ایکس باکس سری ایکسایکس باکس وانبازی ها و اپلیکیشن های موبایلبررسی بازیپلی استیشن 4پلی استیشن 5کامپیوتر

بررسی بازی Beyond a Steel Sky

ساخت دنباله برای بازی‌های کلاسیک که در سال‌های دور عرضه شده‌اند نه تنها برای سازنده کاری دشوار است بلکه از منظر اقتصادی هم چالش‌های خاص خود را به همراه دارد. در مورد عنوانی همچون Beyond a Steel Sky شرایط حتی به مراتب سخت‌تر است. نخست اینکه شماره اول این بازی یعنی Beneath a Steel Sky حدودا 28 سال پیش عرضه شد. یعنی مثلا جوان 18 ساله‌ای که در سال 1994 میلادی این بازی را تجربه کرده بود حالا بیش از 46 سال سن دارد و معلوم نیست پس از گذشت نزدیک به سه دهه اصلا شرایط تجربه دنباله عنوانی که در جوانی تجربه کرده است را داشته باشد یا خبر. در وهله دوم اینکه Beneath a Steel Sky یعنی قسمت اول این فرنچایز یک بازی ادونچر دو بعدی است. همین ادونچر بودن خود دلیلی دیگری برای این است که آیا ساخت دنباله این بازی توجیه اقتصادی دارد. همچنین دو بعدی بودن نسخه اول و عدم عرضه نسخه ریمستر شده از دلایل دیگری هستند که کار را برای جدیدترین بازی ادونچر Revolution Software سخت‌تر می‌کنند. در هر صورت Beyond a Steel Sky با وجود تمامی این مشکلات عرضه شد و حالا سوال اینجاست که آیا این بازی ارزش 28 سال صبر را داشت ؟ این سوالی است که در این نقد به آن پاسخ می‌دهیم.

نقد کردن Beyond a Steel Sky (BaSS) بدون در نظر گرفتن نسخه اول آن کاری غیرممکن است. Beneath a Steel Sky  یکی از مهم‌ترین آثار ادونچر صنعت بازی است که در زمان عرضه با استقبال بسیار خوبی روبرو شد.در حالی که طی دهه نود میلادی دو شرکت LucasArts و Sierra On-Line مهم‌ترین سازنده  و ناشر بازی‌های ادونچر گرافیکی بود؛  اما Beneath a Steel Sky یکی از معدود آثار با کیفیت این ژانر بود که توسط سازنده و ناشری متفاوت منتشر شد. استودیو Revolution Software که از سال 1989 وارد صنعت بازی شده بود این بازی را در سال 1994 با کمک Virgin Interactive منتشر کرد و خیلی زود به موفقیتی عظیم دست یافت. در آن هنگام Sierra On-Line به واسطه روایت و داستان سرایی بسیار جدی عناوینش شناخته می‌شد و بازی‌های LucasArts هم در سوی مقابل  دارای روایتی بسیار طنز گونه همراه با دیالوگ‌های خنده دار بودند. در چنین شرایطی Beneath a Steel Sky روانه بازار شد که داستان ، قصه و روایتش چیزی مابین آثار این دو کمپانی بود. در حالی که قصه این بازی در یک دنیای پادآرمانشهر با فضای سایبرپانک دنبال می‌شد و بازی مفاهیم عمیقی را دنبال می‌کرد اما بسیاری از دیالوگ‌ها چاشنی طنز گونه داشتند. داستان Beneath a Steel Sky در دنیایی آخرالزمانی دنبال می‌شد ، دنیایی که به واسطه جنگ هسته‌ای و آلودگی شدید در آستانه انقراض قرار داشت. بازی در کشور استرالیا دنبال می‌شد که پس از این اتفاقات ، قانون گذاران تمامی اتحادیه‌ها و مزیت‌های اجتماعی دولتی را به طور کامل حذف کردند و به این شکل دو گروه قدرتمند در این جامعه به وجود آمد. نخست گروهی با نام Unions که برخلاف اسمشان  ، خود مسئول حذف اتحادیه‌ها بودند و دوم ابر کمپانی‌هایی که با نام Corporations شناخته می‌شدند که نظرتشان برخلاف گروه نخست بود. داستان نسخه اول در پس اتفاقات خود ماجرای نبرد بین اعضای اتحادیه که مسئول کنترل شهر  Union City را برعهده داشتند و ابر کمپانی  Hobart Corporation را به تصویر می‌کشید. نبردی که برای تسلط بر اقتصاد و بازار این شهر بود. شخصیت اصلی بازی جوانی به نام «رابرت فراست» است که در کودکی هلیکوپتر خانواده‌اش در منطقه‌ای خارج از تمدن شهری – که در بازی با نام The Gap شناخته می‌شود – سقوط می‌کند. رابرت بین همین افراد بزرگ و با گذشت زمان متخصص تولید و تعمیر ربات‌ها می‌شود. مهم‌ترین اختراع او ساخت رباتی سخنگو و باهوش با نام «جویی» است که هسته اصلی آن یک «برد الکترونیکی» است ؛ بردی که می‌تواند روی هر رباتی سوار شود. رابرت حالا جوانی خوش ذوق در بین قبیله‌ای است که او را پیدا کرده‌اند اما اتفاقی ناخواسته زندگی او را از این رو به آن رو می‌کند. در روزی از روزها ناگهان رابرت توسط نیروهایی ناشناس دزدیده می‌شود ؛ نیروهایی که همه‌ی اعضای قبیله رابرت را می‎‌کشند. آن‌ها رابرت را وارد  وارد شهر Union City کرده اما هلیکوپترشان به شکلی عجیب سقوط می‌کند و از این نقطه رابرت به همراه جویی وارد یک سناریو عجیب می‌شوند.

بازگشت به Union City

مشخصا ذکر چنین مقدمه‌ای آن هم برای نقد یک بازی مرسوم نیست اما همانطور که بالاتر اشاره کردم نقد Beyond a Steel Sky بدون در نظر گرفتن نسخه اول آن عملا کاری بیهوده است. در انتهای داستان نسخه اول رابرت متوجه سرمنشا اختلافات و دلیل دزدی خود می‌شود و پس از شکست اعضای Union ، جویی را به عنوان رهبر – اتصال جویی به ابر کامپیوتر یونیون سیتی – شهر تعیین می‌کند. به این شکل Union City به یک آرمانشهر واقعی تبدیل شود. قسمت دوم 10 سال پس از پایان قسمت نخست جریان دارد. رابرت سال‌هاست که در جامعه خارج از تمدن زندگی می‌کند و زندگی روزمره‌ای دارد ب، ا این حال با دزدیده شدن یکی از کودکان قبیله‌اش  – به نام مایلو – توسط رباتی عظیم الجثه راهی Union City می‌شود ، مکانی که به نظر می‌رسد مایلو به آن منتقل شده. رابرت امیدوار است با کمک جویی کودک گمشده را پیدا کند اما به محض ورود به شهر متوجه می‌شود جویی مدتی است که مرده  یا شاید هم ناپدید شده و Union City حالا به یک آرمانشهر عجیب و غریب تبدیل شده است ؛ شهری که همه باید در آن لبخند بزنند. شهری که تظاهر به زندگی خوب ، لبخند زدن و مشارکت در شبکه‌های اجتماعی جایگاه هر فرد در اجتماع را تعیین می‌کند. در این آرمانشهر همه چیز بر اساس یک سیستم امتیاز با نام Qdos رده بندی می‌شود. افرادی که به واسطه لبخند زدن و تظاهر به زندگی خوب Qdos بالا دارند از امکانات رفاهی بیشتری برخوردار خواهند شد و مثلا می‌توانند در مراسم مجلل شرکت کنند. اما در طرف مقابل افرادی با امتیاز Qdos پایین از بسیاری امکانات رفاهی محروم می‌شوند.

از پادآرمانشهر تا آرمانشهر

 در حالی که نسخه اول در یک پادآرمانشهر در ورطه نابودی جریان داشت ، قسمت دوم در یک آرمانشهر دروغین جریان دارد که در پس ظاهر زیبای خود حقیقتی تلخ را پنهان کرده. شهری که همه چیزش بیش از حد تمیز به نظر می‌رسد اما مردم در آن باید مطیع قوانین باشند و مدام به دروغ هم که شده لبخند بزنند تا Qdos بالا کسب کنند. نسخه اول این مجموعه زمانی عرضه شد که هیچ بازی‌ای تا این حد دقیق یک روایت پادآرمانشهری را آن هم در قالب دیالوگ‌های طنز بیان نکرده بود. حالا قسمت دوم با الهام از دنیای مدرن پیرامون ما یک آرمانشهر را به تصویر می‌کشد که به شدت دنیایی شبیه به شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام است که همه در آن سعی می‌کنند خود را خوب و خوشحال نشان دهند.

این تغییر عظیم شرایط محیطی بین قسمت اول و دوم بدون شک یکی از نقاط قوت بازی است. در حقیقت با چنین تغییری بازی دلیل مهمی برای ادامه دادن خود به کاربر می‌دهد. علاوه بر فضاسازی بسیار خوب ، داستان هم در طول بازی به خوبی روایت می‌شود و  Beyond a Steel Sky دقیقا به مانند قسمت نخست داستان سیاه خود را در فضایی کاملا طنزگونه همراه با دیالوگ‌های نسبتا خنده دار روایت می‌کند. داستانی که تا پایان بازی شما را با خود همراه می‌کند. با این حال روایت بازی دو نقطه ضعف بزرگ دارد که متاسفانه به آن ضربه می‌زند. نخست اینکه بازی اصلا پیش زمینه‌ای برای شما تعریف نمی‌کند و کاربر ناگهان خود را در دنیایی می‌یابد که هیچ چیز از آن نمی‌داند. فرض کنید شما بدون اطلاع قبلی این بازی را انجام دهید و آن را به پایان برسانید. به عنوان یک گیمر دوستدار ادونچر ممکن است از این بازی خوشتان بیاید اما متاسفانه در این حالت شما متوجه تعدادی از اشارات بازی ، شخصیت پردازی و مابقی اتفاقات نمی‌شوید. متاسفانه تیم سازنده حتی سعی نکرده از طریق یک ویدیو مثلا نیم ساعته کل جریانات قسمت اول را تعریف کند. نقطه ضعف دوم اینکه بازی به شدت سطحی آغاز می‌شود. به مانند قسمت نخست میان پرده‌ها از طریق پنل‌های کمیکی که «دیو گیبونز» (یکی از دو خالق گرافیک نوول Watchmen) طراحی کرده ، روایت می‌شود. در ابتدای بازی شاهد این هستیم که رابرت در حال خوش و بش با دوستانش است که ناگهان پسر بچه‌ای با نام مایلو دزدیده می‌شود و رابرت ناگهان به سمت Union City می‌رود. بدون تجربه نسخه اول شروع این بازی به طرز وحشتناکی سطح پایین است طوری که فکر می‌کنید تیم سازنده این بازی به شدت آماتور بوده‌اند. این شروع حتی برای آن‌هایی که قسمت اول را هم تجربه کرده بودند نباید چندان چشم گیر باشد. خوشبختانه در صورت تحمل 20 دقیقه اول بازی که برای کاربران تازه وارد این مجموعه به شدت گیج کننده است ، بازی کم کم روی غلتک می‌افتد.

روایت قدرتمند ، گیم پلی نه چندان قدرتمند

در حقیقت اگر از این دو قسمت منفی فاکتور بگیریم ، روایت و داستان بخش اعظمی از بار کلی بازی را به دوش می‌‍کشند و همین روایت است که مخاطب را تا آخر این ماجراجویی با خود همراه می‌کند. بازی از زمان ورودی جویی ربات مخصوص رابرت حتی جذاب تر هم می‌شود مخصوصا اینکه دیالوگ‌هایی جویی در نوع خود بسیار بامزه است و این شخصیت سریعا شما را جذب خود می‌کند. این روایت خوب و منسجم – به استثنای 20 دقیقه نخست –  مشخص می‌کند تیم سازنده سال‌هاست که سناریو Beyond a Steel Sky را به رشته تحریر درآورده بودند و مشکلات توسعه باعث شد تا نزدیک به سه دهه عرضه این بازی به طول بی انجامد.

بعد از اینکه 20 دقیقه اول را پشت سر گذاشتید بازی روی واقعی خود را به شما نشان می‌دهد. یک ادونچر کلاسیک که حالا ساختاری سه بعدی به خود گرفته و به یک ادونچر سوم شخص مبدل شده است. هدفتان در این بازی صحبت با NPCها ، حل کردن معماها و کار کردن با دیوایس مخصوصی است که همان نیم ساعت نخست در اختیارتان قرار می‌گیرد. به طور کلی این عنوان هیچ مکانیک پیچیده‌ای ندارد که البته با توجه به ژانر آن چندان هم عجیب نیست. البته برخلاف عناوین کلاسیک و حتی نسخه اول معماهای بازی آنچنان سخت نیستند و با کمی گشت و گذار در محیط و درک کامل مکانیک‌ها می‌توانید در بازی پیشروی کنید. البته اگر به ژانر ادونچر مخصوصا آثار کلاسیک آن آشنایی ندارد شاید بعضی معماها از نظرتان سخت باشد که البته برای حل کردن آن‌ها هم تیم سازنده راهکار جالبی را پیش پای مخاطبان قرار داده‌اند. شما می‌توانید با مراجعه به منو بازی با استفاده از قسمت hints متوجه شوید که در قدم بعدی چه کاری باید انجام دهید. ویژگی جالب بخش مذکور این است که بازی مستقیما به شما نمی‌گوید باید در قدم بعدی چه کار کنید بلکه شما را راهنمایی می‌کند. این اشارات و راهنمایی‌ها هر 30 ثانیه یکبار پدیدار می‌شوند. یعنی هر گاه پلیر نتوانست معمایی را حل کند در صورت نیازش می‌تواند یک راهنمایی کوچک را ببیند. اگر پلیر متوجه شد که باید چه کار کند که همین راهنما برای او کافی بوده ، در غیر این صورت باید 30 ثانیه دیگر برای راهنمای بعدی صبر کند. در حقیقت بازی سعی نمی‌کند مستقیما معما را برای شما حل کند بلکه صرفا ترجیح می‌دهد با راهنمایی‌هایی کوچک مسیرتان را هموار کند تا مبادا در صورت عدم حل معما بازی را رها کنید یا مجبور شوید با گشت و گذار در یوتوب جواب معما را بدست آورید.

نیمه تاریک بازی

پاشنه آشیل گیم پلی Beyond a Steel Sky این است که ضرب آهنگ بازی در بعضی بخش‌ها کند می‌شود و در این بخش‌ها صرفا داستان و فضاسازی است که شما را به ادامه بازی ترغیب می‌کند چون روایت و داستان تا پایان قوی می‌مانند اما بعید است که کاربر در بعضی بخش‌ها به خصوص ساعات آخر ، مکانیک‌های گیم پلی را همچنان سرگرم کننده بداند. البته بازی یک ضعف دیگر هم دارد ، ضعفی که ریشه تاریخی دارد! یکی از ضعف‌های عجیب و غریب این عنوان که ارتباط مستقیم با شماره نخست دارد ، سد کردن مسیر شما توسط دیگر شخصیت‌های حاضر در محیط است. یکی از ویژگی‌های مهم نسخه اول یعنی Beneath a Steel Sky این بود که جز نخستین نمونه‌ها یا شاید حتی نخستین نمونه‌ای از عناوین ادونچر بود که در آن NPCهایی که شما با آن‌ها  تعامل نداشتید ، در محیط شروع به قدم زدن می‌کردند. ویژگی که هرچند در دنیای امروز بازی‌ها امری به شدت ابتدایی به حساب می‌آید اما 28 سال پیش یک ویژگی مهم به حساب می‌آمد. این ویژگی مستقیما به Beyond a Steel Sky منتقل شده با این تفاوت که مثلا وقتی در حال صحبت با یک شخصیت هستید ناگهان شخصیت دیگری که مشغول حرکت در محیط است روبرویتان ظاهر شده و انگار می‌خواهد به زور از روی شما رد شود.

گرافیک Beyond a Steel Sky به صورت کلی قابل قبول است. بازی ظاهری کمیک مانند دارد و یادآور عناوین سل شید دهه گذشته است. طراحی محیط‌ها مخصوصا آسمان خراش‌ها فوق العاده است مخصوصا اینکه همه چیز با نسبت 1 به 1 طراحی شده و به همین خاطر در همان آغاز بازی و با تماشای ورودی Union City حیرت زده خواهید شد که این بازی با وجود ظاهر ساده‌اش چه طراحی محیطی چشم نوازی دارد. بزرگترین نقطه ضعف گرافیکی Beyond a Steel Sky طراحی افتضاح صورت شخصیت‌هاست. البته که همه شخصیت‌ها طراحی صورت فاجعه باری ندارد و مثلا خود رابرت طراحی صورت قابل قبولی دارد اما اکثر کاراکتر به شدت از منظر طراحی صورت افتضاحند. آنقدر افتضاح که حتی صورت‌های بعضی عناوین لانچ PS2 همچون The Bouncer  از صورت‌های کاراکترهای فرعی این بازی بهتر است!

بخش صداگذاری هم به مانند گرافیک بازی هم دارای یک جنبه مثبت و یک جنبه منفی است. صداگذاری شخصیت‌ها به خوبی هر چه تمام تر انجام شده و دوبلورهای کاملا حس و حال بازی را به شما منتقل می‌کنند اما موسیقی به شدت سطحی است. بماند که در بسیاری از صحنه‌های حساس عملا موسیقی خاصی پخش نمی‌شود اما در مابقی موارد هم موسیقی بازی خیلی ساده است و همیشه هماهنگی خاصی بین اتفاقات بازی با نوع ترانه وجود ندارد.

نتیجه گیری

بازی Beyond a Steel Sky عاری از مشکل  نیست. از وقفه 28 ساله بین قسمت اول و دوم ، تکراری شدن گیم پلی در بعضی بخش‌های نیمه دوم و طراحی بد صورت شخصیت‌ها اما باید اعتراف کرد با عنوانی دوست داشتنی سر وکار داریم که روایتی  بسیار جذاب دارد. از آن بهتر اینکه به مانند نسخه اول ، این بازی دیالوگ‌ها و قصه‌اش همراه با چاشنی طنز است اما در پس همین طنز بازی مفاهیمی سیاسی و فلسفی را دنبال می‌کند که کمتر عنوانی در دنیای امروز بازی‌ها به سراغ آن‌ها می‌رود.

امتیاز بازی‌سنتر - 7.5

7.5

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
روایت جذاب و منسجم
دیالوگ‌هایی همراه با چاشنی طنز
وجود مفاهیم عمیق سیاسی و فلسفی در پس داستان
صداگذاری خوب شخصیت‌ها
نیمه اول بازی
یک دنباله وفادار
نقاط ضعف:
نبود هیچ پیش زمینه داستانی برای کاربران تازه وارد
نیمه دوم نسبتا خسته کننده
موسیقی ضعیف
طراحی صورت‌های افتضاح
گیر کردن شخصیت‌ها به شما!
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است

User Rating: 5 ( 1 votes)

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. حالا سوال اینجاست که آیا این بازی ارزش 28 سال صبر را داشت ؟
    فکر نکنم حتی اونایی که نسخه اول رو بازی کردن چیزی از این بازی یادشون مونده باشه که بخوان 28 سال صبر کنن براش … دیگه چه برسه به بقیه گیمر ها

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا