ایکس باکس سری ایکسایکس باکس وانبررسی بازیکامپیوتر

بررسی بازی Twelve Minutes

«اکثر بازی‌های ویدیویی داستان محور در عمل حلقه‌های زمانی یا همان لوپ هستند. هر بار که شکست خوردید، به شروع داستان باز می‌گردید و مجبور می‌شوید همان کار را بار ها و بار ها تکرار کنید تا مسیر موفقیت را پیدا کنید. طراحان بازی به جای پذیرش این پیامد طبیعی که در عمل شما در یک حلقه زمانی گرفتار شده‌اید، معمولا به صورت شما سیلی می‌زنند که شما مرده‌اید و شما را مجبور می‌کنند تا دوباره از اول مسیر خود را برای پیروزی تکرار کنید.»

  • لوییس آنتونیو، مارچ ۲۰۱۴

12 Minutes 1

متنی که در شروع مطلب خواندید، در عمل جرقه‌ای است که در سال ۲۰۱۴ در ذهن لوییس آنتونیو کارمند سابق راک‌استار برای خلق بازی Twelve Minutes زده شد. او با جدایی از راک‌استار، استودیو شخصی خودش را تاسیس کرد و به ایده پردازی و ساخت عنوانی جاه طلبانه و متفاوت پرداخت که نتیجه آن شکل‌گیری یک بازی برای پایه گرفتاری در حلقه‌زمانی برای یافتن راهی برای نجات و حل معمای یک پازل بزرگ است. در این عنوان داستان محور با حضور جیمز مک‌آووی، دیزی ریدلی و ویلم دفو، ما گرفتار در یک حلقه زمانی ده دقیقه‌ای برای یافتن راه فرار و حل معمایی بزرگ، ماجراجویی خواهیم کرد. عنوانی که در تاریخ ۱۹ ماه اگست سال ۲۰۲۱ منتشر شده و حال در ادامه به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت.

همه چیز از یک بعد از ظهر نحس در یک آپارتمان کوچک شروع می‌شود. شخصیت اصلی داستان با صداپیشگی جیمز مک‌آووی، همانند دیگر روز های عادی زندگی‌اش بعد از پایان کار به خانه آمده تا در کنار همسرش با بازی دیزی ریدلی، یک اتفاق غیر منتظره را جشن بگیرند. در حالی که آن ها بر سر میز شام در کنار یک دیگر نشسته‌اند،‌ همسرش با خبر آن که آن‌ها به زودی صاحب یک فرزند خواهد شد، یکی از لحظات ویژه زندگی این دو شخصیت را رقم می‌زند. اما همه چیز آن طور که انتظار می‌رود پیش نرفته و دقایقی بعد پلیسی با بازی ویلم دفو، زنگ خانه آن‌ها به صدا درآورده و با حکم دستگیری شخصیت همسر وارد خانه می‌شود و بعد از یک ضرب و شتم کوتاه شاهد مرگ شخصیت اصلی و در همان لحظه بازگشت زمان به ده دقیقه قبل و در عمل گرفتاری شخصیت اصلی در یک حلقه زمانی ده دقیقه‌ای هستیم. حلقه زمانی که از ورود او به آپارتمانش شروع و تا ده دقیقه بعد به پایان می‌رسد و او تنها کسی است که اتفاق هر لوپ را به یاد می‌آورد.

12 Minutes 2

 با شروع هر لوپ زمانی، قهرمان داستان به دنبال جمع‌آوری مدارک و به دنبال راهی برای نجات یافتن و پیدا کردن جواب معمایی بزرگ می‌رود. در یک حلقه زمانی با یکی از شخصیت‌ها صحبت خواهیم کرد، اطلاعاتی را به دست خواهیم آورد و در حلقه‌های زمانی بعدی از همان اطلاعات برای گفت و گو با شخصیت‌های دیگر و یا حتی بر ضد همان شخصیت استفاده خواهیم کرد. سیستمی که همانند قرار دادن تکه‌‌های پازل در کنار یک دیگر عمل می‌کند. می‌توان در عمل گفت، کلیت عنوان ۱۲ دقیقه بر پایه داستان و جمع‌آوری سرنخ ها و دیالوگ‌ها شکل گرفته و در نگاهی دیگر با عنوانی اشاره و کلیک طرف هستیم که در آن بازیکن با تایم پیش رو خودش برای نجات مبارزه می‌کند. به همین صورت داستان نقش پر رنگی را در این عنوان ایفا می‌کند و باید گفت لوییس آنتونیو و استودیو کوچکش به خوبی توانسته‌اند تا داستانی رمز آلود و متفاوت را در قالب یک حلقه زمانی بیان کنند که البته پیش برد و به پایان رساندن آن هم بدون اشکال نیست.

همان طور که اشاره شد، عنوان دوازده دقیقه تمرکز فراوانی بر روی دیالوگ‌ها و انتخاب‌های بازیکن برای پیش‌برد بازی را دارد.  یکی از عواملی که باعث می‌شود از شروع تا پایان آن بار ها و بار ها به دلیل گرفتاری در یک لوپ ده دقیقه‌ای، به تکرار مکررات و گوش دادن به دیالوگ‌ها و حق انتخاب‌هایی تکراری بپردازیم. به عنوان مثال در بخشی از بازی باید با گوشی همراه شخصیت اصلی یک تماس تلفنی را برای پیش‌برد بازی انجام دهیم. در ابتدا به داخل کمد لباس موجود در آپارتمان خواهیم رفت، تلفن را برداشته و به انجام تماس و در نهایت انتخاب دیالوگ‌های موجود که بر اساس شواهد جمع‌شده از لوپ‌های قبل در دسترس هستند، می‌پردازیم. احتمالا انجام این کار برای چندین لوپ، بدون مشکل و شاید هم لذت بخش باشد. اما مشکل زمانی به چشم می‌آید، که ما در بخشی از بازی مجبور به تکرار این عمل به صورت مکرر برای پیدا کردن راه حل هستیم و از آن بدتر که چندین و چند کار دیگر را هم در کنار تماس تلفنی باید تکرار کنیم. بدین صورت زمان زیادی از تجربه بازی را به تکرار مکررات خواهیم پرداخت. امری که در مواردی آزار دهنده هم می‌شوند. البته  توسعه دهندگان بازی هم در خصوص این مشکل آگاه بوده‌اند و گزینه‌ای برای رد کردن سریع دیالوگ‌ها در بازی وجود دارد، اما در نهایت این مشکل همچنان در جای خود باقی مانده‌است، به خصوص که اگر در قسمتی از بازی به مشکل بر خورده و به آزمون و خطا بپردازید.

12 Minutes 3

حق انتخاب ها در طول بازی و به خصوص در دیالوگ‌ها یکی دیگر از مواردی است که می‌توانست از تنوع بیشتری برخوردار باشد. همین امر باعث شده تا با گذشت چند ساعت از تجربه بازی، مدام با دیالوگ‌هایی محدود و انجام اعمالی تکراری و شاید بتوان گفت با آزادی عمل کمتری همراه باشیم. این مشکل بیشتر زمانی به چشم می‌آید که قصد تجربه دوباره بازی برای رسیدن به پایان‌های مختلف آن را داشته باشید. امکان انجام مواردی مثل تماس با پلیس، ترک آپارتمان و یا … هم در بازی وجود دارد، اما در مجموع این کار ها نمی‌توانند برای پیش برد بازی کمکی حاصل کنند و تنها هر از گاهی برای تنوع در قسمت‌هایی از بازی ‌می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید.

قطعا یکی از مواردی که از همان معرفی دوازده دقیقه به شدت خوش درخشید، بخش هنری و طراحی فوق‌العاده بازی و نحوه قرار گیری دوربین آن بود که البته در محصول نهایی هم یکی از مواردی است که نقش به سزایی را در پیش برد بازی به دوش خود می‌کشد  و یکی از عوامل است که در موفقیت این عنوان نقش به سزایی دارد. طراحی مینیمالیستی آپارتمان و اجزای داخلی آن در کنار شیشه‌های آپارتمانی که محیطی تاریک و البته با خشونت شهر را تداعی می‌کنند، از همان دقیقه‌ ابتدایی به خوبی توانسته‌ حال و هوای حاکم بر بازی و وضعیت اقتصادی بد شخصیت اصلی را بازگو کند و سازنده اتمسفر و جوی متفاوت و البته چشم نواز باشد. یک میز ناهار خوری کوچک، یخچال و کاناپه در کنار یک اتاق کوچک همراه با تخت خواب به همراه چندین تابلو نقاشی، در کنار شیشه‌هایی که نور چراغ پلیس هر از گاهی از آن به چشم می‌خورد، از همان ابتدا جوی سنگین و غمگین را برای ما تداعی می‌کند. جوی که حتی ساکنان آن‌ هم از وضعیت سخت خودشان از آن با خبر هستند و مدام در طول داستان به آن اشاره می‌کنند. تمام این موارد با قرار گیری استادانه دوربین بازی از بالا، به خوبی تمام اتفاقات را از یک تصویر کلی به نمایش می‌گذارد که در نوع خود یک شاهکار هنری است. موردی که این روز ها تنها می‌توان در عناوین مستقل و کوچک آن ها را یافت و قطعا از مواردی است که برای همیشه در ذهن ما همانند چیزی که عناوینی مثل لیمبو تداعی کردند، قرار می‌گرید. تنها مواردی که می‌توان در بخش وضعیت بصری بازی به آن انتقاد کرد، بعضا انیمیشن‌ها ساده و تکراری شخصیت‌ها هستند که حتی می‌توان آن را با سری سیمز مقایسه کرد. در بخش تکنیکی هم شاهد باگ‌هایی هستیم که در بعضی موارد حتی می‌تواند تجربه بازی را مختل کند. اما در مجموع این‌ها مواردی نیستند که بتواند از ارزش بخش هنری بازی کم کنند.

12 Minutes 4

وجود یک داستان غنی بدون راویان و بازیگرانش قطعا نمی‌تواند سازنده یک اثر کامل باشد و لوییس آنتونیو هم به خوبی از این موضوع با خبر بوده و با انتخاب جیمز مک‌آووی، دیزی ریدلی و به خصوص ویلم دفو به عنوان صداپیشگان این عنوان به خوبی توانسته تا از بازی خوب آن‌ها در نقش صداپیشگان برای پیش‌برد داستان بازی بهره ببرد. هر کدام از شخصیت‌ها با آن که بی نام و نشان هستند و عملا با نام‌هایی مثل همسر و یا پلیس در بازی شناخته می‌شوند، اما به لطف تن صدا و حس و حالشان، به خوبی موفق به ساخت شخصیت‌ها و هویت آن‌ها و حس و حال فعلی آن‌ها شده‌اند. از همان ابتدا که صدای ویلم دفو را در بازی می‌شنویم، به صورت کلی مشخص است که او با هدفی خاص پا به دنیای بازی می‌گذارد و رنجش و درد عمیقی را با خود به دوش می‌کشد. در خصوص موزیک‌های بازی نمی‌توان خیلی صحبتی کرد. به غیر از موزیک منو بازی که با تمی کارگاهی و شاید هم یادآور سبک نوآر پخش می‌شود، در طول بازی خیلی شاهد موسیقی یا قطعات خاصی نیستیم که بتواند به عنوان یکی از نکات شاخص بازی از آن صحبت کرد. البته باید خاطر نشان شد که روند پیش روی در بازی هم به نحوی پیش می‌رود که نیازی به پخش موسیقی در طول بازی ندارد و تنها در شروع و پایانش از همان تمی که اشاره شد، استفاده می‌کند.

نتیجه‌گیری:

سازنده عنوان دوازده دقیقه به خوبی توانسته‌ با انتخاب آرت استایلی متفاوت، صداپیشگان و داستانی فوق‌العاده و گیم‌پلی بر پایه گرفتاری در حلقه زمانی، عنوانی متفاوت و جذاب را خلق کند. عنوانی که از شروع تا پایانش داستانی جذاب و غیر منتظره‌ای را روایت می‌کند و به لطف مکانیزم حلقه زمانی، به بازیکن اجازه می‌دهد تا اجزای مختلف پازل را در کنار هم قرار داده و بدین صورت داستان را پیش‌برده و معمای اصلی آن را حل کند. البته در طول این مسیر مواردی مثل تکراری شدن دیالوگ‌ها و وظایف بازیکن، شاید تا حدودی آزار دهنده شوند، اما شاید بتوان گفت این تنها موردی است که به دلیل همان وجود مکانیزم حلقه زمانی، سازنده بازی راهی به غیر از قرار دادن آن در بازی نداشته‌است. باگ‌ها و انیمشین‌های نسبتا ضعیف شخصیت‌ها هم یکی دیگر از مواردی هستند که می‌توان به آن‌ها انتقاد کرد. اما در نهایت قطعا عنوان دوازده دقیقه یکی از عناوینی خواهد بود که تا مدت ها به دلیل آرت استایل و داستان متفاوتش در کنار اتمسفر سنگین و غمناکش گوشه‌ای از ذهن ما نقش خواهد بست.

امتیاز بازی‌سنتر - 8

8

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
استفاده مناسب از مکانیزم حلقه زمانی یا همان لوپ
داستانی جذاب و متفاوت همراه با پایان بندی مناسب
حضور بازیگران مناسب برای صداپیشگی در بازی
آرت هنری فوق‌العاده و اتمسفر کلی بازی
داستانی که تا مدت ها در خصوص آن و پایانش صحبت خواهید کرد
نقاط ضعف:
لحظات تکراری و بعضا به شدت تکراری در طول بازی
انمیشین‌های ضعیف شخصیت ‌ها
وجود باگ
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم Xbox Series X بررسی شده است

User Rating: 3.7 ( 6 votes)

بهرام بی غرض

Journalist and Video game critic at @bazicenter and @bazinama | XBL gamertag: Bahram

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا