بررسیپلی استیشن 4

اسکی در روز روشن

اگر بخواهیم Lords of the Fallen را نقد کنیم بهتر است با همان عنوانی مقایسه‌اش کنیم که در تلاش بوده شبیه به آن باشد. چون اگر هدف از ساخت یک بازی تقلیدی از روی دست یک سری معروف، رسیدن به قله‌هایی که فتح کرده نباشد، پس هدفش چه چیزی است؟ (پس اگر در طول متن بارها شاهد به کار بردن عبارت “سری Souls” بودید، ذات مقایسه‌ای متن را دلیل اصلی‌اش بدانید). در این راه مقلدانه دو مسیر پیش روی LOF قرار دارد؛ یا اینکه آنقدر در تقلید از سریSouls حرفه‌ای عمل کرده باشند که عملا هیچ تفاوتی در حس و تجربه بازیکن ایجاد نشود و هر دو در آخر یکی شوند (بیشتر بحث فلسفی می‌شود تا مرتبط به صنعت بازی)، و راه دیگر اینکه ایده‌های اولیه و خام Souls را گرفته و با اضافه کردن تغییراتی مناسب و بجا، سعی در بهبود آن ایده‌ها داشته باشد. از نظر من که هر خروجی جز این دو محکوم به شکست است و می‌شود حکایت ضرب‌المثل معروف: “راه رفتن خودش هم از یادش رفت”!
اگر بخواهید بازی از روی سری Souls بسازید اولین قله‌ای که باید فتح شود خلق اتمسفر گیرا و متمایز است. اتمسفری که مثل قیر، لابلای بافت‌های بدنتان گیر کند و به این راحتی‌ها فراموش‌تان نشود. Lords of the Fallen تمام تلاش خود را برای رسیدن به این قله انجام داده و باید گفت تا جایی که در حد و توان یک تیم 12-13 نفره هست،‌ خوب پیش رفته است. اما این صعود قهرمانانه به اندازه کافی نبوده و به پای سری Souls نمی‌رسد. انسجام خوبی بر طراحی محیط‌ها، دشمانان، شخصیت‌ها و داستان بازی حاکم است اما طرح کلی، آن کشش لازم را ندارد که فراموش نشدنی شود و قدرت ماندگاری داشته باشد. در طول بازی بارها شاهد تلاش سازندگان در خلق اتمسفر مخوف با دنبال کردن رد پای From Software هستیم، اما توفیق زیادی در این باره نصیب‌شان نشده است و بازی در این بخش همان کلونی از سری Souls باقی می‌ماند.

شاید یکی از مهمترین دلایل این امر وجود داستان باشد. حتما پیش خودتان می‌گویید، چطور می‌شود “وجود داستان” را از نکات منفی یک عنوان بدانیم، اما وقتی طرف مقایسه عناوینی چون Dark Souls و Demon Souls باشند،‌ داستان سرراست و کلیشه‌ای LOF توانایی مقایسه با روایت داستانی غیرمستقیم و جادویی سری Souls را ندارد. شروع داستان از جایی کلید می‌خورد که شما در نقش Harkyn ظاهر می‌شوید. زندانی‌ای که آنقدر جرم مرتکب شده که دیگر حساب و کتاب ندارد و این خلاف‌ها باعث شده در صورتش از دست خالکوبی‌ها، جای سوزن انداختن هم نباشد. مقدمه‌ای بیشتر از این روایت نمی‌شود پس ما و شما هم باید در شدت مجرم بودن Harkyn به شهادت سازنده‌ها بسنده کنیم. زمین تحت حمله شیاطینی است که زمانی به خدایان قبلی خدمت می‌کردند؛ و ضدقهرمان ما باید با آن‌ها و اربابانشان بجنگد تا بار دیگر تعادل را به سرزمین آدمیان بازگرداند. در این راه با افراد دیگری هم روبرو می‌شوید. تعداد شخصیت‌های فرعی که بتوانید با آنها صحبت کنید و ازشان ماموریت بگیرید هم محدود است و نه غنای ماموریت‌های سری Souls را دارد و نه وسعت سری Darksiders را. البته Darksiders هم به عنوان یکی از منابع الهام بازی معرفی شده بود که بهتر است تنها به مقایسه بازی با سری Souls کارمان را ادامه بدهیم و بیشتر از این دلمان را خون نکنیم! دیالوگ‌هایی هم که بین Harkyn و سایر شخصیت‌ها رد و بدل می‌شود در پیشبرد داستان و شکل‌گیری‌اش هیچ نقشی ندارند و صرفا جهت خالی نماندن عریضه تعبیه شده‌اند.
طراحی مراحل بازی را می‌توان یکی از نقاط قوت آن دانست؛ با اینکه توانایی رقابت با محیط‌های سری Souls را ندارند اما در نوع خود جالب و متمایز هستند. دنیای بازی از دو بخش بعد انسانی و بعد شیطانی تشکیل یافته که شما برای پیشبرد داستان مجبور هستید چند باری سری به هر کدام بزنید. تفاوت میان این دو دنیا و دشمنانشان بخوبی پیاده‌سازی شده و در خسته کننده نشدن بازی تاثیر زیادی دارد. پیچیدگی مناسبی هم در ساخت این فضاها به‌کار رفته که میل به گشت و گذار و گشودن درهای قفل شده را در شما شعله‌ور می‌کند. آیتم‌هایی که در سرانجام این گشت‌ و گذار‌ها نصیب بازیکن می‌شود هم ارزش‌اش را دارد و این خود اشتیاق به ماجراجویی را دو چندان می‌کند. دشمنان هم با اینکه زیرمجموعه‌ای از طیف دشمنان Souls هستند اما در کل متنوع هستند و برای غلبه بر هر یک باید روشی خاص به‌کار ببرید. Bossهای بازی هم که دیگر گل سرسبد این دسته هستند و در طول بازی به تناوب مجبور با کشتی گرفتن با آن‌ها خواهید شد. هرکدام قابلیت‌ها و ریخت و قیافه منحصر بفرد خودشان را دارند و باید برای شکست دادن هریک از استراتژی متفاوتی استفاده کنید. یکی از عناصر خلاقانه‌ای که در طراحی این Boss Fight ها انجام شده، عصبانی شدن‌شان است. در زیر نوار سلامتی بعضی از Bossها نواری به نام Rage (البته در بازی اشاره‌ی مستقیمی به نام و وجود این مورد نمی‌شود و باید با آزمون و خطر پی به وجودش ببرید!) وجود دارد که با ضربه زدن به باس و اصطلاحا با “به پر و پایش پیچیدن” این نوار پر می‌شود و طرف را عصبانی می‌کند. این عامل خود باعث می‌شود تا مبارزات از یکنواختی در بیایند و تعادل مبارزه برای مدت محدودی به هم بخورد که خود تنوع خوبی است.

سیستم مبارزه بازی یک تقلید تمام عیار از سری Souls است و جای هیچ شکی نیست که سازندگان با علم کامل تمامی حرکات و ضربات Undead بخت برگشته را با استفاده از یک پیست اسکی بزرگ به Harkyn انتقال داده‌اند. تنها دو نکته ریز در این بخش اضافه شده که به سختی به چشم نمی‌آیند. اولی اینکه از گیر کردن اسلحه‌های طویل به در و دیوار خبری نیست، که خود از طبیعی بودن و عمق مبارزات کم می‌کند و بیشتر یک ناتوانی ساختاری برای بازی محسوب می‌شود تا یک بهینه سازی. دوم اضافه شدن تعداد معدودی انیمیشن تازه و صحنه‌های آهسته هستند که باز هم بی هیچ ردپایی در بین حرکات کاملا آشنا و کپی شده محو می‌شوند. شما در LOF می‌توانید در یک دست سپر و در دست دیگر اسلحه داشته‌ باشید. می‌توانید اسلحه‌های خود را که از تنوع خوبی هم برخوردار هستند و هریک ضعف و قوت‌های منحصر به خود را دارند را دو دستی بگیرید؛ از جادو استفاده کنید که در بین سه کلاس بازی پخش شده‌اند و تقریبا می‌شود گفت نمونه‌ی تقلیل یافته از لیست سری جادو‌های Souls هستند. مبارزات آسان‌تر از Souls هستند اما زیاد هم آسان نیستند، مخصوصا در New Game+ که تمامی تعادلات به هم می‌خورد و بُعد تاز‌ه‌ای از سختی و نابرابری در بازی پدیدار می‌شود. هنوز هم هیچ بخششی در دریافت ضربات و هیچ ارفاقی در وارد کردن صدمات وجود ندارد و شما ناچار هستید با صرف زمان و حوصله دشمنان را یکی یکی از بین ببرید. همانند سری Souls شما پس از هر بار مردن، مجبور به ادامه بازی از Check point قبلی‌تان هستید. تعداد این Check point در مقایسه با سری Souls بیشتر و فاصله بین آن‌ها هم کمتر است. به علاوه شما با گذشتن از درها و ورود به مناطق Boss Fight هم، یک Check point ارفاقی دریافت می‌کنید که باعث راحت‌تر شدن روند بازی می‌شود. با هر بار مردن، XPهایی که در زمان مرگ داشتید همان‌جا باقی می‌ماند و باید برای بازپس گرفتن‌شان اقدام کنید، اینجا هم باز دو تفاوت وجود دارد، یکی اینکه با گذشت زمان از مقدار این XPها کاسته می‌شود و دوم اینکه در اطراف این مهموله به‌جا مانده، می‌توانید از امکان Health Regeneration برخوردار شوید. به همین دلیل می‌شود با اتخاذ یک استراتژی هوشمندانه مقداری XP در میدان نبرد با Bossهای بازی جا بگذارید تا کمی از سختی نبرد کاسته شود. در آخر این بخش هم بایستی اشاره کرد و همانطور که ممکن است خودتان هم حدس زده باشید از جنبه‌های چندنفره و خلاقانه سری Souls هم خبری نیست و شما نمی‌توانید از سایر بازیکنان در شکست دادن Bossها کمک بگیرید و یا برای تجاوز به دنیای آنها اقدام کنید.

بازی از نظر تکنیکی متوسط رو به پایین است. گرافیک بازی آنطور که از یک بازی نسل بعدی انتظار می‌رود پیشرفته و پر زرق و برق نیست؛ هم نرخ فریم و کیفیت بافت‌هایش چنگی به دل نمی‌زنند و اگر هم آخرین patch منتشر شده را نصب نکرده باشید به احتمال زیاد سیلی از باگ‌ها و مشکلات ریز و درشت به سراغ‌تان خواهند آمد. لازم به ذکر است ما در این مقاله برای رعایت اصول پهلوانی این لطف را در LOF می‌کنیم که با در نظر گرفتن patch حجیم‌اش، بررسی اش کنیم. البته هرچه بازی از نظر تکنیکی کم دارد با کیفیت‌های هنری جبرانش می‌کند. طراحی هنری اسلحه‌ها، زره‌ها، لباس‌های دشمنان، طراحی محیط‌های گرم و نرم داخلی و سرد و کشنده فضای باز و رنگ‌بندی عالی مناظر و تمامی موارد فوق‌الذکر، بازی را برای چند لحظه هم که شده تا سطوح بالاتر اوج می‌دهد. صداگذاری LOF هم ایرادات شدید دارد و حتی با نصب patch، همچنان به قوت خود باقی هستند. جسد دشمنان بدون هیچ دلیل موجهی آه و ناله می‌کنند، جعبه‌ها موقع باز شدن ترکیبی از صدای هیولا و در زنگ‌زده می‌دهند، بدون هیچ هشداری موسیقی متن بازی قطع و وصل می‌شود و خلاصه اینکه می‌توان تا سه ساعت از ایرادات این بخش گفت و شنید و هنوز جا برای ایراد گرفتن باشد. موسیقی‌های متن استفاده شده در طول بازی هم به جز تم اصلی هیچ حرفی برای گفتن ندارند و بودن یا نبودنشان هیچ توفیری نمی‌کند. این در حالی است که سری Souls هم که یکی از بی سروصدا ترین بازی‌های چند سال اخیر بود، صداگذاری عالی و هوشمندان‌ای داشت و پخش استادانه قطعات موسیقی عالی‌اش در شرایط مختلف یکی از امتیازات منحصر بفردش محسوب می‌شوند. پس هر نیتی که پشت پیاده‌سازی این بخش بود، به طور کامل شکست خورده‌ است.

در آخر باید گفت Lords of the Fallen عنوان بدی نیست اما قصد دارد در میدانی عرض اندام کند که سال‌هاست استانداردهایش بالا برده شده و جای هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد. بهترین تعریفی که می‌شود درباره بازی گفت این است که برای سپری کردن روزها تا عرضه اصل جنس (بخوانید Bloodborne و نیز معرفی اخیر ‌ Dark Souls IIبرای نسل جدید) مناسب است، نه کمتر و نه بیشتر.,مطالعه نقد و بررسی,اسکی در روز روشن,اسکی در روز روشن,

اگر بخواهیم Lords of the Fallen را نقد کنیم بهتر است با همان عنوانی مقایسه‌اش کنیم که در تلاش بوده شبیه به آن باشد. چون اگر هدف از ساخت یک بازی تقلیدی از روی دست یک سری معروف، رسیدن به قله‌هایی که فتح کرده نباشد، پس هدفش چه چیزی است؟

مجموع امتیاز - 7

7

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
مسکنی برای روزهای سخت انتظار
نقاط ضعف:
پتانسیل‌های از دست رفته

User Rating: 4.2 ( 1 votes)

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا