ایکس باکس 360بررسی

بررسی بازی The Walking Dead

دنیای دراماتیک مردگان

مقدمه,آخر‌الزمان و نابودی انسان به وسیله زامبی‌ها! این موضوع تکراری، تا به حال داستان بسیاری از فیلم‌ها، کمیک‌ها و بازی‌های رایانه‌ای بوده است. این بار استودیوی خلاق Telltale Games با عنوانی ساختارشکنانه، شما را به دنیای آخر الزمانی و پر از مردگان متحرک می‌برد تا داستانی زیبا را برای شما روایت کند، یک سفر احساسی پر از ماجراهای تأثیرگذار با این تفاوت که این‌ بار هدف شما در بازی چیزی فراتر از کشتار زامبی‌های بدترکیب است!
The Walking Dead نسبت به ساخته‌های قبلی Telltale Games کیفیت بهتری دارد. البته این جمله بدین معنا نیست که عناوینی همچون Back to the Future و Jurassic Park بازی‌های بدی بودند. این عناوین سریالی آن‌ طور که باید، در جذب مخاطب عام موفق نبودند و بیشتر طرفداران فیلم توانستند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند. در ابتدا کمتر کسی انتظار داشت که Walking Dead به چنان موفقیتی برسد که یکی از نامزدهای بهترین بازی سال 2012 شود. همین موضوع بیانگر آن است که Telltale Games توانسته است ایده‌های خوبش را به بهترین نحو در این بازی پیاده کند و مخاطبان بیشتری را به این عنوان جذب کند. حال با انتشار قسمت پنجم (No Time Left) و پایان فصل اول نگاه کلی بر آن خواهیم داشت.,مروری بر داستان

داستان Walking Dead برگرفته از کمیک معروفی با همین نام است که نویسنده آن Robert Kirkman می‌باشد. بعضی از شخصیت‌ها مستقیماً از کمیک انتخاب شده‌اند ولی داستان کلی بازی و رخدادهای آن با کمیک تفاوت دارد. شخصیت اصلی بازی مرد 37 ساله و سیاه پوستی به نام Lee Everett است. قبل از حوادث بازی، او در دانشگاهی در Georgia به تدریس تاریخ مشغول بوده است. Lee را به جرم قتل یک سناتور دستگیر می‌کنند. پس از اینکه Lee پی می‌برد این فرد با همسرش رابطه داشته است، وی را می‌کشد. بعد از حوادث ابتدایی قسمت اول بازی، Lee متوجه می‌شود که تمامی اعضای خانواده‌اش را از دست داده است. بسته به انتخاب‌های بازیکنان در طول بازی، Lee رفتارهای متفاوتی از خودش نشان می‌دهد، مثلاً در بعضی از شرایط تنش‌زا، قاطعانه تصمیم می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد کسی او را مورد بازخواست قرار بدهد، در عین حال، گاها شخصیت آرمان‌گرایی را از او می‌بینیم که در تمامی شرایط با بقیه افراد همراه است. و اما Clementine دختر بچه 8 ساله‌ای که در شروع داستان با Lee ملاقات می‌کند و تا پایان داستان در کنار او می‌ماند. پدر و مادر Clementine قبل از حوادث بازی به Savannah سفر می‌کنند و او را همراه با پرستارش در خانه تنها می‌گذارند. Clementine شخصیتی بسیار آرام و دوست داشتنی دارد، او علی‌رغم سن کمش درک بالایی دارد و به راحتی خودش را با شرایط سخت تطبیق می‌دهد. شخصیت پردازی قوی Clementine باعث می‌شود مخاطبان به راحتی با او ارتباط برقرار کنند.
محور اصلی داستان، رابطه بین Lee و Clementine است. آن‌ها در فصل اول در کنار یک دیگر قرار می‌گیرند و لحظه به لحظه برای بقا در دنیای مردگان می‌جنگند. داستان بازی در هر قسمت زیباتر شده و روایت‌گر سرنوشت این دو شخصیت در کنار دیگر بازماندگان در دنیایی آخرالزمانی است. با دانستن نکات ذکر شده، حال به بررسی داستان در هر قسمت می‌پردازیم:

A New Day
در صحنه‌ی ابتدایی قسمت نخست بازی، Lee Everett را در یک ماشین پلیس می‌بینیم که به جرم قتل از طرف مقامات محلی به زندانی در Georgia فرستاده می‌شود؛ اما پس از تصادف با یک زامبی (که از سریال Walking Dead آن‌ها را به اسم Walker می‌شناسیم)، ماشین به خارج از جاده منحرف شده و سقوط می‌کند. در اینجا Lee که بر اثر تصادف مجروح شده است به سختی خودش را از ماشین بیرون می‌کشد ولی با صحنه عجیبی رو به رو می‌شود، افسر پلیس را می‌بیند که به طرز وحشیانه‌ای قصد حمله به او را دارد. این اولین ملاقات Lee با Walkerهاست. او افسر پلیس را که به یک Walker تبدیل شده از بین می‌برد ولی به واسطه شلیک گلوله توجه دیگر Walkerها را به خود جلب می‌کند، پس راهی به غیر از فرار برایش باقی نمی‌ماند! از قضا اولین جایی که Lee برای پیدا کردن کمک به آنجا سر می‌زند خانه Clementine است. Clementine در خانه تنهاست و حتی پرستارش نیز او را رها کرده است. او بسیار ترسیده و در خانه‌ درختی داخل حیاط پنهان شده است. Lee پس از پیدا کردن یک بی‌سیم با Clementine رابطه برقرار می‌کند و پس از یک سری اتفاقات Clementine برای پیدا کردن خانواده‌اش با Lee همراه می‌شود. آن‌ها به دنبال کمک می‌گردند که بسته به انتخاب زمان خروج از خانه آن‌ها با دو بازمانده ملاقات خواهند داشت، به هر حال مقصد بعدی آن‌ها مزرعه Hershel است. Lee در آنجا با Kenny، Katjaa و پسرشان Duck آشنا می‌شود، پس از اتفاقاتی در مزرعه، Lee و Clementine همراه با شخصیت‌های جدید آنجا را ترک کرده و به داروخانه‌ای در Macon که متعلق به خانواده Lee است می‌رسند. آن‌ها با گروهی از بازماندگان ملاقات می‌کنند که دختری به نام Lilly آن‌ها را رهبری می‌کند. پس از اتفاقاتی که در داروخانه می‌افتد Walkerها داروخانه را محاصره کرده و Lee و دیگر بازماندگان برای زنده ماندن تمامی تلاش خودشان را می‌کنند. در آخر Lee، Clementine و دیگر بازماندگان به یک متل پناه می‌برند. با توجه به انتخاب بازی‌کنان نحوه روایت داستان تفاوت دارد ولی خط کلی داستان تغییر نمی‌کند. از انتخاب‌های مهمی که در این قسمت بر عهده مخاطب گذاشته می‌شود نجات دادن یکی از دو بازمانده‌ای است که Lee در داروخانه با آن‌ها ملاقات می‌کند. نجات هرکدام ازشخصیت‌های Carley و Doug در نحوه روایت داستان قسمت‌های بعدی تأثیرگذار است، همچنان تأثیر انتخاب‌های مخاطب در خصوص سرگذشت Lee و نحوه رفتار با Kenny و خانواده‌اش در قسمت‌های بعدی آشکار می‌شود. شروع خوب بازی و داستان جذاب و درگیر کننده در این قسمت باعث شد که طرفداران به چشم دیگری به این عنوان نگاه کنند.

Starved For Help
بعد از گذشت سه ماه از اتفاقات قسمت اول، گروه بازماندگان کماکان در متل پناه گرفته‌اند و این‌ بار با چالش‌هایی به غیر از مردگان متحرک رو به رو هستند. حال تنش در گروه بیشتر شده و گرسنگی و اتمام ذخیره غذایی، بزرگترین مشکل آن‌هاست. در همان ابتدای قسمت دوم شخصیت Mark بدون مقدمه وارد بازی می‌شود. وی و Lee برای شکار به جنگل می‌روند که ناگهان صدای فریاد می‌شنوند. آن‌ها با سه نفر از بازماندگان مواجه می‌شوند و پس از اتفاقاتی دو نفر از آن‌ها به همراه شما به کمپ می‌آیند. یکی از آن‌ها نوجوانی به نام Ben است که تحت هر شرایط با شما همراه می‌شود و البته شخصیت دوم را انتخاب‌ مخاطب تعیین می‌کند. شخصیت دوم نیز حضور کوتاهی دارد و البته به واسطه وجود او است که گروه حقیقت وحشتناکی را راجع به ویروس مرگ آور می‌فهمد. یکی دیگر از دلایل تنش در گروه درگیری بر سر مدیریت گروه است. در داستان این قسمت بحث و جدال‌های Lee و Lilly را می‌بینیم که هر کدام تصمیمات خودشان را برای گروه قابل قبول می‌دانند. نقطه اوج داستان قسمت دوم وقتی شروع می‌شود که دو برادر با نام‌های Andrew و Danny به سمت متل می‌آیند و پیشنهاد مواد غذایی و یک مکان امن در برابر گرفتن سوخت را مطرح می‌کنند. Lee و دیگر اعضای گروه پس از مشورت تصمیم می‌گیرند که همراه آن‌ها به مزرعه‌یشان بروند ولی این تازه آغاز ماجراهای قسمت دوم است. انتخاب‌های شما در قمست قبلی در این قسمت تأثیر گذار هستند و نحوه روایت داستان با توجه به این تصمیمات تا حدودی متفاوت خواهد بود ولی کماکان داستان اصلی بازی تغییری ندارد. در این قسمت شاهد اتفاقاتی هستیم که مستقیما با شخصیت Clementine ارتباط دارد. نوع رفتارهای شما در برخورد با این اتفاقات در داستان قسمت‌های آینده تأثیر گذار خواهند بود. نحوه برخورد Lee با Lilly نیز از مهمترین تصمیماتی است که در این قسمت بر عهده شماست. داستان مهیج و غافل گیر کننده این قسمت و روایت بی‌نظیر آن‌ها تا مدت‌ها در ذهن شما می‌ماند.

Long Road Ahead
یک هفته بعد از حوادث قسمت دوم، بازماندگان به متل بازمی‌گردند و در آنجا پناه می‌گیرند. Lee و Kenny برای پیدا کردن مواد غذایی بیشتر پا به خیابان‌های شهر Macon می‌گذارند، ناگهان صدای جیغ زنی در خیابان‌ها می‌پیچد. Lee و Kenny متوجه می‌شوند که زنی در دام دسته‌ای از Walkerها افتاده است، البته هیچ راهی برای نجات این زن وجود ندارد. اینجا Lee دو انتخاب دارد، کشتن زن برای پایان دادن به عذابش و یا رها کردن او برای خریدن وقت. بسته به انتخاب بازیکن شرایط Lee و Kenny متفاوت است. پس از اینکه آن‌ها کوله‌های خودشان را از وسایل مورد نیاز و مواد غذایی پر کردن به سرعت از محیط دور شده و به سمت متل بازمی‌گردند. بسته به مقدار دارو و تجهیزاتی که آن‌ها برای گروه پیدا کردند رفتار Lilly متفاوت خواهد بود. کماکان تنش در گروه وجود دارد و مشکل جدید بازماندگان اختلاف نظر آن‌ها راجع به ماندن در متل یا ترک آن است. داستان اصلی این قسمت از جایی شروع می‌شود که اعضای گروه متوجه می‌شوند فردی از خارج متل تجهیزات و مواد غذایی آن‌ها را به سرقت می‌برد، البته این امر بدون دخالت یکی از افراد گروه میسر نیست! متهم ردیف اول این وقایع کسی نیست جز Ben و اولین فردی که به Ben شک می‌کند کسی نیست جز Lilly. وقتی Lee از ماجرا با خبر می‌شود، سعی می‌کند که که سرنخی از این سرقت پیدا کند. در همین حین افرادی ناشناس به متل حمله می‌کنند و قصد غارت وسایل و مواد غذایی اعضای گروه را دارند. این افراد در ازای گرفتن مواد غذایی به متل حمله نمی‌کردند ولی حالا فرق می‌کند، وقتی Lee متوجه ماجرا می‌شود دیگر دلیلی برای ادامه دادن این روند وجود ندارد پس این افراد تصمیم می‌گیرند که به متل حمله کنند. گروه از متل فرار می‌کند ولی به دلیل این اتفاقات اعضای گروه اعتمادشان را نسبت به هم از دست می‌دهند. پس از این ماجرا Lilly که از همان ابتدای ورود Ben، با او مشکل داشت تصمیم به اخراج او از گروه می‌گیرد. اتفاقاتی عجیب و غیر قابل پیش بینی در این قسمت اتفاق می‌افتد و نحوه رفتار و تصمیمات شما در روایت این وقایع تأثیر گذار است. در ادامه راه، گروه به قطاری که مسیرآن‌ها را مسدود کرده است می‌رسند، البته این قطار می‌تواند آن‌ها را به مقصد بعدیشان، Savannah برساند. در این قسمت شخصیت‌های جدیدی به گروه اضافه می‌شوند و Lee می‌تواند در برخورد با هر کدام از آن‌ها رفتارهای متفاوتی داشته باشد. انتخاب‌هایی که در این قسمت بر عهده مخاطب است بسیار مهم و حساس بوده و در نحوه روایت داستان به شدت تأثیر گذارند. پایان Long Road Ahead شما را برای یک ادامه هیجان انگیز در قسمت بعد آماده می‌کند.
داستان قسمت سوم به شدت درگیر کننده‌تر از قسمت‌های قبلی است و انتخاب‌هایی که در اختیار شماست به جذابیت روند بازی کمک بسیاری می‌کنند. دیالوگ‌های فوق‌العاده و روابط احساسی بین اعضای گروه بخصوص روابط بین Lee و Clementine در شرایط مختلف، مخاطب را غرق در داستان دراماتیک این قسمت می‌کند.

Around Every Corner
گروه بازماندگان بعد از یک سفر طولانی و اتفاقات تکان دهنده، به Savannah می‌رسند. این شهر ساحلی مانند همه جا به شهر مردگان تبدیل شده و در آنجا نیز بویی از زندگی به مشام نمی‌رسد. هدف اصلی گروه، یافتن یک قایق و خروج از منطقه برای پیدا کردن مکانی امن است، البته Clementine هنوز به پیدا کردن والدینش امید دارد. از همان لحظه ورود به شهر دردسرهای جدیدی برای اعضای گروه به وجود می‌آید. وضعیت Omid که در قسمت قبلی به سختی مجروح شده بود به شدت وخیم است و همسرش Christa که نگران اوست، از گروه درخواست مهلت استراحتی برای وی می‌کند. بلافاصله صدای ناقوس کلیسا در خیابان‌های آن منطقه می‌پیچد. Walkerها با شنیدن صدای ناقوس از همه جا به سمت گروه هجوم می‌آورند. در این لحظه صدای فرد ناشناسی از بی‌سیم Clementine به آن‌ها برای خروج از خیابان و پیدا کردن یک مکان امن هشدار می‌دهد. Lee و تمامی اعضای گروه بهت زده شده‌اند و برای رهایی از حصار Walkerها تلاش می‌کنند، البته همه آن‌ها موفق به فرار نمی‌شوند! آن‌ها در نهایت به حیاط یک خانه پناه می‌برند، بعد از پیدا کردن راه ورودی به خانه، Omid فرصتی برای استراحت پیدا می‌کند. Lee پس از مدتی متوجه می‌شود که فرد ناشناسی مدام گروه را کنترل می‌کند. به هر حال او و Kenny برای پیدا کردن یک قایق به سمت رودخانه می‌روند. صدای یک ناقوس در قسمت دیگری از شهر Walkerها را از منطقه دور کرده بود. آن‌ها تمامی منطقه را جستجو می‌کنند ولی هیچ اثری از قایق پیدا نمی‌کنند، تنها موردی که نظر آن‌ها را به خودش جلب می‌کند علامت‌ها و نشانه‌های بسیار عجیب از مکانی به نام Crawford است. Lee دختری با نام Molly را می‌بیند؛ البته دیدار آن‌ها چندان دوستانه نیست! Molly در ابتدا تصور می‌کند که Lee جزو بازماندگان Crawford است، برای همین آشنایی آن‌ها با درگیری کوچکی شروع می‌شود! Crawford نام محلی است که یک سری از بازماندگان در آنجا زندگی می‌کنند، البته قوانین آن‌ها بسیار دشوار است، آن‌ها بچه‌ها، سالمندان و بیماران را به گروه راه نمی‌دهند و برای زنده ماندنشان دست به هر کاری می‌زنند. بازمانده‌های Crawford با قوانین احمقانه‌ی خود حتی برای بازماندگان دیگر نیز خطرناک هستند، برای همین بسیاری از افراد از پیوستن به آن‌ها خودداری کردند. پس از گفتگوی Lee و Molly، به دلیل حمله Walkerها آن‌ها به سرعت از منطقه دور می‌شوند. در راه برگشت Lee توسط گروهی از Walkerها به دام می‌افتد وراهی به جزو ورود به کانال فاضلاب ندارد. پس از اینکه Lee راه خروج خودش را از طریق سردخانه بیمارستان پیدا می‌کند با اتاقی پر از تجهیزات و دارو رو به رو می‌شود و در ادامه راه، گروهی از بازماندگان را می‌بیند. آن‌ها نیز در ابتدا تصور می‌کنند که Lee از بازماندگان Crawford است؛ پس برای همین با روی خوش با او برخورد نمی‌کنند، حالا نوبت Lee است تا از خودش دفاع کند، اینجا انتخاب شیوه متقاعد کردن گروه بازماندگان بر عهده بازیکن است! یکی از بازماندگان که دکتری به نام Vernon است برای مداوای پای Omid با Lee همراه می‌شود. پس از ماجراهایی Lee یک قایق در همان خانه که گروه در آن مستقر شده بود پیدا می‌کند، البته این قایق برای روشن شدن نیاز به تجهیزاتی دارد و تنها گزینه گروه برای پیدا کردن این تجهیزات، Crawford است! پایان این قسمت شوک بزرگی به مخاطب می‌دهد، شاید بتوان گفت هیچ کس انتظار چنین اتفاقی را ندارد! به هر حال پایان Around Every Corner شما را برای یک فرجام حماسی برای داستان آماده می‌کند!
در این قسمت Lee با چالش‌های بسیار زیادی رو به رو است ولی هنوز بزرگترین دغدغه‌ی او محافظت از Clementine است. انتخاب‌ها و نوع رفتار شما در قسمت‌های قبلی تأثیر بسیار زیادی در نحوه روایت داستان این قسمت دارد. انتخاب‌های شما در این قسمت نیز بسیار سخت و حساس است و علاوه بر تغییر روایت داستان در این قسمت، مسیر داستانی را در قسمت بعدی نیز تغییر خواهد داد. خوشبختانه قسمت چهارم Walking Dead شما را تا آخرین لحظه درگیر یک داستان زیبا و مهیج می‌کند.

No Time Left
شروع این قسمت بلافاصله بعد از پایان قسمت چهارم است. ابتدا مکالمه بین Lee و فرد ناشناس بسته به انتخاب شما در قسمت قبل شنیده می‌شود. Lee تصور می‌کند که آن فرد ناشناس همان Vernon است، او پس از این مکالمه متوجه می‌شود که Clementine در سردخانه بیمارستان نیست و باید در قسمت دیگری از شهر به دنبال او بگردد. بسته به عملکرد شما در قسمت‌های قبل، همراهان Lee متفاوتند. حتی در یک حالت Lee هیچ همراهی ندارد، به هر حال در سردخانه اتفاقاتی رخ می‌دهد که انتخاب‌های شما بر نتایج آن تأثیر گذار است. با هجوم Walkerها به ساختمان بیمارستان، Lee و همراهانش (یا Lee به تنهایی) خودشان را به پشت بام بیمارستان می‌رسانند. حال Walkerها تمام شهر را تسخیر کرده‌اند و مرگ در چند قدمی Lee است، ولی او به هیچ چیز به غیر از Clementine فکر نمی‌کند. انتخاب‌های شما از قسمت اول تا چهارم در نحوه روایت این داستان تأثیر گذار هستند. صحنه مکالمه Lee و Campman بسیار زیباست، دراین مکالمه شما به رفتار و عملکرد Lee در طول داستان که در واقع حاصل اتنخاب‌های خودتان است نگاه کلی خواهید داشت. شاید تنها ایرادی که بتوان از این قسمت گرفت، کوتاه بودن آن است.
معنای واقعی No Time Left (وقتی نمانده) در روایت سریع داستان این قسمت به خوبی حس می‌شود. Lee با احساساتش مخاطب را همراه خود می‌کند، گویی هدف شما نیز فقط پیدا کردن Clementine است. وقایع بازی آنقدر سریع رخ می‌دهد که فرصتی برای تأمل باقی نمی‌ماند، در یک آن شما به پایان داستان می‌رسید، در حالی که هنوز پایان را باور ندارید! مکالمه‌های واپسین بین Lee و Clementine از تأثیر گذارترین صحنه‌هایی‌ست که در یک بازی رایانه‌ای می‌توان یافت. تصویر نگاه پر حسرت Lee و چهره نگران Clementine تا مدت‌ها در ذهن مخاطب باقی می‌ماند. به راحتی می‌توان گفت Walking Dead یکی از بهترین‌ و تأثیر گذارترین پایان‌ها را در میان بازی‌های این نسل دارد، از این رو یک شاهکار محسوب می‌شود.
داستان منحصر به فرد و عالی و پایان بی نظیر آن، شخصیت پردازی قوی و نحوه روایت داستان که انتخاب‌ها و تصمیمات بازیکنان تأثیر مستقیمی بر آن دارند، ازعوامل موفقیت Walking Dead محسوب می‌شوند.

در نگاه کلی، گیم‌پلی Walking Dead مانند بقیه بازی‌های ماجرایی اشاره و کلیک، ساده است. شما با شخصیت اصلی، لوکیشن‌های محدود را کاوش کرده و قسمت‌های خاص محیط و آیتم‌های مختلف را بررسی می‌کنید. با انتقال مکان نما شما می‌توانید با افراد مختلف و یا آیتم‌های مختلف در محیط ارتباط برقرار کنید. در تعامل با محیط و اشیاء گاهی اوقات چندین انتخاب دارید و این انتخاب‌ها با نمادهای مخصوص خود در کنار مکان نما ظاهر می‌شوند. جستجوی کامل محیط به نفع شماست، شاید در طول این بررسی‌ها آیتمی را بیابید که در روایت داستان تأثیر گذار باشد. مثلاً شما آیتم مورد نیاز یکی از همراهان خود را پیدا می‌کنید و به او می‌دهید، این کمک شما در ذهن آن فرد خواهد ماند.
بازی بخش‌های مبارزه‌ای هم دارد و سرعت عمل شما در این قسمت‌ها باید بیشتر باشد. مثلاً هنگام حمله یک Walker، شما باید به موقع به قسمت مشخصی از بدن آن‌ها ضربه‌ای وارد کرده یا شلیک کنید، در غیر این صورت شکست می‌خورید. در بعضی از مبارزات نیز از المان‌های QTE استفاده شده و شما باید در لحظه مشخصی دکمه خاصی را فشار دهید. بازی علی رغم اینکه اکشن زیادی ندارد ولی بسیار خشن و خونین است، در بعضی از مبارزات صحنه‌های بسیار خشنی وجود دارد که تماشای آن برای افراد کم سن و سال پیشنهاد نمی‌شود.
انتخاب جملات در گفتگو با شخصیت‌های دیگر بر عهده شماست. این گفتگو‌ها و انتخاب‌های شما مهم‌ترین بخش بازی محسوب می‌شود. انتخاب کلمات و شیوه گفتار و رفتار شما در برخورد با شخصیت‌ها، در ذهن آن‌ها باقی می‌ماند و باعث واکنش‌های مختلفی از سوی آن‌ها می‌شود. تأثیر رفتارها و جملات بر احساسات و تفکرات شخصیت‌ها و همچنین تصمیمات مهم به صورت یک پیام در بالای صفحه نمایش

امتیاز بازی‌سنتر - 9

9

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
داستان خارق‌العاده
شخصیت پردازی عمیق
صداپیشگی عالی
انتخاب‌ها و تأثیر آن‌ها بر روایت داستان
ارزش تکرار بالا

نقاط ضعف:
انیمیشن‌های نه چندان جالب

باگ‌های گرافیکی نه چندان کم

User Rating: Be the first one !

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا