جهنم توسعه، تونلی تاریک است که آثار فراموششده بسیاری در آن راه خود را گم میکنند. دلایل پیچیدهای همچون بلندپروازی بیش از حد توسعهدهندگان، مسائل مالی و حتی کشمکش بر سر حق امتیاز، بلیتی یک طرفه به این گرداب بی انتهاست. بازیهای بسیاری در تاریخ صنعت گیم وجود داشتند که موتورهای گرافیکی، سناریوها و حتی تیمهای توسعه دهنده مختلفی را به خود دیدند تا در نهایت در اتاقی پر از تار عنکبوت به فراموشی سپرده شوند. اما در این میان آثاری نیز بوده که علیرغم تمام مشکلات، خود را از این باتلاق نجات داده و روی صفحههای نمایش گیمرها قرار گرفتهاند. Captain Blood یکی از این بازیهاست که از هفتخان توسعه و آتش سوزان جهنماش عبور کرده.
این بازی که برای اولین بار در سال 2003 معرفی شد، سه نسل از کنسولها، سلایق و گیمرهای مختلف را پشت سر گذاشت تا بالاخره پیش رویمان قرار بگیرد. از حضور در نمایشگاه دوستداشتنی E3 در سال 2004 گرفته تا اولین اکسباکس، Captain Blood را میتوان یک کپسول زمان دانست که در بخشهای مختلف تاریخ صنعت گیم زندگی کرده است. مسائل حقوقی برای مدتی طولانی توسعه این اثر را متوقف کرد، تا آنجا که ناشر و توسعهدهندگاناش از عرضه آن ناامید شده و از کار روی آن دست کشیدند. حتی کدهای منبع موتور گرافیکی کهنه این بازی نیز در وبسایت GitHub برای استفاده عموم قرار گرفت. اما دو نفر از اعضای استدیوی پیشین توسعهدهنده و ناشر بازی در سال 2020 تصمیم گرفتند تا اثرشان را از جهنم توسعه نجات داده و مقابل گیمرها قرار دهند. به این ترتیب پس از بیست و دو سال و سه نسل از کنسولها، بالاخره میتوانیم Captain Blood را تجربه و روح بخشی از تاریخ صنعت گیم را لمس کنیم. آیا این کپسول زمان، یادگاری زیبا از نسل ششم است یا جسدی فراموش شده که در تاریخ جا مانده؟
موتور گرافیکی بازی در طول بیست و دو سال تغییر نکرده و عنصری است که در زمان یخ زده. هر چند این موتور از نظر فنی چند نسل از بازیهای جدیدی که عرضه میشوند عقبتر است، اما به خوبی در جریان بازی وظیفه خود را ایفا کرده و ایراد خاصی ندارد. بر خلاف سایر عناصر، گرافیک فنی مزاحم لذت بردن از گیمپلی بازی نمیشود. تجربه انیمیشنهای قدیمی و بافتهای نسل ششمی با رنگهای شاد چیزی است که بازیهای آن زمان را تعریف میکرد و این فرمول را میتوان در Captain Blood نیز یافت.
خشونت عنصری است که جذابیت اکشن این بازی Hack and Slash را افزایش میدهد. قطع اعضای دشمنان و پرت شدن آنها به هوا در کنار پاشیده شدن خون روی صفحه، کمک میکند تا قدرت ضربات و سلاحها در کنار هیجان مبارزات بهتر منتقل شود. فرقی نمیکند که با تفنگداران سریع بجنگیم یا پیاده نظامهای غولپیکر، در آخر، این سرها، دستها و پاهای دشمنان است که به هوا پرت میشود و این لذت کمبوهای به اجرا درآمده را بالا میبرد. سلاحهایی مثل تپانچه، نارنجکها و شمشیرهای بزرگ به اکشن بازی تنوع میدهد. حرکات پایانی و تمام کننده دشمنان نیز وجود دارد که تکمیل کننده خشونت و هیجان گیمپلی است.
البته دشمنان نیز برای نابود شدن صف نمیکشند. آنها به خوبی در جریان نبرد حرکات مخصوص به خود را اجرا میکنند. به عنوان مثال آنهایی که به سلاحهای دوربرد مجهزند به طور دائم در میدان جای خود را تغییر میدهند تا از سلاحهایشان بیشترین استفاده را ببرند و دشمنان غولپیکر به برتری جثه خود آگاه بوده و به دل نبرد یورش میبرند. هوش مصنوعی قابل قبول دشمنان، چالشی به اکشن بازی اضافه کرده که آنرا از یک شبیهساز قطع عضو دشمنان خارج میکند. سختی به وجود آمده به دلیل دشمنان پرتعداد که هوش مصنوعی قابل قبولی دارند، تکمیل کننده هیجان بازی است.
اصلیترین مانع که بر سر راه گیمپلی بازی قرار میگیرد، دوربین آن است. چیزی به نام کنترل آزاد دوربین در Captain Blood وجود ندارد و هر صحنه شامل دویدن در فریمهایی میشود که دوربین در آنها قفل است؛ درست مثل نسخههای ابتدایی God of War و بسیاری از آثار Hack and Slash آندوره. Captain Blood در تعیین یک زاویه مناسب برای ارائه اکشن خود تا پایان به مشکل بر خورده و به ندرت میتوان صحنههایی پیدا کرد که در آن دوربین به خوبی وظیفه خود را ایفا میکند. در بسیاری از نبردها، دوربین به بزرگترین دشمن موجود تبدیل میشود. درست در لحظاتی که میدان مبارزه از دشمنان پر شده، دوربین ترجیح میدهد که علفهای رشد کرده روی زمین را نشان دهد. دوربین ضعیف بازی سبب شده تا لذت نبردها کم و گشتن در محیط برای یافتن صندوقهای گنج به امری دشوار تبدیل شود.
بخش دیگری از گیمپلی که بیشترین ضربه را از دوربین Captain Blood میخورد، نبردهای دریایی است. در این مبارزات، کشتیهای دشمن از هر جهت نزدیک میشوند و باید برای پیروزی، تمام آنها را از بین برد. دوربینی که نچرخیده و روی یک زاویه خاص قفل میشود، نبردهای دریایی را بیدلیل طولانی کرده است. این سبب شده تا تجربه مبارزات در دریا، کمرنگتر از نبردهای خونین روی خشکی باشد.
وجود QTE ها چیزی است که سطح گیمپلی بازی را پایینتر میآورد. این رویدادهای مختلف و سریع که با فشردن به موقع کلیدها سپری میشوند، به شکلی فراوان و غیر منطقی در بازی توزیع شدهاند. وجود این بخشها به تعداد زیاد در یک باسفایت، ارزش نبرد را در حد فشردن چند کلید پایین آورده و آن را خستهکننده میکند. به عنوان مثال در یکی از باسفایتهای بازی باید چندین بار با استفاده از طناب به باس ضربه زد تا او را از پا درآورد. این بخشها هیجانی که در طول باسفایت به وجود آمده را از بین برده و روی آتش بازی آب میپاشد. باید این نکته را به خاطر داشت که Captain Blood برخلاف سایر اکشنهای Hack and Slash همدورهاش نظیر God of War لحظات به یادماندنی چندانی نداشته و طراحی مراحل سادهتر و سطحیتری دارد. قرار گرفتن QTEها، آنهم به این حجم در فرمول ساده مراحل بازی، نه فقط باسفایتها، بلکه تمام گیمپلی بازی را در خطر قرار میدهد.
امتیاز بازیسنتر - 3.5
3.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: اکشن هیجانانگیز و سریعکنترل روانهوشمصنوعی قابل قبول دشمناننقاط ضعف: تنظیم نامتعادل و بالا بودن غیر منطقی صداهاعدم عماهنگی صدا و تصویر در کاتسینهااستفاده بیشازحد از QTE هادوربین ضعیف و پر ایرادبخش خستهکننده نبردهای دریاییاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS5 بررسی شده است