ایکس باکس سری ایکسبررسی بازیپلی استیشن 5کامپیوتر

بررسی بازی Clair Obscur: Expedition 33

در جهانی که مرگ با قلمِ یک نقاش رقم می‌خورد و سرنوشت انسان‌ها عددی‌ست بر بومِ بی‌رحمِ تقدیر، Clair Obscur: Expedition 33  نه صرفا یک بازی ویدیویی، بلکه تلاشی است برای عبور از سطح سرگرمی، به عمق تامل. ساخته‌ی جاه‌طلبانه‌ی استودیوی فرانسوی Sandfall Interactive، با بهره‌گیری از موتور قدرتمند Unreal Engine 5 جهانی را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد که در آن نور و سایه نه‌تنها نقش زیبایی‌شناختی، بلکه نقش مفهومی و روایی نیز دارند. اثری که ثابت می‌کند همچنان بدون وجود بودجه‌های میلیون دلاری و ده‌ها توسعه‌دهنده، می‌توان عنوانی را خلق کرد که دست کمی از یک شاهکار ندارد و درخور توجه میلیون‌ها مخاطب است. افتخاری برای هنر هشتم و مهر تاییدی بر اینکه ویدئو گیم در قامت یک مدیوم تعاملی، تا چه حد می‌تواند هم سرگرم‌کننده و هم یک اثر هنری باشد. اما این مهم چگونه با وجود 30 توسعه‌دهنده و بودجه‌ای در مقیاس AA و در ژانر شرقی JRPG توسط یک استودیوی اروپایی میسر شده است؟

داستان بازی حول مفهوم «اعداد مرگ» می‌چرخد؛ اعدادی که هر ساله بر دیوار برجی در افق دور دست شهر، آن طرف دریا حک می‌شوند و نشان می‌دهند که در پایان سال، چه کسانی باید جهان فانی را ترک کنند. دقیقا جهان فانی، مفهوم عمیقی از زندگی است که بر آن تاکید شده. این اعداد همچون شمارشگری هستند که هر فرد با رسیدن به آن سن، طعم تلخ مرگ را می‌چشد. در این میان اما، قهرمان داستان ما، یک زن جوان مبارز، برای شکستن این چرخه‌ی مرگ، سفری را به اعماق تاریک این دنیای پیچیده و البته ذهن پیچیده خود آغاز می‌کند. او عضوی از گروهی به نام “Expedition 33” است، آخرین تلاش برای نجات بشریت پیش از آن‌که عدد 33 بر مرگ انسان‌ها دلالت کند.

ایده‌ی محوری بازی تلفیقی‌ست از مفاهیمی نظیر بی‌معنایی مرگ یا حتی زندگی، جبر مطلق و میل انسان به طغیان. بازی به‌جای روایت کلاسیک، بیشتر بر فضاهای استعاری، مونولوگ‌های درونی و مکالمات فلسفی استوار است. این که انسان چه طور با پیشامد حتمی مرگ کنار می‌آید، مخصوصا اگر تاریخ مردن او مشخص باشد، یک درام قابل توجه را خلق کرده که در همان افتتاحیه مخاطب را مجذوب می‌کند. جایی که شخصیت «گوستاو» معشوقه خود را به دلیل رسیدن  به سن مرگ، از دست می‌دهد. چگونگی مواجه با این حقیقت در بازی، یادآور تقابل همیشگی بشر با ترس از دست دادن عزیزان، فرصت محدود خود و اینکه آیا راهی برای مقابله با آن ممکن است وجود داشته باشد یا خیر، است. شباهت اولیه داستان با ترس «گیلگمش» از مرگ، پس از مردن «انکیدو» دوست صمیمی‌اش که در اولین حماسه تاریخ بر لوحی گلی، 2100 سال پیش از میلاد نوشته شده. اصرار بر چنین دانسته‌هایی که همواره بطن اصلی قصه‌هایی برای یافتن آب حیات در تمام طول تاریخ بوده، شاید در ابتدا مکرر گویی به نظر برسد، اما کارگردانی روایت و پیچش‌های به موقع داستان، توانمندی نویسندگان و خلاقیت راوی را ثابت کرده است.

نباید از یاد برد که شخصیت‌پردازی‌ها، هرچند گاه به کلیشه نزدیک می‌شوند، اما مهم‌ترین رکن داستان هستند که هر کدام پرداخت خوبی دارند و اضافه و کم شدن آن‌ها از قصه، کاملا به موقع انجام می‌شود. نحوه روایت به گونه‌ای انجام شده که حس رازآلود خود را تماما حفظ کند. در ابتدا سوال‌های زیادی ایجاد می‌شود، اما طولی نمی‌کشد که پاسخ آن‌ها را دریافت می‌کنید و این مسئله را باید مدیون ریتم مناسب روایت دانست. هر چند در ساعات پایانی ممکن است پیچیدگی‌های روایی کمی مخاطب را سردرگم کند. در مجموع همه عوامل داستان‌سرایی موفق‌اند تا فضایی غریب و جذاب خلق کنند. به‌خصوص خود قهرمان، که میان تردید و امید، میان خشم و معنا، مدام در نوسان است و مخاطب را در این جزر و مد با خود همراه می‌کند.

لایه بالایی داستان و آن چه که به شما عرضه می‌شود چنین است. در لایه‌ای زیرین‌تر، بازی به مفهوم قدرت تصویر و ترس از فراموشی نیز می‌پردازد؛ اینکه چگونه یک نقاش با قلم خود قادر است مرگ را بنویسد، و چگونه ما با حافظه‌مان علیه آن می‌جنگیم. عدد 33، نه تنها یک نشانه‌ی زمانی، بلکه شاید اشاره‌ای‌ برای ورود به سال‌های میانی زندگی‌ست، زمانی که انسان از جاودانگی دست می‌کشد و مرگ را به عنوان یک واقعیت پذیرا می‌شود. استعاره‌ای از بحران سی سالگی. نقش فلسفه و مسائل روان‌شناختی در بازی به طور کلی بسیار پررنگ است و گاهی کات‌سین‌هایی وجود دارد که ذهن‌تان را در حد یک اثر ایده‌ال Psychological horror به چالش می‌کشد. فقط کافی است که پیش درآمد را به پایان برسانید و کات‌سین ابتدایی اکت اول را ببینید!

در بعد بعدی، گیم‌پلی Expedition 33 از ترکیب هوشمندانه‌ی مبارزات نوبتی با عناصر اکشن هم‌زمان بهره می‌برد. در نگاه اول، این ترکیب ممکن است ناهمگون به‌نظر برسد، اما طراحی روان سیستم‌ها باعث شده تا یک‌پارچگی نوینی برای کامبت سیستم رقم بخورد. الهام سبک بازی از نقش آفرینی‌های ژاپنی به صورت مبارزه Turn Based و دکمه‌زنی‌های اکشن به موقع -گرچه قبلا نمونه آن را دیده‌ایم- روح تازه‌ای در کالبد اکشن نوبتی دمیده. بازیکن باید هم‌زمان هم به‌صورت نوبتی دست به انتخاب مهارت‌ها بزند و هم در لحظه از حملات دشمن جاخالی دهد یا ضربه بزند. تنوع دشمنان و طراحی منحصربه‌فرد هر باس، مبارزات بازی را به چالشی دائمی بدل کرده است. شناخت الگوی حملات هر دشمن، نیازمند توجه خواهد بود، حتی در Turn حریف. مشخصا به سبک مواجه برخی با بازی‌های تاکتیکی نوبتی، قرار نیست در نوبت حریف AFK باشید و شبکه‌های اجتماعی را با تلفن همراه خود چک کنید!

اینکه جاخالی دهید، ضد حمله بزنید، برای فرار از برخی حملات دشمن حتی بپرید، نیازمند توجه به الگوی حرکت دشمن و واکنش سریع است. اگر کسی پس از تجربه این بازی با مبارزات نوبتی از شباهتی با Sekiro که یک اکشن تمام عیار است، تعریف کرد، نباید تعجب کنید. آن قدر عملکرد این سیستم درست کار شده و بازخورد واکنش‌ها روی کنترلر سریع است که می‌توان مبارزه با یک باس با سطح خیلی بالاتر را حتی، بدون دریافت کوچک‌ترین آسیب با پیروزی به اتمام رساند! در نوبت حریف که چند واکنش مشخص وجود دارد که مستلزم سرعت عمل و تکنیک بازیکن است. در نوبت حملات پارتی سه نفره شما اما، انتخاب‌ها نقش کلیدی دارند؛ در اینجا تاکتیک حرف اول را می‌زند. نحوه چینش تیم سه نفره، ارتقای هر کارکتر، قابلیت‌های ارتقا یافته و جادوها و… هر کدام دست شما را برای پیشبرد مبارزات باز می‌گذارد. مد نظر داشتن این نکته که ویژگی‌های Passive هر کدام چه تغییری را رقم می‌زنند و با کمک آن‌ها چه استراتژی را اتخاذ می‌کنید، دریای بی‌پایانی از روش‌ها و بیلدها را رقم می‌زند. ساختار مبارزه، مدیریت منابع و تعامل افراد پارتی، نکته جدیدی نیست؛ اما به درستی ترکیب و پیاده‌سازی شده. خوراک دادن برای افزایش میزان آسیب یک حمله با اعمال یک Debuff از طریق قابلیت یک کارکتر دیگر، تا پایان بازی جذابیت خود را حفظ می‌کند. به شما اطمینان می‌دهم که چنین استراتژی‌هایی برای هر فرد با هر سبک بازی متفاوت است و این عمق نقش آفرینی Expedition 33 را نشان می‌دهد.

در این میان، رابط کاربری ساده و مینیمال، تجربه‌ی بازی را از پیچیدگی نجات می‌دهد.  انتخاب مهارت‌ها، طراحی درخت ارتقا و نحوه‌ی تعامل با محیط، همه از یک فلسفه‌ی طراحی تبعیت می‌کنند: حفظ تعادل میان کنترل و درک سیستم‌ها. بدون شک اگر UI طراحی پیچیده‌ای داشت با توجه به عمق مبارزات و تعداد بالای سیستم‌ها بسیاری از بازیکنان در ابتدای تجربه بازی، از یادگیری و ادامه آن ناامید می‌شدند. اما سادگی این بخش و رویکرد غربی سازنده به ژانر JRPG فرصتی را فراهم کرده که Expedition 33 یک خوش آمد گویی برای ورود تازه‌واردها به این سبک باشد. از همان لحظات ابتدایی Expedition 33 شما را با معماری باشکوه، فضای سوررئال و تضاد رنگی مسحور می‌کند. طراحی بصری بازی، تلفیقی است از نمادگرایی رنسانسی و هنر گوتیک. شهرهایی که نیمه‌ویران اما شکوهمندند، درختانی که نور از میانشان عبور می‌کند، و موجوداتی که گویی از ادبیات روان‌شناختی کلاسیک بیرون آمده‌اند. طراحی هنری بازی یکی از بهترین نمونه‌های چند سال اخیر است. به یاد ندارم که در یک بازی، تا این حد محو تماشای زیبایی‌های بصری محیطی شده باشم و تعداد اسکرین‌شات‌ها برای اشتراک‌گذاری تا این حد پر تعداد باشد. برای اثبات این ادعا، تنها بخش Flying Water فکر می‌کنم کافی باشد.

موسیقی بازی، هیچ لحظه‌ای نیست که شما را تنها بگذارد و در تمام این لحظات فضای رویاگونه‌ی بازی را تقویت می‌کند. در لحظات تنش یا آرامش، صدا نقش راهنما را دارد، مخصوصا در مبارزات که دقت به آن ضروری است. صداگذاری شخصیت‌ها نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارد. صدای قهرمان، با لحن خشک و شکننده‌اش، کاملا با فضای روانی او هماهنگ است و لحظه‌به‌لحظه عمق می‌گیرد. طراحی صدا در محیط نیز توجه‌برانگیز است؛ صدای باد در کوچه‌های متروک، خش‌خش لباس در لحظات دویدن، یا پژواک قدم‌ها در تونل‌های متروک، همه دقت کم‌نظیری دارند. بازی از نظر فنی، عملکردی قابل‌قبول دارد، اما هنوز خالی از مشکلات نیست. برخی افت فریم‌ها در صحنه‌های پرجزئیات یا باس‌فایت‌های شلوغ وجود دارد. با این‌حال، با توجه به مقیاس پروژه و تکنولوژی‌های به‌کار رفته، این مسائل به ندرت تجربه کلی را مخدوش می‌کنند. بارگذاری‌ها سریع‌اند، و سیستم چک‌پوینت‌ها بسیار هوشمندانه طراحی شده تا از تکرار خسته‌کننده جلوگیری کند.

به طور کلی باید Clair Obscur: Expedition 33 را نماینده‌ی نسلی نو از بازی‌هایی دانست که در مرز میان ادبیات و سرگرمی در کالبد یک AA دوباره حلول پیدا کرده‌اند. روایتی جسورانه با رگه‌هایی از فلسفه‌ی متمرکز بر مرگ، در تجربه شخصی من هر زمان که پای بازی می‌نشستم همچون بازدید مجدد از آرامستان رفتگان بود؛ سرشار از احساسات در هم پیچیده با یادآوری فرصت محدودی که برای ادامه وجود دارد. شاید از داستان و روایت زیاد گفته شد ولی نباید ماهیت بازی را که مستحکم بر گیم‌پلی آن است فراموش کرد. گیم‌پلی‌ جسورانه با تلفیق هم‌زمان دقت نوبتی و پویایی لحظه‌ای، و هنری که نه تنها چشم، که روان را نیز هدف می‌گیرد. با همه‌ی ضعف‌های جزئی، Expedition 33 یکی از نادرترین بازی‌هایی‌ست که می‌تواند سال‌ها در ذهن بماند، درست مثل عددی حک‌شده توسط نقاش!

امتیاز بازی‌سنتر - 10

10

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
روایت فلسفی، استعاری و درگیر کننده
شخصیت پردازی تاثیرگذار
ریتم روایی مناسب
طراحی هنری خیره کننده
گیم‌پلی و نقش آفرینی عمیق با تکرارپذیری بالا
موسیقی و صداگذاری درخشان
نقاط ضعف:
نکته منفی قابل توجهی ندارد
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم Xbox Series X بررسی شده است

User Rating: 4.87 ( 3 votes)

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا