وقتی برای اولین بار اثری مانند Journey را از استودیوی Thatgamecompany تجربه کردم، برای همیشه نظرم به سبک ماجراجویی تغییر کرد. اثری که بین 4 الی 5 ساعت به پایان میرسید؛ اما حس تجربهاش برای همیشه در ذهنها جاودانه میماند. حال امسال شاهد یک اثری میباشیم که مانند Journey قرار است دوباره جوانه عشق به ژانر ماجراجویی را در دلهای ما کاشته و ما را حیرت زده کند. تمام این تعاریف و توصیفها را برای اثر جدید استودیوی Giant Squid میکنم که یکبار دیگر به صنعت گیم ثابت کرد که تنها استودیویی است که میتواند تجربه نزدیک به Journey را به ما تحویل دهد؛ Sword of the Sea همان اثری است که در مسیر استاد خود قدم میگذارد و گاهی اوقات از آن پیشی میگیرد.
بازی داستان خود را بسیار ساده و شاعرانه روایت میکند. در داستان بازی Sword of the Sea شما وظیفه کنترل کردن یک شبح (Wraith) را بر عهده دارید که قدم به جهانی متروک و مرده میگذارد؛ و در پی آن است که دوباره چرخه حیات را برگرداند. کاراکتر ما توسط یک قطره آب بیدار میشود و ماجراجویی خود را با شمشیر جادوییاش آغاز میکند. یکی از زیباترین روشهایی که سازندگان برای روایت داستان بازی انتخاب کردهاند، داستانگویی از طریق محیط است. شما سفر خود را از یک بیابانی پهناور شروع میکنید و باید از طریق شمشیر جادویی که در اختیار دارید، حیات را به این سرزمین برگردانید. اگر جزئیات مسیرها را با دقت تماشا کنید، تابلوهایی را میبینید که در واقع دارند گذشته این سرزمین را روایت میکنند. همچنین بازی از طریق طراحی محیطهای خود، برای شما قصه میگوید؛ مکانهایی مرموز و متروکه که زمانی یک قلمرو بودند و حال جای خود را به ارواح دادهاند؛ یا در ادامه به شهری میرسیم که کاملا حالت رویا گونه دارد. این مثالهایی که زدم فقط قسمت کوتاهی از جزئیات این اثر است. کافی است با دقت تمام محیطها را جست و جو کنید، آن وقت متوجه ریز جزئیاتی میشوید که در دل بازی قرار دارند.
اما بیایید از داستان فاصله بگیریم و به گیمپلی بازی بپردازیم. اگر بخواهم به شما یک لیست از بازیها در سبک ماجراجویی پیشنهاد بدم، بی شک Sword of the Sea جزئی از آن لیست میباشد. در نگاه اول ما با یک بازی ساده طرف هستیم؛ اما بازی در عین سادگی خود بسیار خلاقانه عمل میکند. گیمپلی بازی در یک شمشیر خلاصه میشود که حکم اسکیت-بُرد شما را دارد و شما همیشه بر روی آن سوار میباشید. میتوان اغراق کرد که با یکی از زیباترین اسکیت سواریهای امسال طرف هستیم. حس حرکت در یک صحرای بزرگ دقیقا مثل موج سواری بر روی موج دریا میباشد. خوشبختانه سازندگان این مورد را با قابلیت هَپتیک فیدبک دسته پلی استیشن 5 ترکیب کردند و این معجون بینظیر باعث شده است که شما دسته را زمین نگذارید. کافی است به این موارد موسیقی شگفتانگیز بازی را هم اضافه کنید تا دیگر از جهان بازی جدا نشوید و کماکان به تجربه آن ادامه دهید. همانطور که اشاره کرده بودم، بازی فقط به یک موج سواری یا حتی اسکیت سواری ساده ختم نمیشود؛ در بازی کاراکتری وجود دارد که از شما درخواست چیزی به اسم تِترا (Tetra) میکند؛ تِترا حکم پول بازی را دارد که شما باید به یک مقداری آن را از سر تا سر دنیای بازی جمع آوری کنید، و آن را به تنها فروشنده بازی تقدیم کنید؛ به این شکل شما مهارتها و حرکات مختلفی را یاد میگیرید که به تنوع مکانیزم حرکات نمایشی شما برای اسکیت کردن بسیار کمک میکند و تجربه اسکیت سواری بازی را از یک حالت یکنواخت در میآورند. بازی در کنار قابلیتهایی که از خرج کردن تِترا بدست میآورید، در آخر هر چپتر دوباره مکانیزم حرکت کردن در محیط خود را تغییر میدهد. به عنوان مثال در پایان یکی از قستهای بازی، بعد از احیا کردن آن منطقه شما سوار بر یک دلفین به گشت و گذار و ماجراجویی خود ادامه میدهید. تنها ایرادی که میتوانم از بازی بگیرم، میزان ساعت کم مراحل خاص بازی است؛ این موضوع میتوانست مقداری طولانیتر و متنوعتر باشد و بازیکن مدت زمان بیشتری را صرف گشت و گذار کند.
بازی Sword of the Sea از آن دسته از بازیهایی است که گیمپلی پیچیدهای ندارد و با دو سه تا مکانیزم ساده، لذتی را به شما منتقل می کند که در کمتر بازیای این حجم از آرامش را حس میکنید. جهان بازی و مراحل آن آنقدر درست طراحی شدهاند که شما احساس اضافه بودن بخش خاصی را در روند بازی کردن ندارید و سازندگان بازی برای تیکه به تیکه بازی، بسیار فکر شده عمل کردهاند. همانطور که اشاره کردم مراحل بسیار زیاد شما را به یاد اثر تحسین شده Journey میاندازد. البته به این نکته باید اشاره کرد که سازندگان بازی قبلا عضوی از تیم ساخت بازی Journey بودند و بیراه نیست که بگوییم بازی Sword of the Sea نزدیکترین تجربه شما به این شاهکار صنعت گیم می باشد. این موضوع درست میباشد که بازی بسیار از اثر Journey ایده گرفته است؛ اما نکتهای که وجود دارد این است که ما به هیچ عنوان با یک اثر کاملا اقتباسی و بی ارزش، مواجه نمیشویم و بازی از اواسط راه خودش را به طور کامل تبدیل به یک اثر تازه میکند.
تا اینجای کار به طور خیلی ساده از گیمپلی، فضاسازی، داستان و حتی الگو برداری از آثار دیگر صحبت کردیم؛ اما ویژگیای که این اثر را نزدیک به یک بازی به یادماندنی میکند، موسیقی شاهکار آن است. موسیقی بازی Sword of the Sea ترکیبی از سبک الکترونیک پویا با عناصری از گروه کُر و ارکسترال میباشد. بند موسیقی آستین وینتوری (Austin Wintory) به کمک دو گروه کُر London Voices و Phoenix Boys وظیفه ساخت موسیقی این بازی را بر عهده گرفتند و میتوانیم این را بگوییم که این گروه توانسته است به نحو احسنت این کار را انجام دهد. در واقع آستین وینتوری موسیقی بازی را طوری خلق کرده است که با حرکت بازیکن در میان امواج شن و آب، یک هماهنگی و واکنش پذیری دقیقی صورت بگیرد. این تیم با تمرکز بر روی ساز پیانو قصد داشته یک فضاسازی روان و سیال را در موسیقی خلق کند و نتیجه کار یک اثر دلنشین و بسیار آرامش بخش از آب در آمده است.
بعد از این همه تعاریف و توضیحات به این نتیجه گیری میرسیم که بازی Sword of the Sea نه تنها یک اثر فوقالعاده است و از استاد خود به درستی الگو گرفته است؛ بلکه در کنار ماهیت ویدیو گیم بودن خود، یک جلسه تراپی میباشد که شما از لحظه به لحظه آن لذت میبرید و هر چه قدر بیشتر در این بازی وقت بگذارید، به طرز شگفتآوری حس آرامشی که به دست میآورید افزایش پیدا میکند. درست است که تجربه کوتاهی انتظار شما را میکشد؛ اما Sword of the Sea با ترکیب یک گیمپلی ساده اما پر جزئیات، فضاسازیای مثال زدنی و موسیقی جادویی خود، تجربهای را برای شما رقم میزند که شاید تا مدت زمان زیادی اثری نتواند حتی نزدیک به آن شود.
امتیاز بازیسنتر - 9.5
9.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: تجربهای خاص و به یادماندنیگیمپلی ساده اما اعتیاد آورجهانی با فضاسازی عمیق و درگیر کنندهموسیقی عمیق و گوشنوازارزش تکرار بالا برای گشت و گذار کردن در مراحل بازییک بازی ماجراجویی درستداستانی هر چند کوتاه ولی پرمعناقابلیتهای منحصر به فرد هر مرحلهنقاط ضعف: مدت زمان بسیار کوتاه بعضی از مراحل بازی