بررسی بازی Eastshade

سال‌ها پیش و زمانی که هنوز مدرسه می‌رفتم، کم و بیش به نقاشی کشیدن علاقه داشتم اما زنگ هنر از زنگ درس‌هایی که از نظر عموم درس‌های سختی به حساب می‌آمدند هم زنگ آزاردهنده‌تری بود. رفتار نامناسب معلم‌های مختلف هنر و اجبار به انجام تکالیف خوشنویسی در کنار نقاشی به صورت یک هفته در میان و مواردی از این دست تمام علاقه من به نقاشی و نقاشی کشیدن را کشت و حتی سال‌ها بعد که فراغ بال بیشتری داشتم و در فضایی خارج از سیستم خشک مدرسه امکان پیگیری این علاقمندی را داشتم، به سراغ یادگیری نقاشی نرفتم. دیدن ویدئوهای تبلیغاتی بازی Eastshade باعث ایجاد جرقه‌ای در ذهن من شد، اینکه اگر نقاش شده بودم و در دنیای حیوانات سخنگو زندگی می‌کردم، چه شرایطی در انتظار من بود. با بررسی بازی جدید Eastshade Studios همراه باشید.


داستان بازی Eastshade شما را در قالب نقاش هنرمندی قرار می‌دهد که در جواب به آخرین آرزوی مادرش قبل از مردن، به جزیره زیبای Eastshade آمده تا تعدادی از مکان‌هایی که برای مادرش خاطرات دلپذیری ساخته بودند را به شکل نقاشی ماندگار کند. بعد از برخورد کشتی حامل نقش اصلی داستان با صخره‌ها و نجات پیدا کردن از غرق شدن، به بندر Lyndow می‌رسیم و ماجراجویی ما برای برآورده کردن آخرین درخواست مادر نقش اصلی داستان از اینجا شروع می‌شود. «لیندو» فقط بخش کوچکی از جزیره بازیست ولی برای دسترسی به بقیه قسمت‌های جزیره اول باید رابطه مناسبی با ساکنین این بندر کوچک ایجاد کنیم.
داستان بازی از پیچیدگی خاصی برخوردار نیست و تنها هدف شما کشیدن 4 نقاشی خاص به درخواست مادر نقش اصلی داستان است اما در راه رسیدن به مکان‌های مورد نظر مسائلی سد راه شما می‌شود، به طور مثال برای رسیدن به یکی از آن‌ها نیاز به توصیه نامه‌هایی از ساکنین جزیره دارید و اینجاست که داستان روی واقعی خود را به شما نشان می‌دهد. هر کدام از ساکنین جزیره «ایست‌شید» مشکلات و داستان خاص خود را دارند و برای استفاده از کمک آن‌ها در عبور از موانع و رسیدن به اهداف اصلی، باید درگیر داستان‌هایشان شده و به آن‌ها کمک کنید. از کمک به فردی که به دلیل کریه‌المنظر بودن به تبعید خودخواسته دست زده تا میوه‌فروشی که برای چندمین بار به جای رسیدگی به درخواست مشتری‌هایش به آن‌ها سبزیجات سمی فروخته، بخشی از داستان‌های ریز و درشتی هستند که بر سر راه رسیدن به هدف اصلی شما قرار می‌گیرند و هر کدام جذابیت‌های خاص خود را با شخصیت‌های عجیب و غریب گوشه و کنار این دنیا رقم می‌زنند.
بازی Eastshade در نگاه اول یک بازی Walking Simulator دیگر به نظر می‌رسد. براساس تجاربی که از بازی‌های گذشته با این برچسب سراغ داریم، این عناوین معمولاً به گونه‌ای طراحی شدند که گیمر نقش کوچکی در روایت داستان دارد و فقط کافیست در نقاط مشخصی قرار بگیریم تا بازی خودش آنطور که صلاح می‌داند داستان را روایت کند اما سازندگان ایست‌شید تصمیم گرفتند تا با تفلیق ویژگی‌هایی از ژانر نقش‌آفرینی و آثار جهان‌باز به ایست‌شید رنگ و بویی متفاوت نسبت به دیگر شبیه‌ساز‌های راه رفتن بدهند. طبق تصورات ذهنی قبلی، به نظر نمی‌رسید که تلفیق نقش‌آفرینی با ژانر اصلی بازی نتیجه قابل قبولی بدهد اما سازندگان توانستند در اثری که خبری از جنگ و کشتار در آن نیست، گیم‌پلی جذابی خلق کنند که در عین حال حس نگاه کردن به یک کتاب صوتی را هم نداشته باشد.


در Eastshade با دو منبع اصلی سر و کار داریم، سنگ‌های درخشان که حکم پول درون بازی را دارند و منبع الهام که برای نقاشی کشیدن از آن استفاده می‌کنیم و با پیدا کردن مکان‌های جدید، کتاب خواندن، انجام برخی خواسته‌های افراد و دیدن کارهای هنری دیگر شخصیت‌ها افزایش پیدا می‌کند و با انجام کارهای معمولی روزمره که فقط برای کسب درآمد انجام می‌گیرند، کاهش پیدا می‌کند. در کنار این‌ها، سیستم ساخت وسایل هم در بازی وجود دارد که با استفاده از منابع عادی مثل شمع، چوب و … و پیدا کردن راه ترکیب آن‌ها وسایلی مثل بوم نقاشی، چادر مسافرتی و … می‌سازید. سازندگان مجموعه‌ای از چند سیستم ساده و شناخته شده را در بازی جای دادند تا تجربه گشت و گذار لذت بخشی را خلق کنند و برخلاف تقریباً تمام شبیه‌سازهای راه رفتن احساس بازی کردن و تعامل واقعی با دنیای اطراف هم به گیمر منتقل کنند. شاید نبود یک نقشه که در مواقع لزوم برای نجات از سردرگمی از آن استفاده کنیم، ایراد بزرگ بخش گیم‌پلی باشد و اینکه اگر برای نقاشی کشیدن مکانیک خاصی طراحی می‌شد، می‌توانست گیمرها را بیشتر با دنیای خود درگیر کند ولی مکانیک نقاشی موجود فقط به صورت انتخاب منظره مورد نظر و تولید اتوماتیک نقاشی است.
بخش‌های صوتی و تصویری بازی، ناامیدکننده‌ترین بخش‌های آن هستند. ظاهر کلی بازی و انیمیشن‌های آن یادآور بازی‌های 15 یا حتی 20 سال پیش هستند و این مسئله زمانی که در میان کلام شخصیت‌ها تأکید زیادی بر زیبایی جزیره Eastshade می‌شود، بیش از پیش به چشم می‌آید. در بخش موسیقی قطعات محدود آرامش‌بخشی شنیده می‌شوند که به سرعت تکراری می‌شوند و در بخش صداگذاری، دوبله اکثر شخصیت‌ها بسیار بد کار شده و هر شخصیتی با لهجه خاص خودش صحبت می‌کند و هیچ همبستگی‌ای بین لهجه و گویش شخصیت‌های مختلف از نظر موقعیت جغرافیایی مشترک آن‌ها دیده نمی‌شود و برخی صداسازی‌های انجام شده هم کاملاً احمقانه انجام گرفته‌اند.


Eastshade Studios با عنوان جدید خود تجربه نسبتاً دلچسبی را رقم زدند اما عدم رسیدگی به برخی ویژگی‌های ظاهری بازی و برخی انتخاب‌های طراحی کهنه باعث شده تا بازی به پتانسیل کامل خود نرسد. گشت و گذار در جزیره بازی و حل مشکلات ساکنان آن و نقاشی کشیدن از مناظر مختلف جزیره Eastshade شاید برای افرادی که اهل بازی‌های بزرگ و شلوغ این روزها هستند چندان چیز خاصی به نظر نرسد اما افرادی که به دنبال یک تجربه آرامش‌بخش و به دور از استرس‌های معمول بازی‌های رایانه‌ای هستند، به هیچ وجه نباید آن را از دست دهند.

بررسی بازی Eastshade بر اساس نسخه ارسالی سازنده برای وبسایت بازی‌سنتر نوشته شده است.

امتیاز بازیسنتر - 8

8

امتیاز بازیسنتر

نقاط قوت: ایجاد فضایی آرامش‌بخش و در عین حال جذاب گستردگی قابل توجه کارهایی که برای ساکنان جزیره بازی انجام می‌د‌هیم تمامی سیستم‌های مختلف بازی به خوبی در کنار هم قرار گرفتندنقاط ضعف: طراحی بصری کهنه و سطح پایین صداگذاری مضحک برای اکثر شخصیت‌ها نداشتن نقشه

User Rating: Be the first one !
خروج از نسخه موبایل