌های گیم پلی بازی اصلا کم نیستند و در شروع مسیر این مکانیک‌ها ممکن است کمی گیج شوید و تازه استفاده از کنترلر این کار را کمی پیچیده‌تر هم می‌کند، ولی اکر واقعا به توضیحات و توتوریال بازی توجه کنید، خیلی راحت می‌توانید آن‌ها را یاد بگیرید. با این حال این موضوع می‌تواند گیمرها را کمی اذیت کند، ولی حقیقتا وقتی با یک بازی استراتژی به این دقیقی و پر از جزئیات طرف هستید، باید انتظار این پیچیدگی و تعداد زیاد اکشن‌ها را نیز داشته باشید، چون دقیقاً همین موضوع Frostpunk 2 را به یکی از بهترین‌ها تبدیل کرده است.

چالش تامین سوخت برای ژنراتور مرکزی کلونی و همچنین فراهم‌ کردن گرما، غذا و مواد اولیه برای شهر، در نگاه اول شبیه بسیاری از بازی‌های استراتژی دیگر ساده و سرراست به نظر می‌رسد. با این حال، در چند بخش کلیدی شرایط خیلی پیچیده‌تر می‌شود. یکی از این موارد، طوفان‌های عظیم Whiteout است که هر از گاهی بر نقشه‌ی فراست‌لندز می‌تازند، همه‌چیز را متوقف می‌کنند و زنجیره‌های تامین غذا را مختل می‌کنند. در چنین شرایطی، بازیکن ناچار است ماه‌ها (زمان داخل بازی) تنها با مصرف کردن ذخایر انبار دوام بیاورد. این یعنی کافی نیست فقط به‌ اندازه‌ نیاز روزانه تولید کنید؛ بلکه باید تا جای ممکن تولید بیشتر از حد داشته باشید تا از مرگ صدها نفر در سرمای کشنده جلوگیری کنید. زمان همیشه یکی از دشمنان اصلی شما در بازی است که اصلا به کسی رحم نمی‌کند، پس آماده مقابله با آن باشید.

بدون شک یکی از هسته‌های اصلی گیم پلی Frostpunk 2 را باید در سیستم Factions و سازوکار حکومتی آن پیدا کرد. در این بخش، بازیکن باید بین گروه‌های مختلف شهروندان تعادل برقرار کند و به وعده‌هایی که درباره نحوه‌ی اداره‌ی شهر داده است پایبند بماند. شکست در بازی نه به‌ دلیل نابودی کامل کلونی (که رساندن جمعیت به صفر تقریباً ناممکن است)، بلکه به خاطر از دست رفتن اعتماد مردم یا افزایش سطح تنش تا جایی است که شما را از قدرت خلع می‌کنند. کافی است کمبودی در هر یک از منابع اساسی رخ دهد تا اوضاع به سرعت به سراشیبی سقوط کشیده شود، گروه‌ها علیه یکدیگر شورش کنند و نظم اجتماعی از هم فروبپاشد. اینجاست که تازه می‌فهمید چه قدر تصمیمات شما در بخش‌های مختلف بازی تاثیرگذار است و با فرو ریختن یک دومینو کوچک، بالاخره صندلی حکومت از هم زیر پای شما خالی می‌شود.

در کنار مواردی که به آن‌ها اشاره کردیم، مهم‌ترین بحث در این نقد، استفاده درست و منطقی سازنده‌ها از کنترلر بوده که تجربه بازی را بسیار سرگرم‌کننده می‌کند. منوی اکثر بخش‌های بازی از منوی ساختمان‌سازی گرفته تا تصمیماتی که در مذاکرات بگیرید، همه به شکلی کار شده که با استفاده از R3 و L3 می‌توانید خیلی راحت بین آن‌ها جابه‌جا شوید. حقیقتا قبل از تجربه بازی خیلی نسبت به استفاده درست Frostpunk 2 از جوی استیک‌ها شک داشتم، ولی خوشبختانه این بخش به بهترین شکل ممکن طراحی شده و سازنده‌ها حتی از ویژگی‌های Haptic Feedback و Adaptive Triggers هم استفاده کرده‌اند.

در نهایت باید گفت با این که یک سال طول کشید تا Frostpunk 2 برای کنسول‌ها عرضه شود، این صبر ارزشش را داشته و برای کسانی که عاشق بازی‌های استراتژی، به خصوص حالت سوروایول آن هستند این بازی یک اثر تمام عیار است که می‌تواند تا مدت‌ها آن‌ها را سرگرم کنند. پس اگر از تجربه نسخه اول این بازی لذت بردید، اصلا نسبت به تجربه نسخه جدید آن شک نکنید، چون به مراتب بهتر و کامل‌تر شده است.

امتیاز بازی‌سنتر - 8.5

8.5

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
قابلیت تکرارپذیری بالا
فضاسازی فوق‌العاده آخر-الزمانی در دل یخ
یکی از بهترین تجربه‌ها از زیر ژانر Society-Survival
استفاده درست از قابلیت‌های کنترلر
نقاط ضعف:
تکراری شدن بعضی از مکانیک‌های بازی
داستان نه چندان درگیر کننده
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS5 بررسی شده است

User Rating: Be the first one !

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا