
به نظر من هیدکی کامیا رو میشه به عنوان یکی از پایه گذاران و فردی تاثیر گذار در سبک اکشن هک اند اسلش بشمار آورد.
اسطوره ای که از سال ۱۹۹۴ بعنوان طراح شماره دوم سری رزیدنت ایول به کپکام ملحق شد و بعد ها با کارگردانی اولین نسخه از سری “شیطان هم می گرید” در سال ۲۰۰۱ توانست استاندارد های جدیدی در ژانر اکشن هک اند اسلش وارد کند و به یکی از بهترین های سبک خودش تبدیل شود.
کامیا بعد از جدا شدن از کپکام در سال ۲۰۰۶ با همراهی شینجی میکامی و آتسوشی اینابا استودیو پلاتینیوم گیمز (که اوایل با نام Seeds inc) شناخته میشد رو تاسیس ، و سال ۲۰۰۸ آی پی جدیدی به نام Bayonetta را معرفی کردند.
فرشتگان هم می گریند !
(خطر لو رفتن کامل داستان بازی)
داستان بازی بلافاصله با بیداری قهرمان بازی (سِرِزا یا همون بایونتا) بعد از ۵ قرن خواب شروع می شود ، بایونتا که چیز خاصی به جز اینکه یک جادوگر باستانی هست را به خاطر نمیاره ، خیلی سریع وارد درگیری با فرشتگان و مشغول سلاخی اونها میشه (در اینجا اِلِمان های اولیه بازی به گیمر آموزش داده میشه )
خیلی زود بایونتا با مردی به اسم Enzo که یه خبرچین هست آشنا میشه و متوجه میشه که اگر میخواد از گذشته خودش چیزی بدونه باید دنبال شئ ای خاص به اسم Eyes Of The World بگرده که قرن ها پیش متعلق به الهه ای (به نام ایسیر)بوده که برای حفظ تعادل ، قدرت اون رو (در قالب چشم چپ و راست)به دو گروه (چشم چپ تاریکی در اختیار جادوگران باستانی و چشم راست روشنایی در اختیار فرشتگان دانای لومن ) تقسیم کرده و در حال حاضر چشم راست که در شهری به اسم ویگرید پنهان شده توانایی بازیابی حافظه از دست رفته بایونتا را خواهد داشت.
وی همچنین متوجه این موضوع میشود که قرن ها قبل که هنوز جنگی بین جادوگران و فرشتگان شروع نشده بود ، عشقی سوزان میان یکی از حکیمان فرشتگان لومن به نام “بالدِر” و یکی از ساحره های آمبرا به نام “رُزا” شکل میگیره و نتیجه ی این عشق ، دختری به اسم سِرِزا میشه و همین عامل باعث ایجاد نفرت بین دو قبیله شده و آتش جنگ ابدی این دو دسته را روشن می کند و از آن به بعد با تبعید و ترد شدن بالدِر و رُزا از قبیله های خود ، بایونتا نیز در تبعید و طرد شده رشد می کند و بالغ می شود ، فرشتگان لومن و جادوگران آمبرا معتقد بودند جدا ماندن دو چشم روشن و تاریک باعث ایجاد صلح و امنیت هر دو قلمرو و نزدیکی آنها باعث هرج و مرج و آشوب خواهد شد و به همین خاطر نزاع ابدی جادوگران و فرشتگان رقم خورده و شکار فرشتگان توسط جادوگران باستانی رقم میخورد ، بایونتا که حالا متوجه این موضوع شده، نتیجه تمام آشوب ، جنگ و ویرانی را عشق بین پدر و مادرش و به بیان بهتر تولد شخص خودش میدونه و حالا باید به فکر چاره باشه و منشاء این آشوب و درگیری ها را پیدا کرده و نکته ی جالب توجه اینکه چشم چپ تاریکی در وجود خود بایونتا ، و در واقع خود او هست .
با پا گذاشتن به ویگرید ، بایونتا شروع به واکاوی کرده و در همین حال خاطرات گذشته ی خودش را به یاد میاره ، اون با زن قرمز پوش جوانی به اسم “جین” که استایلی بسیار شبیه به جادوگران آمبرا داره روبرو شده و بعد از درگیری متوجه میشه که جین در خدمت فرشتگان لومن هست و برای دزدیدن چشم چپ تاریکی سراغ بایونتا آمده که البته جین در اولین مبارزه شکست خورده و صحنه نبرد را ترک میکنه.
در ادامه جستجو ، بایونتا با مرد روزنامه نگار جوان و خوش استایلی به اسم “لوکا” و بعد از اون با دخترک کوچکی به اسم سِرِزا روبرو شده که حرفهای جالب و بعضا نامفهومی بهش میزنن و باعث سردرگمی بیشتر جادوگر میشن ، لوکا به بایونتا گوشزد می کند که تو عامل اصلی ناپدید شدن والدینت و به وجود آمدن آشوب دنیا هستی و از طرفی سِرِزا که شباهت خیلی زیادی به کودکی بایونتا دارد او را مدام به اسم “مامان” صدا می زند .
در ادامه بایونتا که بیشتر از قبل سردرگم و گیج شده برای دونستن واقعیت گذشته ی خود ، مصمم تر از قبل به دنبال کشف راز زندگی و مهم تر از آن پیدا کردن چشم راست روشنایی با لوکا و سرزا همراه میشود.
او چندین بار با “جین” درگیر شده و هر بار که جین سعی در دزدیدن چشم چپ تاریکی داشته شکست میخوره و بعد از هر بار شکست گذشته ای از بایونتا را برای او شرح میدهد تا سرانجام طی مبارزه ای طولانی ، جین شکست خودش و ناتوانی در برابر بایونتا را قبول کرده و متوجه میشود که توسط بالدر شست و شوی مغزی داده شده و تبدیل به عروسک وی برای دزدین چشم چپ شده ، او در اصل دوست دوران کودکی بایونتا و به بیانی بهترین دوست او بوده ، جین حالا به یاد می آورد که برای محافظت از چشم چپ ، بایونتا را به خواب ۵۰۰ ساله فرو برده و مهر و موم کرده و ته دریاچه پنهان کرده .
بالدِر بعد از اینکه متوجه می شود جین به حالت قبلی خو برگشته و متوجه وقایع شده و رابطه ی دوستانه ی بین بایونتا و جین را می بيند ، خود وارد ماجرا شده و بعد از ملاقات با بایونتا هویت واقعی خود را فاش می کند ، و اینجاست که بایونتا تازه متوجه این موضوع می شود که حامل چشم چپ تاریکی بوده (دلیل قدرت های جادویی مهلک و بشدت ترسناک بایونتا) و اینکه برای بیدار کردن خداوندگار “جوبلیوس خالق” که هدف اصلی بالدِر هست و تا الان بهای زیادی بابتش پرداخت کرده، به هر دو چشم چپ و راست نیاز دارد.
بالدِر به دخترش توضیح میدهد که سِرِزای جوان را از گذشته به زمان کنونی آورده تا به بایونتا در برگرداندن خاطراتش کمک کند تا در نهایت بتواند از هر دو چشم برای احیای “خداوندگار جوبیلیوس خالق” استفاده بکند.
بایونتا که حالا نسبتأ متوجه وقایع شده ، دست به مبارزه با بالدر زده و بعد از شکست دادن وی ، بالدر را می کشد و گمان می کند توانسته به هرج و مرج پایان بدهد ، بعد از این سِرِزا را به خط زمانی مربوط به خودش فرستاده تا به قول خود باعث اختلال زمانی نشده باشد ، اما مشکلی اصلی اینجاست که به یاد آوردن گذشته برای بایونتا هزینه ی بزرگی
داشته و اون چیزی نیست جز بیدار شدن چشم چپ تاریکی !
بیداری چشم چپ درون بایونتا باعث ایجاد حفره ای میشود که روی خط زمانی بایونتا هم تأثیر میگذارد.
با بیداری چشم چپ ، بایونتا دچار یک فروپاشی کامل شده و اینجا مشخص می شود که پدرش ، بالدر هنوز هم زنده است. بالدر بایونتا را غافگیر کرده و بعد تز اسیر کردن بایونتا ، چشم راست نور را با او ترکیب کرده و « خداوندگار جوبیلیوس خالق» را بیدار می کند.
درست لحظه ای که بایونتا خود را تسلیم مرگ میبینید ، جین به کمک بایونتا رفته و با نجات دادنش ، هر دو با هم فرار میکنند.
از طرفی جوبلیوس خالق برای بیدار شدن نیاز به گرفتن قربانی داشته و بالدر در این راه خود را قربانی کرده و جوبلیوس به طور کامل به بیداری رسیده و هرج و مرج اصلی و مقدمه نابودی دنیا مهیا میشود.
در ادامه با بیداری کامل تاریکی درون بایونتا و به کمک جین ، وی موفق به بیدار کردن Queen Sheba (ملکه سبا) شده و دست به مبارزه ی نهایی با جوبلیوس خالق میزند و او را شکست می دهد.
حالا جین و بایونتا که زمین را از شرّ پیکر جوبلیوسِ خدا پاک کردند در یک سکانس تماشایی شروع به قلع و قمع کردن فرشته ها می کنند.
در سکانس پایانی هم مراسم تدفین بایونتا رو میبینیم که ظاهرا مرده که صد البته کلکی بیشتر نیست برای جذب فرشته ها و کشتنن آنها (ایده ی جین!)
در اینجا داستان اولین قسمت بایونتا به پایان می رسید
و به راستی که با وجود این دو ، فرشتگان چاره ای جز گریه نخواند داشت …
(پایان اسپویل)
رقص با فرشتگان
جذابیت اصلی بایونتا در کنار داستان و شخصیت پردازی دوست داشتنی ، مسلماً مبارزات آن است. سگا و پلاتینیوم گیمز بارها از بایونتا به عنوان یک «اکشن بیوقفه» یاد کردند و این موضوع اهمیت زیادی دارد.
بایونتا یک مبارز چهار تپانچهای هست که سلاحهای متنوعی را برای استفاده در نبرد در اختیار میگیرد.
اگر تا به حال یکی از نسخه های Devil May Cry یا Ninja Gaiden را بازی کردید ، شباهتهای قابل توجهی بین این دو میبینید.
کاری که بایونتا انجام میدهد ، ترکیب مبارزات آزاد و سبک آزاد Devil May Cry با مکانیکهای ترکیبی نینجا گیدن هست ، این به گیمر اجازه میدهد تا هنگام ترکیب کمبوهای مختلف، سطح خاصی از آزادی را داشته باشند.
همچنین میتوانید همزمان از سلاحهای سرد استفاده کنید، به طوری که اسلحهها همیشه به پاشنههای کفش بایونتا متصل هستند.
البته زرادخانه بایونتا به اینجا ختم نمیشود ، او همچنین میتواند دستگاههای مختلف و ترسناک شکنجه (مانند گیوتین و اره برقی و …) را برای سلاخی فرشته ها احضار کند .
این دستگاههای شکنجه واقعاً دیدنی هستند و ارزش از دست دادن یک کمبو را ندارند . پس حتما به اندازه کافی کمبو بزنید، به اندازه کافی دشمن بکشید و با کسب امتیاز جادویی از اجرای این شکنجه ها لذت ببرید ، انواع مختلفی از این شکنجه ها در هوا یا زمین و همچنین برای انواع مختلف دشمنان وجود دارند و به هیچ وجه حداقل برای من تکراری نخواهند شد.
برای شروع حملات شکنجه خود ، باید امتیاز جادویی کافی داشته باشید ، اگر ضربه بخورید، امتیاز جادویی را از دست میدهید. خوشبختانه، بازی شما را تشویق به اجرای Witch time (زمان جادوگری) می کند ، زمان جاخالی خود را تنظیم کنید و وارد Witch Time شوید ، ویژگیای که اگر در لحظه خاصی قبل از فرود آمدن حملات دشمن، از آن جاخالی دهید ، زمان را کند میکند و حالا میتونید رگباری از حملات مرگبار روی سر فرشته های بیچاره انجام بدهید.
فکر میکردید جادوگر دوست داشتنی چهار تپانچهای ما با زرادخانهای از دستگاههای شکنجه به همین جا ختم میشود؟ خوب اشتباه می کنید ! ، بایونتا می تواند موجودات جهنمی را با استفاده از موهایش احضار کرده (همونطور که تو بخش داستان توضیح دادم سرمنشا این قدرت وحشتناک چشم چپ تاریکی بایونتا هست)و از خجالت دشمنان در بیاید.
همیشه بعد از اینکه هیولا های مختلف را با موهای بایونتا احضار کردید وارد یک مینی گیم QTE (دکمه زنی) شده و هر چقدر بتوانید امتیاز بهتری از QTE بگیرید ، آسیب و امتیاز بیشتری کسب می کنید.
برای مثال بایونتا میتواند یک اژدها را احضار کند تا دشمنان بزرگتر شما را گاز گرفته و نوش جان کند ! از این دسته صحنه های شکنجه و کشتار فرشتگان داخل بازی به کرات وجود دارد که میتوانید شاهد اونها باشید و از تک تکشون لذت ببرید.
بایونتا از شما با ۱۶ فصل (Verse) ، یک مقدمه، یک خاتمه ، یک فصل گمشده و چالشهای اختیاری (که در مراحل خاصی پنهان شدهاند و بعضی هاشون چیزی بیشتر از چالش هستند ، مثل مبارزه ی سخت و طاقت فرسا با رودین) پذیرایی میکند.
حتی با وجود تمام حملات شکنجهای فوقالعاده دیوانهوار و تمامی اسلحه های موجود برای بایونتا ، باز هم دشمنان (مخصوصا در درجه های سختی نرمال به بالا) چالش بر انگیز هستند و شما را تشویق میکنند که از سلاحها و کمبوهای مختلف استفاده کنید.
پس از اتمام بازی ، دو حالت سختی Hard Mode و non-stop climax را باز میکنید، همچنین در بخش Leaderboards یا همون جدول امتیازات آنلاین، میتوانید شاهد عملکرد خودتون داخل بازی و مقایسه ش با بقیه پلیرها باشید.
بایونتا در کنار گیمپلی شگفتانگیز خود ، کنترلی ارائه میدهد که تجربه بازی را بشدت روان و لذت بخش میکند.
شما یک طرح کنترل ساده دارید ، X برای اسلحهها ، Y به عنوان دکمه اصلی مبارزه تن به تن، B برای لگد زدن، A برای پریدن، RT برای جاخالی دادن، LT برای تعویض سلاح در حال حرکت، RB برای قفل کردن و d-pad برای استفاده از هر آیتمی که از منو تنظیم کردید.
صحبت از آیتمها شد ، میتوانید آیتمهایی را برای استفاده در حین بازی بسازید ، گویهای قرمز، زرد و سبز را از دشمنان یا شکستن جعبهها، گلدانها و غیره به دست میآورید و با کمک آنها میتوانید انواع و اقسام آیتم ها را طی یک مینی گیم ساده بسازید.
برگردیم به کنترل بازی ، بایونتا در حین مبارزات بشدت روان کنترل میشود . گرچه همه چیز روی صفحه خیلی سریع پیش میرود ، سازندگان موفق شدند همه چیز را برای بازیکن روشن کنند تا داخل این آشفتگی با همه این اتفاقات گیج نشوید.
تنوع دشمنان هم در بایونتا بینظیره . دشمنان کوچک، بزرگ و غولپیکر وجود دارند . هر دشمن جدید درست قبل از شروع نبرد، به طور خلاصه معرفی شده و همه آنها بسیار متفاوت هستند . برخی از آنها حتی از سلاحهایی استفاده میکنند که بایونتا می تواند پس از کشتن دشمنان آنها را برداشته و علیه خودشان استفاده کند. مثلا با برداشتن تبر یکی از فرشته ها ، آن را وارد زمین کرده و با چرخش دور دسته تبر سراسر دشمنان رو با یه رقص چرخشی و به وسیله ی پاشنه های کفش خودش ، قلع و قمع می کند تا بر روی صفحه چیزی جز خون و حلقه های امیتاز باقی نماند !
ارزش تکرار بازی بشدت بالا هست ، بعد از اینکه بازی را تمام کردید ، متوجه خواهید شد که هنوز کلی آیتم ، کمبو ، لباس ، سلاح و … برای باز کردن و سختیهای بیشتری برای تمام کردن بازی/مراحل وجود دارد . و البته با گرفتن امتیاز بالاتر در هر مرحله ، متوجه خواهید شد که چقدر دوست دارید یک مرحله را بارها و بارها بازی کنید و از آن خسته نخواهید شد ، فقط برای اینکه سعی کنید امتیاز بالاتری بگیرید یا بازی رو سریعتر تمام کنید.
زیبا همچون فرشتگان !
از نظر گرافیکی، بایونتا خیرهکننده است. تکسچر ها (بافت ها) در تمام مکان زیبا و با کیفیت هستند.
محیطها در مقیاس خوبی قرار داشته و نه کوچک هستند و نه بی جهت بزرگ و بلااستفاده. در هر لحظه ممکن است آنقدر اتفاقات زیادی رخ دهد که حتی فرصت دنبال کردن تمام اتفاقاتی که میافتد را پیدا نکنید ! فرشتگان به طور خاص موجوداتی عظیمالجثه هستند که به شکلهای گوناگونی از رنگ های طلایی درخشان و سفید ظاهر میشوند .
دشمنان بازی همزمان هم ترسناک و هم زیبا به نظر میرسند ، در رأس تمام کارکترها ، خود بایونتا بشدت شگفتانگیز و با شکوه طراحی شده است ، چه در حال نابود کردن انبوهی از فرشتگان باشد و چه صرفاً در حال عبور از یک منطقه !
موهای بایونتا هم یکی از جالبترین ویژگیهای بازیه که قبل تر راجع بهش گفتیم.
استفاده عالی سازندگان از رنگها و سرعت بالای اجرای حرکات واقعاً شاهکاره . البته زمان عرضه ی بازی یادمه یک سری از پلیرها از پارگی تصویر (Screen Tearing) داخل بازی شاکی بودند ولی نسخه ای که من تجربه کردم (نسخه PC) این مورد وجود نداشت یا حداقل اصلاح شده بود، و اگرچه خودم متوجه این موضوع نشدم ولی فکر کردم گفتنش خالی از لطف نباشد. محیطها متنوع، پرجزئیات و از نظر بصری چشمگیر هستند . انیمیشنهای شخصیتها عالی هستند . طراحی دشمنان هم حس ترس و هم انزجار را داخل بازیکن ایجاد میکنند ، و باس های بازی کاملاً عظیم الجثه به نظر میرسند ، و چنان حس مقیاسی ایجاد میکنند که اغلب مجبور میشدم بایستم و با حیرت به بالا نگاه کنم.
در کل تمامی المان های گرافیکی به خوبی در خدمت اکشن بازی بوده و همدیگر را تکمیل میکنند و بهیچ وجه نمیشود ایرادی به جزئیات و طراحی زیبای محیط و کاراکترهای بازی وارد کرد و براحتی می توان ساعت های زیادی از این همه زیبایی و رنگ لذت برد.
با من تا ماه پرواز کن !
جلوههای صوتی بازی عالی هستند و کاملا با فضای بازی همخونی دارند و به هیچ وجه از تجربه بازی کم نخواهند کرد . اما از طرفی موسیقی بازی شاید به مذاق بعضی ها خوش نیاید ، من شخصاً خودم عاشقشم ، بنظرم در حین تزریق انرژی لازم به بازی با جَو و شخصیت شوخ و سرزنده ی بایونتا همخونی لازم را به اندازه کافی و حتی بیشتر هم داشته ، موسیقی بایونتا ترکیبی از «پاپ»، «جاز» و «سینت سایزر» هست که البته درون مایه جاز بیشتری دارد .
و همانطور که گفتم این موسیقی با لحن اغراقآمیز و طنزآمیز بازی هماهنگی لازم رو داشته و مشکلی از این بابت نیست ، ولی در هر صورت اگر موسیقی بازی رو دوست نداشتید مشکلی نیست ، صدا را قطع کنید ! و آهنگ مورد علاقه خودتون رو گوش کنید ! این کار هیچ لطمه ای به تجربه ی دلنشین بایونتا نخواهد زد ، اما من چنین کاری را پیشنهاد نمی کنم !
موسیقی متن بازی با اینکه لیست بلند بالا و متنوعی دارد ( ساندترک بازی در ۶ دیسک و حدود ۱۵۰ قطعه هست) می تواند کمی تا حدودی تکراری شود ، بخاطر اینکه در بیشتر مبارزات با دشمنان معمولی، دو تا سه آهنگ یکسان را بارها و بارها خواهید شنید.
قطعات موسیقی ارکسترال بزرگ بیشتر برای نبردهای بزرگ با باس ها و مینی باس ها در نظر گرفته شده و یا هر بار که از مغازه رودین بازدید میکنید، موسیقی جاز جذابی به شما خوشامدگویی میکند . درست مثل گرافیک ، جلوههای صوتی هم در کل زیبا و دلنشین هستند و انتقاد خاصی به این بخش وارد نیست.
صداپیشه بایونتا هم کار خود رو به بهترین شکل انجام داده و کاملا از شنیدن صدای خانم Hellena Taylor در قامت بایونتا لذت خواهید برد.
وقت رقصیدنه پسرا !
جانشین معنوی Devil May Cry ، با پیشرفتها ، تغییرات و اصلاحات کافی که اون رو از نسخه قبلی متمایز میکند ، یک بازی واقعی برای گیمرهایی که عاشق مکانیکهای عمیق ، و دوست دارند خود را به چالش بکشند هست ، با حس عالی موفقیت و پاداش پس از کشتن سیل عظیمی از فرشتگان و داستانی که در خدمت ایجاد زمینه ای برای حرکات رزمی شیک و افراطی بایونتا وجود دارد ، این بازی خوراک کسانی هست که از مسیر جدید برخی از بازی ها ، مثل بازی های بی هدف آنلاین که به طرز قارچ گونه ای طی سال های اخیر رشد کردند ، تبدیل شدن بازی ها به فیلمهای تعاملی ، فرهنگ “بازیهای یکبار مصرف” ، تاثیر بشدت سخیفانه ی جامعه ی ووک و امثال این موارد خوششان نمیآید .
معجون بایونتا مختص کسانیست که همچنان تشنه ی ایام قدیم و دوران خوش عناوین تک نفره لذت بخش هستند ، به جرات میتوان گفت Bayonetta بخش ارزشمندی از کالکشن هر کسی خواهد بود و میتوان آن را پس از اولین دور بازی ، بارها و بارها بازی کرد. و همچنان لذت برد.
پس منتظر چی هستید ؟ وقت رقصیدنه پسرا !
معرفی شخصیت های بازی :
بایونتا – Bayonetta
بایونتا (با نام واقعی سِرِزا) شخصیت اصلی مجموعه بازیهای بایونتا است. او یک جادوگر مرموز عضو آمبرا است. وی به دلیل تبار نیمه جادوگر و نیمه فرشته خود از قبایل جادوگران آمبرا و حکیمان لومن طرد شده است. بایونتا استعداد قابل توجهی در مبارزه دارد و صاحب چشم چپ تاریکی است.
در بازی اول، او در طول شکار جادوگران توسط جین مهر و موم شد تا اینکه 500 سال بعد پیدا و بیدار شد. او که این سالها را با فراموشی گذرانده، با انبوهی از فرشتگان لومن مبارزه میکند و برای پایان دادن به نقشههای شوم آخرین حکیم لومن، یعنی بالدر، میجنگد.
در بازی دوم، بایونتا به دوزخ سفر میکند تا روح جین را نجات دهد و در عین حال نقشه ای تازه از یک خدای باستانی که برای بازپسگیری قدرت از دست رفته خود توطئه میکند، کشف کند و حقیقت پشت شکار جادوگران را کشف کند.
در بازی سوم، بایونتا با دشمنان جدیدی به نام هومونکولیها به رهبری سینگولاریتی روبرو میشود که قصد نابودی مولتیورس را دارد. او با ویولا، جادوگری در حال آموزش از جهانی دیگر است ، آشنا میشود که برای شکست دادن سینگولاریتی به او میپیوندد.
او به عنوان شخصیت اصلی، در تمام بازیهای این مجموعه حضور دارد.
Jeanne – جین
جین وارث سابق جادوگران آمبرا و بهترین دوست بایونتا است. جین که در دوران کودکی با او دوست بود، مسئول مهر و موم کردن بایونتا در طول شکار جادوگران بوده تا نقشه بالدر فاسد برای احیای جوبیلئوس خالق، در طول وقایع بازی را خنثی کند.
500 سال بعد، مشخص شد که جین توسط نیروهای بالدر اسیر شده و تحت برنامهریزی مجدد ذهنی از طریق تواناییهای جادویی او قرار گرفته است. او در کنار بالدر برای بازیابی حافظه بایونتا کار میکرد و سرانجام پس از رهایی از کنترل بالدر، متحد او میشود.
پس از شکست جوبیلئوس، او به عنوان یک معلم دبیرستان و همچنین دستیار بایونتا وقت می گذراند.
در بازی دوم، روح جین پس از نجات بایونتا از حملهی گومورا، توسط شیاطین جهنم اسیر میشود. او تهدید میشود که در جهنم گم شده و توسط اهریمن جهنمی، آلراون، بلعیده شود. با این حال، او نجات مییابد و به بایونتا و بالدر گذشته کمک میکند تا به فیمبولونتر سفر کرده و لوپتر را شکست دهند.
جین همچنین شخصیت قابل بازی در فصل پایانی بایونتا است و میتوان او را بعد از اتمام بازی ، برای بازی در داستان اصلی آزاد کرد. در بایونتا ۲، او پس از اتمام بازی آزاد میشود و همچنین در قسمت هایی از داستان قابل بازی است. او در کنار بایونتا و ویولا، در تمام طول مدت بایونتا ۳ قابل بازی است.
Rodin – رودین
رودین یک فروشنده سلاح، متصدی بار و مالک Gates of Hell است. او یک سلاحساز شیطانی مشهور و مسئول ساخت اکثر سلاحهای بایونتا در طول ماجراجوییهایش است.
رودین قبلاً فرشتهای مسئول خلقت بود و بر بخشی از پارادیزو حکومت میکرد تا اینکه پس از جنگیدن در شورشی علیه آنها تبعید شد. پس از مدتی اقامت در جهنم، او از قلمرو تاریکی ناپدید شد و در دنیای انسانها ساکن شد و بار معروف خود ، یعنی دروازه های جهنم را راهاندازی کرد.
رودین بینشی نسبت به عناصر متافیزیکی جهان ارائه میدهد و از روی کنجکاوی و برای آزمایش ، سلاحهایی را در اختیار بایونتا قرار میدهد تا ببیند این سلاح ها در دستان وی چگونه جواب می دهند. در بازی، مغازهای که او در دروازههای جهنم اداره میکند به بازیکن اجازه میدهد سلاحها، آیتم ها ، لوازم جانبی، تکنیکها و گنجینههای جدیدی را به دست آورد.
Enzo – انزو
انزو یک متصدی کفن و دفن و خبرچین زیرزمینی است که اندکی پس از بیدار شدن بایونتا از خواب پنج قرنیاش با او دوست شد. او دوست و حامی همیشگی صاحب بار دروازههای جهنم یعنی رودین است.
در بازی اول ، انزو با بایونتا معاملهای میکند تا اطلاعات مهمی در مورد چشمان جهان به او بدهد که او را به ویگرید میرساند. در بایونتا ۲، انزو پس از انجام کار دیگری برای بایونتا، او را در خرید کریسمس همراهی میکند و در نهایت او را به نوآتون در ماموریتش برای نجات جین میبرد، که این موضوع باعث آسیب دیدن او میشود . در بایونتا ۳، انزو بایونتا را به یک کشتی تفریحی میبرد تا با کسی ملاقات کند و در نهایت خانوادهاش را در حمله هومونکولیها به نیویورک از دست میدهد. بعداً میتوان او را در حال سوگواری در دروازههای جهنم دید.
Balder – بالدِر
بالدر یکی از اعضای قدرتمند گروه حکیمان لومن بود که چشم راست نور را در اختیار داشت. او همسر رُزا و پدر بایونتا است. بالدر شخصیت منفی اصلی نسخه اول بایونتا بوده و در بایونتا ۲ نیز حضور دارد.
پس از شکستن قانون مقدس بین جادوگران آمبرا و حکیمان لومن با بچهدار شدن از رزا، بالدر از قبیله خود تبعید شد و ناخواسته باعث جنگهای قبیلهای شد که منجر به انقراض حکیمان لومن شد.
در زمان حال، بالدِر مدیرعامل گروه ایتاول است که پس از به دام انداختن روح ایسیر به فردی شرور تبدیل شده و قصد دارد چشم چپ تاریکی دخترش را بیدار کند تا جوبیلئوس خالق ، خدای مردگان، را زنده کند و واقعیت را به تصویر خود بازسازی کند.
در بایونتا 2 ، بالدر جوانتر توسط لوپتر از گذشته به زمان حال آورده میشود و او را متقاعد میکند که لوکی قاتل رزا است. بالدر با آرزوی انتقام، در بیشتر بازی به دنبال لوکی میرود که این امر او را درگیر با بایونتا میکند.
Rosa – رُزا
رزا، جادوگری فوقالعاده ماهر و قدرتمند از قبیلهی آمبرا بود که هم همسر بالدر و هم مادر بایونتا بود. او که به دلیل سرپیچی از قبیلهاش و زیر پا گذاشتن یک اصل باستانی از اتحادش با بالدر زندانی شده بود، یکی از چهرههایی بود که ناخواسته باعث جنگهای قبیلهای و آشوب حال حاضر شد.
رزا اولین بار در فلشبکهایی در نسخه اول بایونتا ظاهر میشود و به طور کامل هم در داستان و هم به عنوان یک شخصیت قابل بازی در بایونتا ۲ حضور دارد. گونهای از او از درون دنیای چندگانه نیز در وقایع بایونتا ۳ ظاهر میشود.
او همچنین در Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon ظاهر میشود، جایی که دخترش به دنبال راهی برای نجات او از زندان است.
Aesir – ایسیر
ایسیر (که با نامهای ناظر و خدای آشوب نیز شناخته میشود) موجود ماوراءالطبیعه ای است که بارها در طول بازی از او یاد میشود.
در ابتدا، او حاکم منتخب جهان انسانها بود و از کوه خود، فیمبولونتر، بر قلمرو نظارت داشت. او با ترحم به انسانها، به آنها اراده آزاد بخشید و حتی قدرتهای خود، چشمان جهان، را به خردمندان لومن و جادوگران آمبرا بخشید. با این حال، او با انجام این کار، روح خود را به دو شخصیت تقسیم کرد: لوکی و لوپتر، که به طور طبیعی نمایانگر جنبه خوب و بد او هستند. این جدایی همچنین قدرتهای او را به این دو تقسیم کرد.
Cereza – سِرِزا
سرزا دختر جوانی است که در زمان جابهجا شده و اولین بار در نسخه اول بازی با او آشنا می شویم . او نسخه جوانتر بایونتای فعلی است که توسط بالدر به خط زمانی حال آورده شده است. او در طول ماجراجوییاش، بایونتا را همراهی میکند و او را با مادرش، رُزا، اشتباه میگیرد.
در انیمه ی تک قسمتی بایونتا : سرنوشت خونین ، توضیح داده میشود که بالدر او را از طریق پورتالی که از امواج فضا-زمان ناشی از بازگشت قریبالوقوع جوبیلئوس ایجاد شده بود، از گذشته بازگرداند و سرزای جوان را در تلاش برای کمک به بازگرداندن خاطراتش و فعال کردن چشم چپ تاریکی، همراهی کرد.
Eyes Of The World – چشمان جهان
چشمان جهان (که به صورت جداگانه چشم چپ تاریکی و چشم راست روشنایی نامیده میشوند) مجموعهای از قدرتهای باستانی و “گنجینههای” فرشتگان لومن و جادوگران آمبرا بودند. فرشتگان چشم راست و جادوگران آمبرا چشم چپ را دریافت کردند.
چشمان جهان یک مفهوم داستانی اساسی در دو بازی اول بایونتا هستند و مورد توجه بسیاری از جناحهای مختلف برای دستیابی به اهداف خود با استفاده از قدرت آنها میباشند.
Jubileus The Creator– جوبلیوس خالق
نام اصلی وی دِآ (Dea) از سلسله خاندان لاگونا، که معمولاً با نام جوبیلئوس خالق شناخته میشود، تجسم اراده الهی است. او که در پایان آرماگدون اول، زمانی که تثلیث واقعیتها در خواب ابدی شکل گرفت، زندانی شد، موجود اولیه الههمانندی است که بالدر و کاردینال ویرچوئز (Cardinal Virtues) برای احیای او تلاش کردند تا تثلیث واقعیتها را متحد کرده و به پارادیزو (Paradiso) اجازه دهند بر جهان حکومت کند.
هدف اصلی بالدر از بیدار کردن جوبلیوس، دوباره نوشتن سرنوشت دنیا بود.
او به عنوان آنتاگونیست بازی اول، بایونتا شناخته می شود و غول نهایی بازی مذکور است.
Luka – لوکا
لوکا ردگریو یک روزنامهنگار و شخصیت فرعی در سری بایونتا است. او که در ابتدا باور داشت بایونتا چیزی بیش از یک قاتل خونسرد و مسئول مرگ پدرش نیست، خود را درگیر بسیاری از ماجراجوییهای این جادوگر در سراسر جهان مییابد، در حالی که به دنبال حقیقت پشت پرده آنها است. لوکا پس از درگیر شدن در امور نیروهای نور و تاریکی، به متحد بایونتا تبدیل میشود و به عنوان دستیار و راهنمای گاه به گاه او در تاریخ قلمرو بشر عمل میکند.
لوکا که در بازی دوم دوباره با بایونتا روبرو میشود، در تلاش برای بازیابی روح جین از جهنم به او کمک میکند و در طول این ماجراجویی، از تهدید جدیدی برای تثلیث واقعیتها که به دنبال چشمان جهان هستند، آگاه میشود.
Queen Sheba – ملکه سبا
ملکه سبا، ملکه دوزخ، اهریمنی است که پس از خلقت تثلیث واقعیتها، دوزخ را کنترل میکند. او در بازی اول به عنوان احضاری از جادوگر آمبرا، بایونتا، که برای شکست دادن جوبیلئوس، خالق، استفاده شد، ظاهر میشود و هیبتی بسیار ترسناک و درنده دارد.
Umbra Witches – جادوگران آمبرا
جادوگران آمبرا طایفهای از متخصصان هنرهای تاریک اروپایی از دوران باستان و همتای تاریکتر فرزانگان لومن (Lumen Sage) هستند. این طایفه که یکی از دو طایفهای است که به عنوان “ناظران تاریخ” شناخته میشوند، پس از آنکه ایسیر یکی از چشمان جهان را به این طایفه اعطا کرد، تشکیل شد. برخلاف لومنها، آنها با شیاطین/خدایان جهنمی پیمان میبندند.
به دلیل وقایع جنگهای طایفهای و شکار جادوگران ناشی از نفوذ لوپتر و اقدامات لاگونا، این طایفه تنها دو بازمانده شناخته شده دارد که هر دوی آنها در حوالی پایان حمله سینگولاریتی به مولتیورس جان باختند.
Luman Sages – حکیمان لومن
حکیمان لومن طایفهای اروپایی از پیروان نور و همتایان جادوگران اومبرا (Umbra Witches) هستند. هر دو به عنوان “ناظران تاریخ” شناخته میشوند. این طایفه اولین بار پس از آن تشکیل شد که ایسیر (Aesir) از روی ترحم به بشریت بهتر، چشمان جهان را به آمبرا و لومن بخشید.
برخلاف جادوگران که از شیاطین جهنم استفاده میکردند، فرزانگان از فرشتگان لاگونا استفاده میکردند.
نکات جالب و ایستر اگ های بازی :
اوایل اپیزود پنجم بازی ، بایونتا ، لوکا را که سعی داشت او را متقاعد کند که این کار را نکند، تهدید به مرگ میکند، زیرا این کار قلب چهار دختر را میشکند. نامهای این دختران کلر، تریش، سیلویا و امی است. همه این شخصیتها از عناوین قبلی هستند که تیم سازنده هنگام کار در کپکام روی آنها کار میکرد.
کلر همان کلر ردفیلد از رزیدنت اویل است. تریش شخصیتی در Devil May Cry است، سیلویا نیز شخصیتی از Viewtiful Joe است و امی مخفف Amaterasu از Okami است.
ساعت بایونتا حاوی اعداد «۱۴۱۱۱۲۱۹» است. این اعداد نشاندهندهی تاریخ تولد او، ۱۹ دسامبر ۱۴۱۱، است. به تاریخ امروز او حدودا ۶۰۰ ساله میشود.
ساعت جین دارای اعداد «۱۴۱۲۱۶» است که تاریخ تولد او را ۶ ژانویه ۱۴۱۲ اعلام می کند.
در بسیاری از بخشهای بازی، زبانی استفاده میشود که ممکن است نامفهوم به نظر برسد، اما در واقع زبانی است که با نام Enochian شناخته میشود؛ زبانی فراموششده که گفته میشود زبان فرشتگان است. از یک سرود Enochian برای احضار شیاطین جهنمی و شکنجه توسط Bayonetta استفاده میشود، و همچنین توسط خود فرشتگان نیز صحبت میشود.
اگر با بایونتا بیهدف به دیوار شلیک کنید ، او شروع به نوشتن حروف اول اسم خود و یک قلب با گلولهها خواهد کرد.
نام رودین از آگوست رودین، مجسمهساز مشهور فرانسوی، گرفته شده است. به همین دلیل، بار او به نام «دروازههای جهنم» نامگذاری شده است که برگرفته از مجسمه «دروازههای جهنم» اثر آگوست رودین است.
ست سلاح Lt. Col. Kilgore در بازی اشارهای به شخصیتی با همین نام از فیلم Apocalypse Now دارند. لباس جایگزین بایونتا برای این سلاح، از ظاهر کیلگور در فیلم طراحی شده و با کلاه، عینک آفتابی و شال زرد او مطابقت دارد.
بازی بایونتا به عنوان یک فرنچایز در اختیار سگا منتشر شد ، اما از زمان بایونتا ۲، نینتندو اکنون حقوق انتشار آن را در اختیار دارد. سگا هنوز هم صاحب این فرنچایز است، اما نینتندو تمام بازیهای بعدی این مجموعه را تصاحب کرد .
یکی از دیالوگ های رودین هر زمان که به مغازه سر میزنید «چی میخری!؟» است، عبارتی که از صاحب مغازه در بازی Resident Evil 4 رایج شده است. رودین حتی با این جمله ادامه میدهد: «یه بار اینو تو یه بازی شنیدم.»
از میان بسیاری از شیاطین جهنمی که بایونتا میتواند در طول حمله Climax احضار کند ، شیاطین کوچک اشارهای مبهم به JoJo’s Bizarre Adventure دارند.
دستبند زمان بایونتا ویژگیهایی مشابه با دستبند زمان در بازی Devil May Cry و ساعت V در بازی Viewtiful Joe دارد. هر سه آیتم شبیه به هم به نظر میرسند و زمان را متوقف میکنند. علاوه بر این، در توضیحات دستبند زمان به والدین دانته به عنوان سازندگان آن اشاره شده است، بنابراین ممکن است هر سه ساعت زمان در واقع یک آیتم باشند. از آنجایی که کامیا کارگردان هر سه بازی بود، پس این شباهت ممکن است عمدی باشد.
یکی از شمشیر های داخل بازی به نام Pillow Talk همان شمشیری است که Ushiwakamaru در Okami از آن استفاده میکند و نام “Pillow Talk” نام تم پایانی بازی Devil May Cry است.
بایونتا و دانته از سری Devil May Cry چندین دیالوگ مشترک دارند. بایونتا جملهی Let’s Rock Baby را به شیوهای مشابه با دانته در اولین بازی Devil May Cry میگوید. آنها همچنین جملهی مشترکی دارند: «Flock off, Feather face!» که هر دو به یک باس پرنده مانند گفتند.
مدتی پس از انتشار بازی، بسیاری متوجه شدند که شخصیت بایونتا شباهت زیادی به فرماندار وقت آلاسکا، سارا پیلین ، دارد که در آن زمان برای معاونت ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۸ کاندید شده بود. برخی افراد اشاره کردهاند که چگونه طراحان بازی از شباهت او الهام گرفتهاند. هیدکی کامیا، طراح پلاتینیوم گیمز، به این ادعاها پاسخ داد و گفت که برعکس است، این سارا پیلین بود که ظاهر بایونتا را به خود گرفته بود!
یکی از جملات رودین هنگام ورود به بار این است: «مهم نیست چقدر درخواست کنی، من اره برقی را روی بازویت نمیگذارم.» این جمله به احتمال زیاد اشارهای به جک کیمن از بازیهای Madworld و Anarchy Reigns دارد . که هر دو عنوان توسط Platinum Games ساخته شدهاند.
یکی از اکسسوری های بازی ، شباهت چشمگیری به دشمنان عروسک خیمهشببازی در بازی Devil May Cry اصلی دارد. هیدکی کامیا کارگردان هر دو بازی Devil May Cry و Bayonetta بود، بنابراین این شباهت احتمالاً عمدی است.
دو شخصیت به نام انزو در بازیهای Bayonetta و Devil May Cry حضور دارند. هر دو شخصیت از بایونتا و دانته به عنوان خبرچین حمایت میکنند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد هر دو انزو یک نفر هستند.
همچنین در آرت بوک بازی ، تصویری از انزو در حال بازی پوکر با فردی ناشناس وجود دارد در حالی که بایونتا و رودین در پسزمینه هستند. حریف انزو یک شمشیر، دو تپانچه و یک کت قرمز را از دست داده است. همه اینها وسایل مربوط به دانته هستند. این نه تنها نشان میدهد که انزویی که به دانته کمک کرده همان انزویی است که به بایونتا نیز کمک کرده است.
بر روی تصویر ابتدای اپیزود Lost Chapter: Angel Slayer ، بایونتا در حالتی شبیه به تریش از لوگوی Devil May Cry قرار گرفته است. که این مورد هم ادای احترامی به مجموعه Devil May Cry است.
کلیه حقوق انتشار این مطلب در اختیار نویسنده و وبسایت “بازیسنتر” می باشد ، هر گونه کپی برداری از این مقاله با ذکر کامل منبع بلامانع است.