اولین نگاه به «Red Dead Redemption 2»

صبر کردن در زندگی ما انسان‌ها امری کاملا طبیعی است؛ اما این صبر وابستگی شدیدی به نوع آن دارد! وقتی اسم شرکتی مانند «Rockstar Games» به میان می‌آید و انتظار انتشار بازی Red Dead Redemption 2 را از طرف آن داریم، این صبر به راحتی می‌تواند در عین این‌که دشوار به نظر می‌رسد، تک تک لحظه‌های آن برای همیشه به خاطرمان سپرده شود؛ بدین گونه که تک تک اطلاعاتی که به مرور زمان از طرف راکستار منتشر می‌شود ما را تشنه‌تر از قبل کرده، در خاطرمان ماندگار خواهد شد. از چند روز قبل مشخص شد تریلر جدید این عنوان در راه است و روز چهار شنبه، این شرکت بار دیگر ما را از فضا و زمان خارج کرد و به ما نشان داد، تا چه اندازه انتظار کشیدن برای این بازی لذت‌بخش است! بعد از انتشار این تریلر، مشخص شد که دمویی به برخی مراجع گیمینگ نشان داده خواهد شد و آن‌ها درباره‌اش خواهند نوشت. اخیرا مقاله‌ای به عنوان اولین نگاه از وب‌سایت «IGN» برای این عنوان منتشر شده و به ما اطلاعاتی می‌دهد که ما را بیش از پیش در انتظار این عنوان می‌گذرد. با بازی سنتر همراه باشید با مقاله ترجمه‌ای از وب‌سایت IGN که خلاصه‌ای از اولین نگاه IGN، به عنوان مورد انتظار Red Dead Redemption 2 است.

در عنوان Red Dead Redemption 2 یک احساس پیوستگی وجود دارد که من تا به حال در عناوین گذشته مشاهده نکرده‌ام. هر چیزی جایگاه خودش را داشته و هر کسی هدفی دارد، مهم است که این فقط یک روکش نیست. در عنوان Red Dead 2 مردم واقعا وجود دارند؛ آن‌ها کارهایی برای انجام دادن دارند  و به آن‌ها مشغول هستند، بدون در نظر گرفتن این‌که شما آن‌ها را می‌بینید یا نه. اما وقتی شما در آن‌جا حضور دارید، آن‌ها بر این اساس واکنش نشان خواهند داد، پس یک هفت تیر به سمت یک آدم بی‌گناه نشانه روید و بسته به رفتار او، وی ممکن است زانو بزند و برای زندگی‌اش التماس کند و یا بر خلاف آن، اسلحه خود را در بیاورد و تلافی کند. در این عنوان یک اتصال ریشه دار عمیق بین شما، اعمال‌تان و جهان اطراف‌ شما وجود دارد. شرکت راکستار نخواسته شما فقط در نقش یک قانون شکن و شخصیت اصلی که «Artur Morgan» نام دارد بازی کنید، بلکه می‌خواهد به جای او زندگی کنید.

مورگان یکی از اعضای ارشد دسته «Van der Linde» است؛ دسته‌ای که توسط «Dutch van de Linde» رهبری می‌‎شود.

در این دمو 45 دقیقه‌ای، ما به مورگان می‌پیوندیم که در حومه اردوگاه (Camp) شخصیت داچ قرار دارد. این پایگاه موقت، از واگن‌ها و چادر‌ها تشکیل شده است؛ مکانی که داچ و آرتور و بقیه قانون شکن‌ها می‌توانند در آن‌جا آرام باشند و درباره اتفاقات روز فکر کنند و برای بعد، نقشه بکشند. این اردوگاه یک اجتماع زنده است و در بین درخت‌ها از بقیه پنهان شده است.

عنوان Red Dead Redemption 2 به شدت زیباست. ما فقط ثانیه‌هایی در این دمو بودیم که به سرعت مشخص شد که هر اینچ این دنیا و هر چیزی که داخل آن است، با دقت ساخته شده و به همه جزئیات بسیار توجه شده است. نمای نزدیک شخصیت آرتور یک قانون شکن با هوش را نشان می‌دهد که هنوز مهربان است و چشم‌های آبی و سبز و فک مربع شکل اون احساسات مردی را به تصویر می‌کشد که کسی دوست ندارد با او مواجه شود؛ اما شاید برای تقسیم کردن نوشیدنی با او عالی به نظر برسد.

آرتور مورگان دست راست شخصیت داچ محسوب می‌شود و سرپرست دسته «Van Der Linde» به حساب می‌آید

آرتور در لبه اردوگاه ایستاده و به منطقه بدون سکونت نگاه می‌کند، وی سپس به سمت اردوگاه می‌رود، مکثی می‌کند تا یک فنجان از کیف خود در بیاورد و آن را با قهوه پر کند و این‌جا جایی است که ما به صورت دقیق‌تر به بقیه اعضای دسته، نگاهی می‌اندازیم. شخصیت «Sean McGuire» یک ایرلندی شاد است که داستان‌هایی را در اطراف آتش اردوگاه با شور و اشتیاق تعریف می‌کند. آن‌جا افرادی دیگر نیز هستند که غرق در صحبت کردن و یا مشغول کسب و کار روزانه خودشان هستند.

هر کدام از اعضای این دسته نقشی را بر عهده دارند که آن را بازی کنند و وظایفی دارند که آن‌ها را انجام دهند.

این یک اردوگاه کار است، پس همه باید خوب کار کنند؛ لباس‌ها باید تمیز باشند، چوب‌ برای آتش لازم است، آب باید از رودخانه جمع‌آوری شود و برخی کارهای دیگر. هر کدام از اعضای این دسته نقشی را بر عهده دارند که آن را بازی کنند و وظایفی دارند که آن‌ها را انجام دهند، اگر شما چند دقیقه به اطراف نگاه گنید، مشاهده خواهید کرد که هر چیزی همانطور که باید باشد، کار می‌کند و هر کسی جایگاه خودش را دارد.

همانطور که آرتور دست راست داچ محسوب می‌شود، وی نقش مهمی در نگهداری از دسته دارد، نه فقط از نظر تداراکات بلکه همچنین از روحیه آن‌ها نیز مواظبت می‌کند. اگر غذا و منابع به مقدار زیادی موجود باشد، روحیه نیز بالا خواهد بود، در نتیجه این روحیه در حالت اردوگاه خودش را نشان می‌دهد؛ مردم می‌خوانند و می‌‎‌رقصند و از شما به شادی استقبال خواهد شد، اما وقتی که موجودی غذا کم می‌شود، شما به سرعت متوجه آن خواهید شد؛ مردم  با عصبانیت درباره این‌که چه زمانی وعده بعدی غذایی آن‌ها خواهد آمد، غر غر می‌کنند. به عنوان یک عضو ارشد این دسته، بیشتر افراد به آرتور توجه خواهند داشت تا غذا را فراهم کند، از طریق شکار یا خریداری کردن تدارکات و وی با انجام دادن آن‌ها پاداش می‌گیرد. خوشبختانه  این مسئولیت به طور کامل بر عهده شما نیست. شرکت راکستار به این نکته توجه کرده که زندگی در اردوگاه بدون در نظر گرفتن ورود شما، ادامه پیدا کند و زمان زیادی برای بالانس کردن وظایف آرتور و لذت بردن از دنیای بازی، صرف کرده است.

شخصیت «Pearson» آشپز اردوگاه است و وقتی که آرتور راه می‌رود به او می‌گوید ذخیره گوشت در حال کم شدن است. مهم است که این یک کات سین نیست که باعث به وجود آوردن ماموریتی شود، در واقع این اتفاق می‌افتد همانطور که آرتور در حال راه رفتن است و هنوز قهوه خود را می‌نوشد. این مورد است که تقریبا با هر تعاملی در دمو مشاهده کردیم، دوربین کات نمی‌خورد و به جای آن شما را در قلب آن کار نگه می‌دارد، با تعاملاتی که از طریق ترکیبی از نزدیکی یا انتخاب آرتور برای ادامه دادن گفت و گو، به وجود می‌آید. در نتیجه این احساس به وجود می‌آید که آرتور یک انتخاب داشته است: او می‌توانست درخواست Pearson را رد کند و با فرد دیگری صحبت کند، اما در این مورد او قبول کرد که کمک کند.

دسته «The Van Der Linde»، از سمت چپ به راست: «Dutch Van der Linde» و «Bill Williamson» و «Javier Escuella» و «Arthur Morgan» و نا معلوم و «Mica Bell» و «Sadie Adler» و نا معلوم

از آن‌چه ما مشاهده کرده‌ایم، این سطح از انتخاب در تمام طول بازی وجود دارد. به طور مشخص یک آغاز و یک پایان (یا ممکن است چند پایان، ما در حال حاضر چیزی نمی‌دانیم)، اما راکستار تلاش می‌کند که حد و مرزهای بین ماموریت‌های اصلی و فرعی را محو کند، و به جای آن، همه‌ی این موارد را به عنوان فرصت‌هایی که به آرتور داده می‌شود، ارائه کند.

انتخاب‌ها صرفا برای موارد حساس و حیاتی وجود ندارند، شما ممکن است در هر قدم از راه با تصمیم‌هایی روبرو شوید و نوع رفتار شما، مشخص می‌کند چه واکنشی را دریافت می‌کنید. وقتی که آرتور از اردوگاه خارج می‌شود و در امتداد مسیر خاکی اسب سواری می‌کند، او به زودی بقیه مردم را ملاقات خواهد کرد. همانند زندگی واقعی، آن‌ها یک گروه ترکیبی هستند؛ برخی خوب و مودب هستند، بقیه کمتر از شما استقبال می‌کنند. شما کنترل کامل بر این دارید که آرتور چگونه عمل کند، با توجه به سیستم تعامل پیچیده، تعدادی گزینه در سمت راست پایین صفحه نشان داده می‌شود، به عنوان مثال سلام دادن یا دشمنی کردن. این‌ موارد به صورت داینامیک و بسته به تعدادی فاکتور تغییر می‌کند برای مثال، این‌که چه جایی هستید، با چه کسی در حال صحبت هستید و نیز انتخاب‌هایی که قبلا در تعامل با دیگران انجام داده‌اید و برخی موارد دیگر. با اینکه بیشتر HUDها برای دمو خاموش بودند، هنوز هم آشکار بود که تا چه اندازه آزادی به بازیکن داده شده است.

وقتی نزدیک زمین کسی اسب سواری می‌کنید آن‌ها شما را به چالش می‌کشند، سوال می‌کنند چی می‌خواهی؟

به هر نحوی که آرتور خود را به بقیه نشان می‌دهد، دیگران نیز به همان شکل به او واکنش نشان می‌دهند. مثلا گشتزنی در خیابان با تفنگی که در جلد چرمی خود قرار دارد، با واکنش مناسبی از طرف سایر افراد روبرو می‌شود، اما به دست گرفتن اسلحه باعث می‌گردد افراد جوری دیگر واکنش نشان دهند. دزدها و قانون گذاران به صورت تهاجمی تلافی می‌کنند، برای مثال آرتور را به چالش می‌کشند یا حتی سلاح خودشان را بیرون می‌آورند. شهروندهای عادی ممکن است از ترس خم شوند و یا از شما بپرسند که اسلحه را کنار بگذارید. اگر شما هفت تیر خود را به سمت صورت فردی نشان بروید، انتظار می‌رود که واکنش آن‌ها شدیدتر باشد.

البته عوامل بسیار دیگری نیز وجود دارند که بر واکنشی که دریافت می‌کنید تاثیر دارند. یک کشاورز با آرتور خیلی محبت ‌آمیز بر خورد نمی‌کند، وقتی که وی در حال اسب سواری در نزدیکی زمین اوست. به همین ترتیب، یک مسافر تنها که در کنار یک تنه درخت افتاده در حال استراحت است نیز به همین صورت محتاط است، وقتی که شما با اسب‌تان از کنار او رد می‌شوید.

برخی دیگر ممکن است کمتر از حضور شما آگاه شوند، ممکن است مسافری تنها را ببینید که در لبه رود‌خانه ایستاده و در حال طعمه پرت کردن برای ماهی‌ها باشد. در واقع او سرگرم کار خودش است و متوجه نمی‌شود که آرتور به سمت چادرش می‌رود و متعلقات او را زیر و رو می‌کند، اما وقتی که ماهی‌گیر به آرتور توجه ندارد، سگ او امکان دارد پارس کند و او را متوجه کند که از آب بیرون بیاید تا ببیند اوضاع از چه قرار است. حال اگر او بفهمد که متعلقاتش به سرقت رفته‌اند به سمت آرتور فریاد می‌زند: «تو بهتر است همین الان توقف کنی!»، اما آرتور مشکلی برای قانون شکنی ندارد، بنابراین تلاش می‌کند که از یک رویکرد همراه با زور استفاده کند، پس ماهیگیر را به روی زمین هل می‌دهد، این کار جواب داده و ماهیگیر فرار می‌کند.

اگر  غذا و تدارکات فراوان باشند، روحیه در کمپ بالا خواهد بود و اگر مردم گرسنه باشند، حالت آن‌ها عوض خواهد شد

این در واقع یکی از راه‌هایی است که می‌توان این صحنه را پیش برد. او می‌توانست این وضعیت را به صورت صلح‌آمیز حل کند، اما این موضوع ممکن است که به ماهی‌گیر فرصتی دهد که تلافی کند. آرتور می‌توانست او را به قتل برساند و بعد، این بدین معناست که ماهی‌گیر شانسی برای فرار کردن به نزدیک‌ترین شهر را ندارد تا به کلانتر بگوید چه کسی از او دزدی کرده، اما امکان تحت تعقیب گرفتن در مورد قتل بیشتر از سرقت است. این‌ها تصمیماتی هستند که آرتور، در واقع شما، در هر قدم از راه باید بگیرید.

در آشغال‌ها به دنبال غذا و لوت گشتن، یکی از راه‌هایی است که می‌تواند تدارکات کمپ را مهیا کند. شکار کردن در منطقه «New Hanover» (منطقه‌ای که این دمو قرار دارد) که در زمینه حیات وحش کم و کسری ندارد، استفاده موثر از زمان است. وقتی که به پرندگان نزدیک می‌شوید، پراکنده می‌شوند. گوزن در در دامنه کوه حرکت می‌کند و صدای وز وز کرم‌های شب تاب زمینه‌ای برای لحظات آرامی در دمو، فراهم می‌کند. ما همچنین با یک خرس نیز مواجه شدیم.

از اسب خود به عنوان همراه یاد کنید، نه یک نوع حالت حمل و نقل یکبار مصرف.

در مورد اسب‌ها، این جنبه‌‎ای است که  به طور گسترده در Red Dead Redemption 2 نسبت به عنوان قبلی، پیشرفت کرده است. شرکت راکستار می‌خواهد که شما از اسب خود به عنوان یک همراه یاد کنید، نه یک نوع حالت حمل و نقل یکبار مصرف. وقتی که شما زمان بیشتری با اسب خود سپری کنید، با آن یک رابطه برقرار می‌کنید، برای مثال آرام کردن اسب خود وقتی که آشفته است و یا تیمار کردن و غذا دادن به او. اگر شما رابطه قوی با اسب خود داشته باشید، او آرام‌تر بوده و بیشتر مایل به انجام دادن خواسته شما است، در حالی که یک اسب آموزش ندیده بیشتر غیر قابل پیش بینی است.

وقتی که از اسب پیاده می‌شوید، اسب شما در جایی که قرار دارد، می‌ایستد. شما می‌توانید او را با سوت صدا بزنید، اما وقتی این مکانیزم کار می‌کند که اسب‌تان نزدیک باشد. این را در خاطر داشته باشید که حالا اسب شما تنها برای انتقال شما از نقطه A به B نیست، بلکه می‌تواند بیشتر تدارکات و اسلحه‌های بزرگ را حمل کند، شما می‌خواهید بدانید که او کجاست.

حیوانات بزرگ‌تری که شکار کرده یا کشته‌اید، می‌شود آن‌ها را در پشت اسب خود حمل کنید. آن‌ها به مرور زمان فاسد خواهند شد، بنابراین هر چه سریع‌تر آن‌ها را به کمپ برگردانید

واضح است که کار و زمان زیادی صرف شده تا اسب‌ها تا جایی که ممکن است، شبیه زندگی واقعی باشند؛ از رفتارشان گرفته تا چگونگی انمیشین آن‌ها. نژاد‌های مختلف خصوصیات متفاوتی دارند، آن‌ها به صورت متفاوت به آموزش، آب و موقعیت‌های پر استرس واکنش نشان می‌دهند. این انتقال از یورتمه رفتن و رسیدن به بیشترین سرعت، به صورت یک پارچه است و اسب به عنوان یک حیوان باهوش واکنش نشان می‌دهد و به دلیل این‌که هوشمند است، کار احمقانه‌ای مثل پریدن از صخره، حتی اگر شما تلاش کنید و مجبورش کنید، انجام نخواهد داد.

 در این دمو، آرتو توجه‌اش را به حیوانی کوچک‌تر از خرس جلب می‌کند، یک جفت خرگوش که در چمنزار به سرعت در حال حرکت هستند. او با تیرهایی آن‌ها را شکار می‌کند و بعد تصمیم می‌گیرد که خرگوش‌ها را بردارد، او می‌تواند آن‌ها را به اسب ببندد یا ابتدا پوست‌شان را جدا کند. دومین گزینه یک نمایش خشن است که توانایی آرتور به عنوان یک شکارچی را نشان می‌دهد، در یک حرکت سریع پوست را جدا می‌کند که با یک صدای ناخوشایند همراه می‌شود.

آرتور راه‌اش را ادامه می‌دهد  تا یک دسته از گوزن‌ها را مشاهده کنید که در جلو در حال راه رفتن هستند، او از اسب خود پایین می‌آید و کمان خود را به دست می‌گیرد و شکار آغاز می‌شود.

من تصور می‌کنم که کشتن یک حیوان در زندگی واقعی چگونه است؛ بی رحمانه، خونین و به طور غیر معمول ناخوشایند

آرتور راه خود را از طریق چمن‌های بلند ادامه می‌دهد تا به جایی برسد که گوزن را ببیند. آن‌ها در حال تغذیه کردن هستند و بی خبر از خطر. این باعث می‌شود که آرتور نزدیک شود و کمان خود را بکشد، در حالی که زه کمان را محکم کشیده است، سوت می‌زند تا توجه حیوانات را جلب کند و بعد تیرش را پرتاب می‌کند. این تیر با پای گوزن بر خورد کرده و از درد شروع به ناله زدن می‌کند و برای فرار کردن تلاش می‌نماید، اما زخم عمیق است و بعد دنبال کردن رد خون برای چند ثانیه، آرتور او را پیدا می‌کند که بر روی زمین افتاده و هنوز زنده است و پاهایش لگد می‌‌زنند و صدای ناهنجاری از درد، ایجاد می‌کند. آرتور چاقو خود را بیرون می‌آورد و چیزی راکه آغاز کرده، به پایان می‌رساند و تیغه در قلب حیوان فرو می‌رود.

شکار کردن با تیر و کمان به جای اسلحه، باعث شکار تمیزتر می‌شود و حیوان مرده را با ارزش‌تر می‌کند

این واقعا برخوردی به یاد ماندنی بود که در داخل دمو اتفاق افتد، در حقیقت این حس را به وجود می‌آورد که حیوان در حال درد کشیدن بود و صدایی که در هنگام برخورد تیر ایجاد کرد، برای مدت‌ها با من خواهد بود، نه به خاطر این‌که من حساس هستم، بلکه من تصور می‌کنم که کشتن یک حیوان در زندگی واقعی چگونه است؛ بی رحمانه، خونین و به طور غیر معمول ناخوشایند، اما در Red Dead Redemption 2 این تصمیم شر، برای چند روز غذای افراد کمپ را فراهم می‌کند.

حیوانات مرده به مرور زمان فاسد می‌شوند و لاشه یک گوزن که در گرمای آفتاب ظهر رها شده، به زودی فاسد خواهد شد

به هر حال حیوانات مرده به مرور زمان فاسد می‌شوند در حالی که شکار‌های کوچک‌تر، می‌توانند در کیف پیچیده یا ذخیره شوند تا مدت زمان استفاده از آن‌ها را افرایش دهد. لاشه یک گوزن که در گرمای آفتاب ظهر رها شده، به زودی فاسد می‌شود، بنابراین اطمینان حاصل کردن از این‌که لاشه در اسرع وقت به آشپز کمپ برسد، در اولویت قرار دارد.

همین شرایط وجود دارد که اگر شما بخواهید حیوان را به یک قصاب نزدیک‌تان، بفروشید؛ شرایط بهتر گوشت، پاداش بهتری فراهم می‌کند. پس یک حیوان سوراخ شده با تیر پاداش کمتری نسبت به یک شکار تمیز که تنها با یک تیر کشته شده، دریافت می‌کند.

فقط گیمرها می‌دانند که تا چه اندازه لذت بخش است که به این مناظر خیره شد و جزئیات مختلفی که راکستار  در گوشه و کنار این دنیا قرار داده، تحسین کرد و در عین حال سر خوش از پایان رسیدن صبر طولانی مدت‌اش باشد

سپس آرتور به کمپ باز می‌گردد و خورشید غروب کرده و حال و هوای آرامش بخشی در اطراف، حاکم شده است. محافظین ورودی تغییر کرده‌‌اند (مثالی دیگر برای این‌که زندگی چگونه ادامه پیدا می‌کند، چه شما در اطراف حضور داشته باشید یا خیر)، اما بیشتر آن‌ها وظایف‌شان را برای امروز به پایان رسانده‌اند. تعدادی در حال شطرنج بازی کردن هستد، برخی مشغول گوش دادن به آهنگ آرامش بخش اپرا از روی گرامافون هستند و تعدادی نیز از چادر‌هایشان بیرون رفته‌اند.

در نزدیکی دورترین واگن، سه عضو این دسته؛ شخصیت «Bill Williamson» (که ممکن است او را از بازی قبل بشناسید) و «Lenny» و «Karen» غرق در صحبت هستند و ظاهرا آرتور به آن‌ها کمک خواهد کرد. در نزدیکی شهر «Valentine» بانکی است که آن‌ها قصد دستبرد زدن به بانک را دارند. مثل این‌که گفته شده مقاومت حداقل است، اما آن‌ها هنوز می‌خواهند که آرتور همراه‌شان بیاید و در این کار حضور داشته باشد. او قبول می‌کند و صفحه تاریک می‌شود و صبح روز بعد این چهار سوار باهم به سمت شهر می‌روند.

این‌جور درگیرهایی پر تب و تاب و لذت بخشی، در عناوین قبلی راکستار نیر شاهد بوده‌ایم؛ اما این‌بار در غرب وحشی با جزئیات خیره کننده

در طول مسیر، شخصیت بیل نمای کلی از نقشه‌شان با جزئیات بیشتر، شرح می‌دهد. ظاهرا شخصیت کارن اول از همه داخل خواهد رفت تا موجب حواس پرتی دیگران شود، سپس سه نفر دیگر حرکت خود را انجام خواهند داد. با توجه به بیل، این نقشه امکان ندارد که اشتباه پیش رود، اما آرتور چندان متقاعد نشده است. این نظر اجمالی بر تعدادی از بزرگترین خصوصیات شخصیت‌ها است که ما در بازی تجربه می‌کنیم؛ بیل مستاصل است که خودش را ثابت کند، نه فقط در برابر بقیه اعضا بلکه در مقابل آرتور نیز بدین صورت است و به او می‌گوید که در این یکی برنده است، اما آرتور در کنار او تجربه دارد، حتی بهترین نقشه‌ هم ممکن است که شکست بخورد و نمی‌ترسد که نظراتش را بشنود.

آرتور و بقیه اعضا اسب‌هایشان را قبل از قدم زدن به سمت بانک، می‌بندند. صدای گیتاری که شنیده می‌شود، خبر می‌دهد که اتفاق بزرگی در راه است. شخصیت کارن طبق نقشه، اول وارد می‌شود، اما از آرتور می‌پرسد که بهترین راه حواس پرتی چیست و بعد از ورود او، بیل و آرتور و شخصیت لنی دستمال گردن‌های خود را روی صورت‌شان می‌کشند و وارد می‌شوند.

آرتور تحویل دار بانک را مجبور می‌کند تا گاو صندوق را باز کند. زمان مهم است، بنابراین او برای سرعت بخشیدن کاری باید انجام دهد

آرتور وارد می‌شود و در داخل بانک، پنج گاو صندوق موجود است، اما لنی و کارن فریاد می‌زنند و نشان می‌دهند که وقت در حال تمام شدن است. آرتور دو انتخاب دارد، باری دیگر در سمت راست پایین صفحه نمایش داده می‌شود؛ او می‌تواند آن‌ها را بشکند و یا آن‌ها را منفجر کند. ما دومی را انتخاب کردیم و بعد آرتور از دینامیت استفاده می‌کند و اتاق شروع به تکان خوردن می‌کند، همانطور که دینامیت‌ها یکی پس از دیگری منفجر می‌شوند، در‌ها همانند دُمینو فرو می‌ریزند و آرتور سریع وارد می‌‌شود و سعی می‌کند تاجایی که امکان دارد پول‌ها را بردارد، اما دیر شده است و کلانتر و معاونانش وارد ماجرا می‌شوند. حالا کارن تلاش می‌کند که نقش یک دختر کوچک گم شده را ایفا کند، از بانک بیرون می‌آید و می‌گوید که این یک اشتباه بزرگ بود. ثانیه‌های بعد او توسط آرتور دنبال می‌شود که درها را با لگد باز می‌کند و هم اکنون توانایی «Dead Eye» آماده است.

آرتور دو انتخاب دارد؛ او می‌تواند گاو صندوق‌ها را بشکند و یا آن‌ها را منفجر کند تا باز شوند

در این دمو، قابلیت Dead Eye شبیه عنوان قبلی  است که در سال 2010 منتشر شد؛ رنگ صفحه عوض می‌شود و اتفاقات آهسته می‌شوند. به بازیکن این قابلیت را می‌دهد که به مدت چند ثانیه قبل از تیراندازی، اهداف را نشان‌دار کند. چهار نفر از افسرها در اثر تیراندازی به خاک می‌افتند، قبل از اینکه آرتور بر شلیک‌های معاونان از بالای ساختمان‌ها تمرکز کند. کشتن‌های از راه دور به صورت حرکت آهسته از یک زاویه معکوس نشان داده می‌شود. سپس آرتور و اعضای دسته به سمت‌ اسب‌های خود بر می‌گردند.

همانطور که آرتور از اسب‌اش بالا می‌رود، یک گلوله کنار سرش عبور می‌کند و به کلاه او برخورد می‌کند. با توجه به راکستار، این یک لحظه از قبل تعیین شده نیست، فقط چیزی است که می‌تواند رخ دهد و اگر شما کلاه‌تان را از دست بدهید، به طور معجزه آسا در صحنه بعد حضور نخواهد داشت. شما باید برگردید و اگر می‌خواهید آن را بگیرید و یا کلاهی بخرید. اعضای دسته تلاش می‌کنند که فرار کنند، در حالی که تعدادی افسر آن‌ها را دنبال می‌کنند. جلوتر یک قطار در میان دشت در حال حرکت است و به آرتور و اعضای دسته، یک راه خروج می‌دهد.

تا چه اندازه منتظر چنین سکانس‌های اکشنی هستید؟ واقعا جزئیات دیوانه کننده هستند

چیزی که ما از بازی دیدیم فقط یک بخش کوچک از آن بود و همچنین کمپی که ما دیدیم، فقط یکی از کمپ‌هایی بود که در بازی مشاهده خواهیم کرد، بنابراین تعداد آن‌ها بیشتر است. برای قسمت داستان این عنوان، شرکت راکستار طبیعتا بیشتر آن را مخفی نگه داشته است. در این عنوان ارتباط‌هایی با عنوان Red Dead Redemption وجود خواهد داشت، همانطور که این بازی قبل از Red Dead Redemption اتفاق می‌افتد و شامل چهره‌های آشنایی می‌شود، اما راکستار از این عنوان به جای یک پیش درآمد،  به عنوان یک قطعه همراه توصیف کرده است. بخش چند نفره نیز باز خواهد گشت و قول داده شده که یک تجربه جدید جهان باز چند نفره بسازد، اما در حال حاضر جزئیات بیشتری در دسترس نیست و در حال حاضر، راکستار بر روی داستان آرتور مورگان تمرکز کرده است.

RDR 2 عنوانی است داستان محور که هدفش خلق چیزی عمیق‌تر، گسترده‌تر و واقع گرایانه‌تر از هر چیزی است که تاکنون دیده‌اید. راکستار یک نکته جالب را به وجود آورده، وقتی که درباره این بازی صحبت می‌شود، هرگز نمی‌خواهد احساس کنید که به یک سمت خاص اجبار شده‌ايد یا که سازندگان به گونه‌ای در حال راهنمایی شما هستند. هر تصمیمی برای شماست و شما باید با آن تصمیمات زندگی کنید، فرقی ندارد که تا چه اندازه خوب یا بد هستند.

*این مقاله ترجمه‌ای خلاصه، از اولین نگاه وبسایت IGN به عنوان Red Dead Redemption 2 است.

خروج از نسخه موبایل