ایکس باکس وانبررسیپلی استیشن 4کامپیوتر

بررسی بازی 7th Sector

اکثر ما بازی Inside را تجربه کرده‌ایم یا دست کم اسم آن را شنیده‌ایم؛ یک بازی پازل پلتفرمر 2.5 بعدی که روایت تاریک و مرموزش جذابیت آن را دو چندان کرده بود. امروز قرار است در خصوص عنوانی صحبت کنیم که تمام تلاش خود را کرده تا از فرمول موفق Inside به بدترین شکل ممکن استفاده کند. 7th Sector نمونه بارز یک بازی بد است که سازندگانش به جای تمرکز روی ساخت یک اثر مستقل، تلاش کردند تا یک کپی زشت از بازی اینساید خلق کنند و نتیجه آن اثری است که نه تنها شما را سرگرم نمی‌کند بلکه احتمال آن وجود دارد که این تجربه کوتاه را نیمه کاره رها کنید.

تکنولوژی دشمن آینده بشریت
در ابتدای بازی شما خود را به صورت یک جرقه الکتریکی در یک دنیای سایبرپانکی خواهید یافت. جرقه‌ای که از سیمی به سیم دیگر نقل مکان کرده و در مسیر خود بعضا پازل‌های بی‌ربط و گاها سخت را پشت سر می‌گذارد. در توضیح فاجعه بودن روایت عنوان 7th Sector همین بس که نیمی از بازی شما اصلا متوجه نمی‌شوید جریان از چه قرار است. طرح سوال در روایت به طور معمول در داستان پردازی به دو شکل رایج است. حالت اول طرح سوال از ابتدای بازی و تکرار همان سوال به شکل‌های متفاوت در طول بازی‌ است تا بازیباز خط داستانی را به فراموشی نسپارد و نهایتا در انتها جواب سوال مطرح می‌شود. روش دوم استفاده از سوال و جواب‌های کوتاه است؛ داستان پرداز در روش دوم در بخش‌های مختلف بازی سوالاتی طرح می‌کند و چندی بعد جواب را با طرح سوالی جدید در اختیار بازیباز قرار می‌دهد. همین داد و ستد اطلاعات در روایت بازی‌ است که ناخوداگاه میزان سرگرم‌کنندگی بازی را افزایش داده و شما را ترغیب می‌کند تا انتها با بازی همراه باشید. یکی از مشکلات عنوان 7th Sector پیروی نکردن از دو فرمول رایجی‌ است که در بالا به آن اشاره کردم. اگرچه لول دیزاین بد و پازل‌های فاجعه بازی نیز مزید بر علت می‌شوند تا شما کلا سوالات را فراموش ‌کنید. تنها نکته مثبتی که در داستان‌پردازی این عنوان می‌توان به آن اشاره کرد روایت بصری آن است که تا حدود زیادی توانسته در خلق یک اثر مرموز سایبرپانکی موفق باشد. در مجموع این اثر بدترین شیوه را برای روایت خود انتخاب کرده که در ادامه مفصل به آن خواهم پرداخت.

داستان بازی فارغ از پیچیدگی در روایتش به چهار پایان متفاوت ختم خواهد شد. از همان ابتدا که به صورت یک جرقه الکتریکی شروع به حرکت می‌کنید متوجه حضور و تقابل انسان‌ها با ربات‌ها می‌شوید و اتمسفر بازی کاملا یک فضای آخرالزمانی را به شما القا می‌کند. هر چه بیشتر در بازی پیش می‌روید متوجه می‌شوید رسالتی بر دوش شماست که نهایتا در انتهای بازی بسته به اینکه با کدام پایان مواجه شوید به هدف خود پی خواهید برد. البته تا انتهای بازی چندین بار تغییر وضعیت داده و با انتقال انرژی خود به ربات‌های خاص تبدیل به یک روبات پرنده یا جنگنده خواهید شد. باید اشاره کنم این تغییر شکل شما باعث می‌شود بیش از یک شخصیت در بازی را به عنوان بازیباز تجربه کنید. در واقع شخصیت اصلی بازی یک انرژی مشخص است که گاها به صورت جرقه و گاها به شکل یک ربات یا اشکال دیگر در بازی پیش می‌رود. در مجموع داستان بازی آش شله‌قلم‌کاری است که حتی چشیدن آن را هم به شما توصیه نمیکنم.

شما احمق هستید و من باهوشم

در بخش گیم‌پلی 7th Sector فراز و نشیب‌ زیادی دارد. اکثر پازل‌ها زیادی سخت هستند و آن قدر منطق حل کردنشان بی‌ربط است که صرفا وقت شما را تلف می‌کنند و باعث می‌شوند از خود بازی غافل شوید. در عین حال وقتی معمایی را حل می‌کنید مکانیزم پاداش برای آن طراحی نشده است. طراحی مراحل بازی در بعضی از قسمت‌های بازی به گونه‌ای است که نه به خاطر عدم مهارت شما بلکه به خاطر ایراد در طراحی مرحله ممکن است 30 دقیقه پشت یک مرحله بمانید؛ برای مثال در بخشی از بازی شما به عنوان یک ربات باید از راهرویی عبور کنید که در مسیر آتش قرار دارد. زمان بندی و پناه گرفتن به موقع تنها موردی ‌است که هنگام عبور از این مرحله باید به آن توجه داشته باشید. چیزی که شما را از بازی زده می‌کند اشتباهات نامعقول در طراحی مراحل همین بخش است. گاها نمیفهمیم چرا مردیم ولی مجبوریم با قاعده بازی کنار بیایم و اصطلاحا Cheap Death های بازی را به جان بخریم تا از این مرحله عبور کنیم. تلخی ماجرا آن جاست که با عبور از هر مرحله شما احساس می‌کنید شخصیت نادان ماجرایید و این حس به اشتباه توسط سازنده بازی بارها و بارها برای شما تکرار می‌شود.

در یکی از مراحل بازی شما کنترل یک ماشین اسباب‌بازی کوچک را در دست می‌گیرید. در این مرحله باید به وسیله این ماشین یک آسانسور را طوری با وسایل اتاق پر کنید تا به وزن خاصی برسد و بتواند حرکت کند. طراحی کنترل بد ماشین یکی از دلایلی‌است که این مرحله را تبدیل به یکی از غیر قابل تحمل‌ترین بخش‌های بازی می‌کند.قطعا خیلی از افراد در این مرحله بازی را رها می‌کنند. دلیل این مسئله هم بسیار ساده است. بازیباز از همان ابتدا به راحتی درک می‌کند برای پر کردن آسانسور نیاز دارد قوطی‌های کنسروی که در اتاق پراکنده شده اند را به داخل آسانسور ببرد. نکته اعصاب خرد کن در این بخش رانندگی سختی‌ است که برای ماشین طراحی شده و همینطور شکل استوانه قوطی کنسرو که مدام به این سو و آن سو غلت می‌زند. مطمئنا بازیباز اگر تصمیم داشت مهارتش را در رانندگی امتحان کند به سراغ این بازی نمی‌آمد و عناوینی مثل Forza Horizon یا NFS که برای این مقصود طراحی شده بودند را بازی می‌کرد. اصرار بر سختی بیش از حد در کنترل ماشین و همین‌طور طراحی بد تنها شی قابل جا‌به‌جا کردن در این فضا یعنی قوطی‌های کنسرو به طور ناخوداگاه بعد از چند دقیقه به شما حس ناتوانی می‌دهد. مشکل آن‌جاست که بعد از فارغ آمدن بر این مسئله بازی به شما هیچ پاداشی نمی‌دهد. تنها پاداش شما این است که می‌توانید ادامه بازی را تجربه کنید.

جاهای خالی را با هیچی پر کنیم

اثر 7th Sector برای طراحی مراحل فرعی(Optional) از هیچ خلاقیتی بهره نبرده و صرفا بعضی از معماها را در آن‌ها تکرار کرده. مراحل و پازل‌هایی که نه تنها سرگرمتان نمی‌کنند بلکه در روند اصلی داستان هم هیچ نقشی را ایفا نمی‌کنند. شما به کرات با جعبه‌هایی روبرو می‌شوید که پازل داخل آن صرفا یک معمای هوش ریاضیاتی‌ است. این تکرار مکررات ها از یک‌ طرف و از طرف دیگر بی‌ربط بودن پازل‌ها این احساس را به بازیباز می‌دهد که سازنده بازی از هر مینی‌ گیمی که در گوشی‌های همراه وجود داشته یکی را برداشته و بی‌هوا همه را پشت سر هم قرار داده است. نکته خنده دار ماجرا بخشی از بازی است که به یکباره بازی از حالت پازل پلتفرمر تبدیل به یک بازی شوتر پلتفرمر می‌شود. کمی جلوتر که می‌روید بازی به ناگاه تصمیمش را تغییر می‌دهد و تبدیل به یک بازی Jump and Run می‌شود. به طور کلی تکلیف بازی با خودش هم مشخص نیست. ای کاش این ایرادات به همینجا خلاصه می‌شد؛ مرگ‌های بی‌مورد داخل بازی نیز به نوبه خود از سرگرم‌کنندکی این عنوان می‌کاهند؛ به عنوان مثال در بخشی از بازی که شما کنترل یک ربات جنگنده را در اختیار دارید به دلیل مکانیک بد سیستم نبرد بازی، شما بارها و بارها در مواجهه با ربات‌های پرنده کشته خواهید شد. استفاده هم زمان از بیش از 4 دکمه یکی از معایب طراحی این قسمت به حساب می‌آید.

طی بازی با یک کپی ناشیانه از عنوان Inside تلویزیون‌هایی وجود دارند که یا در مسیری مخفی قرار دارند یا بعد از حل یک معما به آن‌ها دست پیدا می‌کنید. زمانی که این تلویزیون‌ها را پیدا می‌کنید تصویری را نشان نمی‌دهند و باید صبر کنید و هیچ عکس‌العملی از خودتان نشان ندهید تا بعد از چند ثانیه تصویر برفکی تلویزیون تبدیل به یک تصویر نامفهوم شود. به حدی این پروسه بی‌ربط به کلیت بازی‌ است که اگر سازنده هم به دنبال ارسال یک پیام مخفی در پس این تصاویر باشد شما توجهی به آن نخواهید کرد. البته آن‌هایی که به دنبال کامل کردن بازی ‌هستند باید تمامی این تلویزیون ها را پیدا کنند. در عنوان Inside آیتم‌های مخفی همان لامپ‌هایی بودند که باید از برق جدا می‌کردیم و در صورتی که همه آن‌ها را پیدا می‌کردیم با یافتن یک مسیر مخفی در بازی می‌توانستیم پایان اصلی بازی را ببینیم. در واقع این کالکتیبل‌ها در بازی بدنه‌ای از روایت بازی را بر عهده داشتند؛ اما در 7th Sector تلویزیون‌ها نقش درستی در روایت بازی ایفا نمی‌کنند.

قاب عکس بی‌روح

بر خلاف روایت و گیم‌پلی، این اثر در بخش گرافیک و صداگذاری تمامی تلاش خود را کرده تا نمره قابل قبولی را به دست بیاورد. اگرچه بستر رنگ‌بندی بازی رنگ‌های خنثی است و شما بیشتر رنگ‌های سیاه و سفید را در تصاویر مشاهده می‌کنید اما استفاده به جا از رنگ‌های غیر خنثی در بازی مثل سبز و قرمز به شما جهت مسیریابی و فهم این اثر مبهم کمک می‌کنند. به ندرت در بازی با افت فریم مواجه می‌شویم. فضاسازی مخصوصا در دورنمای اسلایدها بسیار پر جزییات و با دقت انجام شده. شما اگر هیچ چیزی از بازی را متوجه نشوید با تصویر‌سازی که بازی انجام داده به خوبی درک می‌کنید که در یک دنیای سایبرپانکی حضور دارید؛ بشریت به انتها رسیده و تکنولوژی در حال نابود کردن باقیمانده بشریت است. تمامی این تصاویر در کنار موسیقی متن بازی باعث می‌شود به سیاهی آخرالزمانی که سازنده در پی خلق آن بوده پی ببرید. مشکل اساسی آن‌جاست که این عنوان نتوانسته در کنار طراحی قابی به این زیبایی، تصویری قابل قبول(اشاره به داستان و گیم‌پلی بد) ارائه دهد. شاید اگر به همان اندازه که در فضاسازی وسواس به خرج می‌دادند، در بخش گیم‌پلی و داستان هم دقت کافی را داشتند 7th Sector تبدیل به یک قاب عکس بی‌روح نمی‌شد.

در نهایت 7th Sector با وجودی که طول تجربه‌اش نباید بیش از 3 ساعت طول بکشد، به دلیل اشتباهات زیاد در طراحی مراحل و پازل‌ها و همینطور نریتیو فاجعه‌اش نه تنها حوصله‌تان را سر می‌برد بلکه ممکن است آن را نیمه‌کاره رها کنید. این عنوان نمونه بارز یک بازی ضعیف است که فراموش کرده بازی‌ها در اولویت امر رسالتشان سرگرم کردن مخاطب است.

امتیاز بازی‌سنتر - 6

6

امتیاز بازی سنتر

نقاط قوت:
خلق اتمسفر سایبرپانکی با فضاسازی مناسب
بعضی از معماها بسیار هوشمندانه طراحی شده‌اند
موسیقی متن مناسب با فضای مرموز و سیاه بازی
نقاط ضعف:
روایت بی سر و ته بازی
طراحی مراحل پر ایراد و سخت
بسیاری از پازل‌ها تکراری و بعضا بدون منطق هستند
کالکتیبل مخفی بازی هیچ تاثیری در روایت بازی ندارد
مکانیک بد بخش شوتر بازی
کپی‌برداری چشم بسته و بی‌هدف از عنوان Inside
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است

User Rating: 4.3 ( 1 votes)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا