تاریخچه و داستان بازی ها

تاریخچه Mario

سال هاست که لوله کشی ایتالیایی با قدی کوتاه، دماغی گرد و بزرگ و سبیل و موهای قهوه ای رنگ میهمان خوانه های ماست. لوله کشی که بدنبال پرنسس خود زمین و زمان را زیر پا گذاشت. از سد گوریلی دیوانه گذشت. از میان سرزمین های قارچی عبور کرده و در نهایت به در خانه های ما رسید و خود را برای ما معرفی کرد. لوله کش “قارچ خوری” به نام Mario! اکنون از زمانی که این لوله کش دلپذیر و مهربان برای یافتن پرنسس خود سرزده میهمان خوانه های ما شد سال ها می‌گذرد و این دوست دماغ گنده ما نیز به همراه پرنسس و دیگر دوستانش تبدیل به عضوی جدا ناپذیر از خانواده ما شده اند. پیش از شروع مقاله پیشنهاد میکنیم قسمت تاریخچه و داستان بازی ها را مشاهده کنید.

در اوایل دهه 80، شرکت Nintendo که با فروش دستگاه های آرکید (کیوسک های بازی) خود بازار وسیعی را در ژاپن و آمریکا در اختیار داشت، به علت عدم داشتن یک بازی واقعا مفرح و دلنشین در آمریکا با کاهش شدید فروش دستگاه های آرکیدش مواجه شده بود. اما از طرف دیگر دستگاه های آرکید Nintendo در ژاپن که بازی Shooter معروف Radar Scope بر روی آنها نصب بود، فروش و محبوبیت وحشتناکی داشتند. از این رو پسرخوانده آقای Hiroshi Yamauchi یعنی آقای Minoru Arakawa، رییس بخش Nintendo آمریکا سفارش سه هزار دستگاه آرکید به همراه بازی RS را به بخش ژاپن ارسال کرده تا بلکه بار دیگر بازار آشفته آمرکیا را در دست گیرد. Nintendo ژاپن نیز تمام توان و سرمایه خود را بر روی آماده کردن این سفارش گذاشته و دستگاه های خواسته شده را به آمریکا ارسال نمود، اما متاسفانه این سه هزار دستگاه پس از مدت چهار ماه به نیویورک رسیده و تا آن موقع نیز از محبوبیت بازی RS به شدت کاسته شده بود، به همین دلیل تنها هزار دستگاه از دستگاه های آرکید ارسال شده به فروش رسیده و وضعیت Nintendo رو به وخامت گذاشت.

آقای آراکاوا که با پیش آمد حاظره بیش از پیش در دردسر افتاده بود از پدرخوانده خود درخواست کرد چند تن از بهترین بازیسازانش را به آمریکا فرستاده تا بتوانند با ساخت یک بازی محبوب دو هزار دستگاه آرکید باقی مانده را نیز به فروش رسانده و به وضعیت بغرنج Nintendo آمریکا پایان دهند. از آنجا که در آن زمان بازار آمریکا برای Nintendo بازار کوچکی به حساب آمده و عمده درآمد این شرکت نیز از داخل ژاپن بود، یامااوچی درخواست آقای آراکاوا را نپذیرفت، چرا که اکثر بازیسازان مشهور این شرکت مشغول ساخت بازی برای داخل ژاپن بودند و او نیز ترجیح می‌داد اکثر افراد بزرگش را همچنان متمرکز بر روی بازار ژاپن نگه دارد. از این رو یامااوچی از یکی از نیروهایش که کسی جز Shigero Miyamoto نبود، درخواست کرد تا به همراه آقای Gunpei Yokoi به نیویورک رفته و با ساخت یک بازی مفرح به سبک RS فروش دو هزار دستگاه آرکید دیگر را تضمین کند.

میاموتو پس از شروع کار خود متوجه شد که بازی Radar Scope عنوان بسیار کسل کننده و بی روحیست. میاموتو که همیشه معتقد بود بازی ها نوع جدیدی از کارتون ها هستند، با خود فکر کرد که چرا نباید بازی خود را شبیه به کارتون ها و فیلم های معروف بسازد؟ شبیه فیلم و کارتون های محبوبی نظیبر King Kong و Beauty and Beast (دیو و دلبر)؟ به این ترتیب میاموتو با درهم آمیختن عناوین فوق شروع به ساخت بازی خود کرد. King Kong در بازی شیگرو گوریلی احمق و عصبانی به نام Donkey Kong (کلمه Donkey به معنی احمق و Kong هم به معنی گوریل) بود که Paulin، نامزد یک مرد نجار دماغ گنده سیبیلو! را دزدیده و با خود به بالای یک ساختمان برده بود و حال وظیفه گیمرها این بود که به کمک مرد نجار، که به دلیل پرش های بلندش Jumpman نام گرفته بود، از تله های گوریل دیوانه عبور کرده و با بالارفتن از ساختمان Paulin را نجات دهند.

میاموتو از همان ابتدا تصمیم داشت شخصیتی خلق کند که همه گیمرها به راحتی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند اما تکنولوژی های پایین آن زمان تا حدودی مانع کار مباموتو می‌شد. سرانجام میاموتو تصمیم گرفت به علت محدودیت های سخت افزاری موجود برای اینکه Jumpman بهتر دیده شود لباس و شلوار رنگی برایش درنظر بگیرد، همچنین به علت اینکه نشان دادن حرکت موی Jumpman در هنگام پرش های بلندش برای برنامه نویسان بسیار سخت بود، تصمیم گرفت یک کلاه نجاری نیز به بر روی سر او بگذارد. برای طراحی صورت Jumpman نیز با توجه به همان محدودیت های موجود وی مجبور شد برای Jumpman یک دماغ بزرگ و گرد و یک سبیل پهن که کل صورت او را می‌پوشاند در نظر بگیرد.

سرانجام ساخت این بازی که به خاطر حظور گوریل پشمالو Donkey Kong نام گرفته بود، در سال 1981 به اتمام رسیده و روانه بازار شد. DK به همراه آهنگ جذاب و شادی بخشش که خود میاموتو با کی‌برد نواخته بود به چنان محبوبیتی دست یافت که نه تنها دوهزار دستگاه آرکید باقی مانده به فروش رفت، بلکه Nintendo آمریکا که قرق در سفارش نامه های مخصوص این بازی بود، 65 هزار دستگاه دیگر نیز به همراه این بازی به فروش رساند.

پس از عرضه DK مسوولین Nintendo آمریکا و همچنین شخص میاموتو دریافتند که نتیجه نهایی Jumpman از لحاظ شکل و قیافه بسیار شبیه به مالک ایتالیایی دفتر Nintendo در شهر نیویورک، یعنی آقای Mario Segali از کار در آمده است!، از این به پیشنهای آقای آراکاوا اسم Jumpman به Mario تغییر پیدا کرده و ملیت او نیز ایتالیایی معرفی شد.

پس از موفقیت DK شماره دوم بازی نیز با نام Donkey Kong JR با حظور Mario ساخته شده و در سال 1982 برای دستگاه های آرکید منتشر شد. در این بازی اینبار ماریو به جای پائولین به دنبال پدرش که توسط گوریل دیوانه زندانی شده بود می‌گشت. موفقیت این عنوان و محبوبیت ماریو به قدری بود که میاموتو تصمیم گرفت ماریو را از بازی DK خارج کرده و یک بازی مستقل برای آن ترتیب دهد. در همین هنگام که میاموتو مشغول کار بر روی عنوان جدید خود بود یکی از دوستانش به او گفت که ماریو بیشتر شبیه لوله کش هاست تا نجارها. میاموتو نیز با پذیرفتن این مساله تصمیم گرف در بازی جدید خود شغل ماریو را به لوله کش تغییر دهد، به این ترتیب اولین بازی مستقل ماریو لوله کش متولد شد!

میاموتو در بازی جدید خود قصد داشت یک خانواده کوچک برای ماریو تشکیل دهد، به همین دلیل شخصیت جدیدی به نام Luigi که در واقع برادر ماریو بود خلق شد. حالا ماریو صاحب یک خانواده بسیار کوچک شده بود اما این خانواده نیز برای کامل شدن نیاز به یک اسم فامیل داشت! از این رو میاموتو نام خانوادگی Mario را برای آنها برگذید. با انتخاب این نام خانواده ماریو که شامل دو برادر به نام های Luigi Mario و Mario Mario!! بود، شکل گرفت. نام این بازی نیز به خاطر خانواده کوچک دونفره ماریو Mario Brothers و یا به اختصار Mario Bros نام گرفت.

Mario Bros نیز همانند DK یک بازی امتیازی بود که در آن ماریو و لوییجی به همراه هم و یا جداگانه لوله های زیرزمینی را که پر از لاک پشت، کرم شب تاب و خرچنگ بود تمیز می‌کردند. این بازی علارغم اینکه توانست به فروش بالایی دست یابد به هیچ وجه نتوانست موفقیت سری DK را تکرار کند.

پس از موفقیت های پی در پی بازی ها و دستگاه های آرکید Nintendo، این شرکت تصمیم گرفت تا به طور رسمی وارد بازار بازی های رایانه ای شود، از این رو در ماه می سال 1984 اولین کنسول خانگی خود با نام Famicom را روانه بازار کرد. یامااوچی که دیگر میاموتو را یکی از مهمترین بازیسازانش می‌دانست، مامور کرد تا با انتخاب زبده ترین اشخاص و افراد یک بازی خلاقانه و زیبا برای کنسول Famicom بسازد تا این کنسول از بدو ورودش به بازار بتواند جایگاه مشخصی برای خود بیابد.

پس از عرضه کنسول فمیکم در ژاپن و بدست آوردن موفقیت های نسبی، Nintendo تصمیم گرفت کنسول جدید خود را در خارج از ژاپن، یعنی در آمریکا نیز منتشر کند اما متاسفانه در آن زمان بازار بازی های رایانه ای در آمریکا به شدت متزلزل شده و Nintendo آمریکا تنها موفق به فروش اسباب بازی های خود شده بود! به همین دلیل مسوولین Nintendo ژاپن تصمیم گرفتند در مورد بازار آمریکا اندکی محتاتانه تر عمل کرده و در ابتدا برای محک زدن این بازار تعداد محدودی از کنسول خود را به 500 فروشگاه در شهر نیویورک ارسال کرده و با توجه به فروش این کنسول ها و میزان درخواست فروشگاه ها، سیاست های کلی خود را در رابطه با آمرکیا اتخاذ کنند.

به این ترتیب حدود 200 هزار دستگاه از کنسول فمیکم روانه فروشگاه های Nintendo شد. پس از گذشت حدود یک سال، نیمی از کنسول های ارسالی به فروش رفته و مسوولین Nintendo که از این میزان فروش تقریبا راضی بودند تصمیم گرفتند کنسول خود را با نام NES در اواخر سال 1985 در سرتاسر آمریکا عرضه کنند.

اما از طرف دیگر میاموتو در طول این مدت به سختی بر روی عنوان جدید خود کار کرده و سرانجام ساخت آن را در سال 1985 به پایان برد. این بازی که Super Mario Bros نام داشت در اواخر سال 1985 به صورت Bundle با کنسول Famicom در ژاپن منتشر شده و توانست به تنهایی فروش این کنسول را در ژاپن چندین برابر کند. موفقیت و محبوبیت SMB در ژاپن به قدری بود که Nintendo آمریکا نیز تصمیم گرفت همانند ژاپن این بازی را به همراه کنسول های خود در آمریکا عرضه کند. در حالی که ماریو پشت سر هم رکورد های فروش را در ژاپن می‌شکست ساخت نسخه آمریکایی بازی نیز به اتمام رسیده و سرانجام SMB در هنگام عرضه همزمان کنسول NES در آمریکا به همراه این کنسول به فروش رسید. همین موضوع باعث شد تا فروش حیرتانگیز کنسول NES در آمریکا تمام پیش بینی ها و احتمالات را پشت سرگذاشته و به تنهایی بار دیگر به صنعت بازیهای رایانه ای که برای مدت نسبتا طولانی به خواب رفته بود جانی دوباره بخشد.

اما داستان SMB از این قرار بود که ماریو و لوییجی دو برادر لوله کش ایتالیایی ساکن نیویورک بودند. یک روز هنگامی که آن دو مشغول تمیز کردن لوله ها بودند به درون یک لوله اسرارآمیز کشیده شده و وقتی از آن سوی دیگر آن خارج می‌شوند متوجه می‌شوند که از سرزمینی به نام Mushroom Kingdom (امپراتوری قارچ ها) سر درآورده اند. ماریو و لوییجی اندکی پس از اقامت در این سرزمین عجیب و قارچی که پر از موجودات عجیب و غریب است متوجه می‌شوند شاهزاده این سرزمین Princess Peach (در نسخه آمریکایی SMB نام شاهزاده Princess Toadstool به معنی شاهزاده قارچ سمی بود اما با عرضه نسخه های بعدی ماریو شاهزاده با همان نام Princess Peach، شاهزاده زیبا، معروف شد) توسط یک لاک پشت بزرگ به نام Bowser که از دهانش آتش بیرون می‌آید دزدیده شده است، به همین دلیل نیز کل سرزمین قارچ ها را آشوب فرا گرفته است. ماریو و لوییجی نیز که تنها افرادی بودند که در آن وضعیت می‌توانستند به شاهزاده زیبا کمک کنند تصمیم می‌گیرند به دنبال Bowser گشته و بار دیگر شاهزاده را به سرزمینش بازگردانند.

SMB در مجموع شامل 8 دنیای مختلف بود که هر کدام از آنها از چهار مرحله تشکیل شده بودند. با به پایان رساندن قسمت چهارم از هر مرحله ماریو با Bowser مبارزه کرده و پس از شکست دادن او یکی از زندانی‌یانش را آزاد می‌کرد. پس از شکست دادن Bowser ماریو به داخل یک لوله دیگر رفته و از طریق آن در جست و جوی شاهزاده Peach به دنیایی دیگر می‌رفت.

یکی از نکات جالب SMB که ارزش تکرار آن را به شدت بالا می‌برد وجود مراحل مخفی و لوله هایی بود که گیمرها را چندین مرحله به جلو پیش می‌برد.

ماریو می‌توانست بدود، بپرد و با گرفتن آیتمی خاص که شبیه یک گل بود، به رنگ سفید درآمده و قابلیت شلیک کردن بدست آورد. اما یکی از بهترین قسمت های بازی قارچ هایی بود که با ماریو با خوردن آنها به Super Mario تبدیل می‌شد (SMB به سبب همین ویژگی در ایران به نام قارچ خور مشهور شد!). SM از ماریو معمولی بزرگتر و قدرتمند تر بود و به راحتی می‌توانست آجرها را خراب کند.

یکی دیگر از نوآوری های بازی وجود آیتم های مفرح و جذاب بود که در جای جای بازی پنهان شده بودند. یکی از این آیتم ها ستاره ای زرد رنگ بود که ماریو با گرفتن آن به حالت زدضربه (Invisible) در می‌آمد. وجود این آیتم و راه های مخفی در SMB باعث می‌شد تا گیمرها ساعت ها از وقت خود را صرف بازی کردن SMB و گشتن در مراحل متنوع آن کنند.

SMB با نوآوری های ناب و بدیع خود توانست برای همیشه بازی های رایانه ای را متحول کرده و با فروش وحشتناک 40 میلیونی خود، نام خود را به عنوان پرفروش ترین بازی تاریخ در کتاب رکورد های گینس ثبت کند!

پس از موفقیت بی نظیر SMB میاموتو شروع به ساخت قسمت بعدی بازی نموده و به این ترتیب شماره دوم بازی تحت عنوان Super Mario Bros 2 در سال 1986 در ژاپن منتشر شد. بدون شک SMB2 یکی از عجیب ترین بازی های منتشر شده تا امروز است، دلیل این امر ویژگی منحصر برد این بازی نیست بلکه انتشار عجیب و غریب آن است! اما ماجرای انتشار SMB2 بدین شکل بود که ابتدا میاموتو ساخت شماره دوم بازی را به اتمام رسانده و آن را در ژاپن منتشر می‌کند، اما Nintendo علارغم فروش بالای آن در ژاپن از عرضه این بازی در خارج از ژاپن به علت سختی زیاد آن خود داری می‌کند. اما از سوی دیگر Nintendo که از محبوبیت این بازی در آمریکا به خوبی مطلع بود یک بازی دیگر از سری ماریو ساخته و به عنوان SMB2 در آمریکا منتشر می‌کند. این بازی در واقع عنوانی به نام Dream Factory: Doki Doki Panic ساخته شرکت Fuji بود که به تازگی در ژاپن منتشر شده بود و محبوبیت فراوانی نیز بدست آورده بود! شاید عجیب به نظر برسد اما Nintendo واقعا با جایگزین کردن شخصیت های SMB با بازی DF این بازی را به عنوان SMB2 به خورد گیمرهای آمریکایی از همه جا بی خبر داده و کلی هم به ریش آنها خندیده بود!! به همین ترتیب دو بازی کاملا متفاوت که از هیچ نظر هیچ وجه اشتراکی با یکدیگر نداشتد با نام SMB2 یکی در ژاپن و دیگری در آمریکا منتشر شد!!

داستان SMB2 در واقه همانند شماره اول آن بود و هیچ تغییری نسبت به نسخه اول نکرده بود اما داستان SMB2 تقلبی (!) که در آمریکا منتشر شد، به دلیل آنکه اساسا متعلق به عنوان دیگری بود (مسوولین Nintendo آمریکا در واقه حتی به خود زحمت تغییر داستان DF را نیز نداده بودند!!)، با داستان SMB2 به کلی تفاوت داشت. اما داستان جدید ماریو از این قرار بود که روزی ماریو و دوستانش که برای گردش به پیک نیک رفته بودند وارد غاری مرموز می‌شوند. ماریو و دوستانش پس از ورود به غار متوجه می‌شوند که دهانه دیگر غار رو به دنیایی دیگر باز می‌شود که در آن تمامی رویا ها به حقیقت می‌پیوندد. ماریو پس از ورود به دنیای رویاها متوجه می‌شود که سلطان این سرزمین توسط موجودی خبیث به نام Wart زندانی شده است و به همین دلیل این سرزمین دچار هرج و مرج شده است، از این رو بار دیگر ماریو دست به کار شده و برای نجات سرزمین رویاها وارد ماجرایی جدید می‌شود…

SMB2 در نهایت به فروش معادل با 7 میلیون و 640 هزار نسخه دست یافت و توانست به موفقیت عظیم دیگری دست یابد.

پس از سه سال از ساخت اولین SMB باز هم میاموتو دست به کار شده و شماره سوم بازی را با نام Super Mario Bros 3 منتشر کرد. باز هم Bowser پلید شاهزاده Peach را دزدیده و ماریو را در دردسر انداخته بود!

اگرچه SMB3 از لحاظ داستانی تقریبا هیچ تفاوتی با شماره های قبلی آن نداشت (البته شماره های اصلی نه تقلبی!!) اما از لحاظ گرافیکی بسیار زیبا تر از دو عنوان قبلی خود بود. علاوه بر گرافیک گیم پلی SMB3 نیز دست خوش تغییرات فراوانی شده بود. این تغییرات فراوان گیم پلی بازی به دلیل اضافه شدن آیتم های جدیدی بود که به ماریو قدرت های متفاوتی می‌داد، به عنوان مثال ماریو با گرفتن آیتمی به نام Racoon Tail (دم راکون) می‌توانست پرواز کند یا آیتمی به نام Sledgehammer Suit (لباس پتکی!!) قابلیت پرتاب پتک را به ماریو اضافه می‌کرد.

ماریو با کمک ویژگی های جدید خود برای اولین بار توانایی شنا کردن را نیز بدست آورده و به همین ترتیب چندین مرحله از SMB3 در آبها طی می‌شد. همچنین برای اولین بار بازی ماریو شامل یک نقشه بود که گیمرها می‌توانستند در داخل آن بازی را ذخیره کنند.

یکی دیگر از ویژگی های جالب SMB3 وجود سوییچ هایی به نام Switches P بود که سکه و آجرها را به یکدیگر تبدیل می‌کرد.

SMB3 در زمان خود یکی از بزرگترین بازی های تاریخ بود. این بازی شامل 8 دنیا بود که هر کدام از آنها نزدیک به 80 قسمت و چندین Mini Game مختلف بودند. راه های مخفی در این بازی به قدری زیاد بودند که پیدا کردن همه آنها ماه ها وقت و حوصله گیمرها را به خود اختصاص می‌داد. SMB3 اولین بازی از سری ماریو بود که شامل مراحل دو طبقه بود!! به این شکل که با گرفتن آیتمی به نام Magical Whistle (این آیتم برای اولین بار در بازی The Legend of Zelda معرفی شد) ماریو از ساقه گیاهی بالارفته و ادامه بازی را در آسمان ها دنبال می‌کرد.

SMB3 با نوآوری های خود توانست به فروش عظیمی دست یافته و در مجموع با فروشی معادل 17 میلیون 280 هزار نسخه به پرفروش ترین بازی تاریخ بر روی یک کنسول تبدیل شود (اگرچه SMB توانست در مجموع به فروش معادل 40 میلیون نسخه دست یابد اما به این دلیل که این بازی به صورت باندل با کنسول Famicom به فروش رسید، فروش آن محاسبه نمی‌شود). تقاضا برای عرضه این عنوان به قدری بالا بود که Nintendo نمی‌توانست پاسخ گوی آنها باشد! SMB3 علاوه بر فروش بالای خود مورد توجه منتقدین نیز قرار گرفته و به عقیده عده ای جزو پنج بازی برتر تاریخ است.

اما در حالی که میاموتو مشغول ساخت SMB3 بود، شرکت Nintendo که به خوبی از محبوبیت ماریو در ژاپن مطلع بود تصمیم گرفت از این محبوبیت به خوبی استفاده کرده و پروژه های دیگری از دنیای ماریو را زیر نظر میاموتو استارت بزند، به همین ترتیب تیمی مجزا از تیم میاموتو مشغول ساخت یک ماریو دیگر برای کنسول فمیکم شد.

این عنوان جدید که Super Mario Lands نام داشت از همه لحاظ شبیه به SMB2 بود و در واقع می‌توان گفت که همان SMB2 با داستانی جدید بود. اما داستان SML همانند ماریو های دیگر با دزدیده شدن یک شاهزاده شروع می‌شد، اگرچه اینبار شاهزاده Peach توسط Bowser دزدیده نمی‌شد اما باز هم ماریو مجبور بود برای نجات جان شاهزاده Daisy که توسط Tatanga پلید دزدیده شده بود، برود. Tatanga یک جادوگر بسیار زشت بود که چون می‌دانست به خاطر قیافه زشت و افکار پلیدش هیچ کس حاطر به ازدواج با او نخواهد شد، فکر کرده بود شاهزاده دیسی زیبا را دزدیده و به زور با او ازدواج کند! البته این کار علاوه بر صاحب شدن یک زن زیبا مزایای دیگری نیز برای او داشت، چرا که شاهزاده دیسی بالاخره یک شاهزاده بود و به این ترتیب کل سرزمین قارچ ها تحت اختیار تاتانگا در می‌آمد.

پس از انتشار SML و استقبال خوبی که از آن به عمل آمد Nintendo بار دیگر دست به کار شده و یک بازی دیگر تحت عنوان ماریو با نام Dr.Mario منتشر کرد. این بازی اوج استفاده Nintendo از نام ماریو و محبوبیت او بود، چرا که این بازی عملا یک پازل ساده همانند بازی Tetries بود که تنها فرق آن با بازی تتریس نابود کردن ویروس ها با استفاده از ویتامین ها، به جای خراب کردن آجر ها بود! اما بالاخره ماریو باز هم کار خود را کرد و این عنوان با اینکه عملا یک پازل تکراری ساده بود به فروش بالایی دست یافت و حتی بعد ها برای کنسول دستی GBA نیز پرت شد.

با اتمام دوران کنسول های 8 بیتی و عرضه کنسول جدید Nintendo یعنی کنسول Super Famicom میاموتو بار دیگر مامور شد برای نشان دادن قدرت کنسول جدید Nintendo و همچنین مقابله با کنسول شکرت Sega یعنی Mega Drive یک عنوان جدید از سری ماریو بسازد. به این ترتیب میاموتو شروع به کار کرده و شماره جدیدی از سری ماریو را با نام Super Mario World روانه بازار کرد.

شاید کمی تکراری به نظر برسد اما داستان SMW باز هم همانند سابق بوده و با دزدیده شدن Peach شروع و با پیدا شدن آن خاتمه می‌یافت! البته با این تفاوت که اینبار داستان بازی به جای سرزمین قارچ ها در جزیره دایناسور ها اتفاق می‌افتاد!!

اگر چه SMW از لحاظ گیم پلی کاملا مشابه با SMB3 بود اما با این حال این بازی برای اولین بار معرف شخصیت جدید به نام Yoshi بود که امروزه یکی از محبوب ترین شخصیت های سری ماریو به شمار می‌رود. البته میاموتو در ابتدا قصد داشت با خلق Yoshi تنها یک قابلیت جدید به بازی اضافه کند اما شخصیت یوشی به قدری ملوس و جذاب از کار در آمد که به سرعت در میان گیمرها محبوب شده و حتی بعد ها خود صاحب یک بازی مستقل شد! اما یوشی یک دایناسور کوچک بود که ماریو می‌توانست سوار او شده و علاوه بر سریع تر حرکت کردن دشمنان خود را با کمک زبان دراز یوشی نابود کند.

اگر چه در SMW بعضی از آیتم های SMB3 نظیر کلیه Suit ها حذف شده بود، اما در عوض آیتم های جدید نیز اضافه شده بود که بعضی از آنها همانند شنل زرد رنگ ماریو قابلیت پرواز دائم را به ماریو می‌دادند.

این بازی نیز همانند SMB به صورت باندل با کنسول SF منتشر شد و در نهایت با فروش 20 میلیون و 600 هزارتایی خود به یکی از پرفروش ترین بازی های تاریخ تبدیل شد.

با موفقیت عظیمی که کنسول SNES به لطف ماریو در بدو ورود خود به بازار کسب کرده بود، Nintendo بار دیگر از فرصت استفاده کرده و در خلال ساخت شماره بعدی بازی میاموتو شماره دوم بازی SML را منتشر کرد. SML2 نیز همانند شماره اول خود یک کپی از بازی های قبلی ماریو بود. درواقع SML2 نیز جزء به جزء از بازی های SMB3 و SMW تقلید کرده و در نهایت به ترکیبی از آن دو تبدیل شده بود.

اگرچه SML2 از لحاظ گیم پلی حرف چندانی برای گفتن نداشت اما معرف شخصیت جدیدی به نام Wario بود که امروزه یکی از محبوب ترین شخصیت های سری ماریو به شمار می‌رود. Wario که از لحاظ قیافه یک ماریو بداخلاق با دماغی قرمز به حساب می‌آمد، بار دیگر با دزدیدن شاهزاده Peach برای ماریو ایجاد دردسر می‌کرد!

پس از عرضه SMW و محبوبیت بسیار زیادی که یوشی بدست آورده بود میاموتو تصمیم گرفت شماره دوم بازی را این بار با حظور خود یوشی به عنوان شخصیت اصلی بازی بسازد. داستان SMW2 نیز همانند همه عنوان های ماریو در رابطه با دزدین یک فرد و در نهایت نجات آن بود اما خوشبختانه اینبار دیگر شاهزاده Peach دزدیده نمی‌شد!

روزی Kamec که یک Koopa جادوگر بود، در یکی از آینده بینی هایش متوجه می‌شود که دوقلویی بدنیا خواهند آمد که نسل او را از بین خواهند برد، از این رو Kamec سوار جاروی خود شده و به انتظار لک لکی که قرار بود این دو کودک را به نزد پدر و مادرشان ببرد می‌نشیند تا با دزدیدن آنها مانع از تحقق پیشگویی خود شود. کامک بعد از دیدن لک لک مورد نظر به برای دزدیدن کودکان به او حمله می‌کند اما در نهایت تنها موفق به دزدین یکی از آنها که در واقع همان لوییجی بود شده و برادر دیگر به زمین سقوط می‌کند.

اما ماریو کودک که از سبد لک لک پایین افتاده بود به درون جزیره دایناسورهای کوچکی که نام همه آنها یوشی بود سقوط می‌کند. یوشی ها نیز بعد از دیدن ماریو تصمیم می‌گیرند به Baby Mario کمک کنند تا برادر خود را نجات داده و به همراه او به سوی پدر و مادرشان بازگردد…

با توجه به اینکه در SMW2 دیگر شخصیت اصلی ماریو نبود، گیم پلی بازی نیز دست خوش تغییرات فراوانی شده بود. تمام این بازی حول نیروهای یوشی یعنی دویدن، پریدن و بلعیدن دشمنان با کمک زبان درازش چرخیده و شما در مجموع با کمک یوشی، Baby Mario را که بر پشت یوشی سوار بود، به جلو می‌بردید.

SMW2 از لحاظ گرافیکی نیز یکی از بهترین های کنسول SF بود و تنها عنوان از سری ماریو بود که از قدرت چیپ Super FX2 بهره می‌برد. جزیره یوشی ها سر شار از آیتم ها و مراحل مختلف بود که گشت و گذار در آنها لذت وصف ناپذیری به همراه داشت. این بازی شامل 6 دنیای مختلف بود که هر کدام از آنها شامل 8 منطقه می‌شد. با کامل کردن 100 درصد بازی یک دنیای دیگر نیز به بازی اضافه می‌شد که در آن آیتم های جدید و مختلفی یافت می‌شد. کامل کردن 100 درصد بازی نیز با کمک جمع آوری هر 5 گل، 20 سکه قرمز و 30 ستاره که در هر مرحله وجود داشت امکان پذیر می‌شد. البته یافتن همه این موارد در آن دنیای شلوغ ماه ها از وقت شما را گرفته و گیمرها را سرگرم می‌کرد.

متاسفانه این بازی علارغم تمام شایستگی هایش نتوانست موفقیت و فروش عنوان های قبلی ماریو را تکرار کرده و به فروش بالایی دست یابد.

با اینکه Nintendo با کنسول خود SNES عملا بازار را در اختیار خود در آورده بود اما مدت ها بود که Sega با بازی سریع خود Sonic موی دماغ Nintendo شده و با بزرگ کردن مشکل سرعت پایین ماریو نسبت به Sonic، محبوبیت ماریو را زیر سوال برده بود. از این رو میاموتو که اصلا دلش نمی‌خواست در هیچ کاری دوم باشد با ارائه یک ایده جدید توانسط دهن مسوولین Sega را بسته و Sonic را دعوت به مسابقه سرعت کند!

اما این ایده جدید چه بود؟ خوب جواب سوال بسیار ساده است! خودتان حدس نزده اید؟ آفرین! جواب این سوال Super Mario Kart بود! میاموتو با خود اندیشید که خوب چه می‌شود اگر ماریو نیز با سوار شدن بر وسیله ای به اندازه سونیک سریع شود؟ همین ایده به ظاهر ساده باعث خلق عنوان SMK که یک عنوان در ژانر Racing بود، شد. SMK از بسیاری از لحاظ بازی نو و بسیار هیجان انگیزی بود چرا که اولین عنوانی بود که تمام شخصیت های یک بازی را در کنار یکدیگر جمع کرده و به گیمرها اجازه انتخاب آنها را می‌داد.

با اتمام دوران کنسول های 16 بیتی و پیروزی شرکت Nintendo در نبرد کنسول ها، Nintendo بار دیگر به میاموتو دستور داد برای کنسول جدید آنها یک بازی دیگر از سری ماریو ساخته و رغیبان Nintendo را از راه به در کند. میاموتو نیز که یازده سال پیش با ساخت SMB توانسته بود دنیای بازی های دو بعدی را متحول کند تصمیم گرفت با ساخت یک عنوان جدید دنیای بازی های سه بعدی را نیز دست خوش تغییرات فراوانی کند.

این بازی که Super Mario 64 نام داشت، علارغم داستان تکراری خود که باز هم در رابطه با دزدیده شدن شاهزاده Peach بود، با گیم پلی سه بعدی خود توانست طوفان جدیدی در دنیای بازی های رایانه ای به پا کند. ایده های به کار رفته در SM64 به قدری نو و جدید بود که تقریبا بعد ها همه بازی های سه بعدی ساخته شده در آن نسل از آن ها ایده گرفته بودند.

در این عنوان دوربین به طور کاملا آزادانه حرکت کرده و شما می‌توانستید مخصوصا با کمک آنالوگی که در دسته های N64 قرار داشت، ماریو را به راحتی به هر سمتی که مایل بودید حرکت دهید. در SM64 علارغم اینکه با توجه به گرافیک سه بعدی بازی حرکت های جدیدی به بازی اضافه شده بود کنترل ماریو به هیچ وجه پیچیده نشده بود، چرا که در این عنوان تقریبا همه کارها با دو دکمه انجام می‌شد!! به عنوان مثال با اینکه ماریو سه مدل پرش مختلف داشت همه این پرش با فشار دادن یک دکمه انجام می‌شد.

SM64 در هنگام انتشار خود به قدری صر و صدا راه انداخته بود که شرکت های رغیب را نیز مجبور به تقلید از خود و ساخت یک بازی سه بعدی برای خود کرده بود. در مجموع این بازی نیز با فروش 11 میلیون و 620 هزار تایی خود به یکی از پرفروش ترین و موفق ترین بازی های تاریخ تبدیل شد.

پس از عرضه SM64 و موفقیت کم نظیر آن تب بازی های Mario64 آغاز شد! به این ترتیب عنوان های ریز درشتی از سری ماریو با نام های Dr.Mario 64 و Mario Pinball 64 و … روانه بازار شدند. شرکت Nintendo که علارغم فروش پایین کنسول خود نسبت به کنسول PlayStation با کمک فروش بازی های ماریو سود کلانی آیدش می‌شد، شروع به ترکیب بازی های معروف خود با بازی های ماریو کرده و هر چند ماه یکبار یک بازی جدید با حظور ماریو معرفی می‌کرد، به طوری که تقریبا در آن زمان ماریو در 80 درصد بازی های Nintendo شرکت داشت!

اما یکی از این بازی عنوانی به نام Super Smash Bros بود که تقریبا همه شخصیت های محبوب Nintendo را به جان یکدیگر می‌انداخت! در این عنوان دیگر خبری از نجات شاهزاده Peach و شکست Bowser نبود. همه دشمن یکدیگر بودند، حتی هیچ بعید نبود که ماریو و Bowser دست به یکی کرده و سر شاهزاده Peach را زیر آب کنند!. این عنوان نیز همانند SM64 به محبوبیت وحشتناکی دست یافت به طوری که همانند SMK خود سرآغازی بر شکل گیری سری محبوب دیگری از بازی های Nintendo شد.

در حالی که Nintendo با سرعت برق و باد بازی های ریز و درشتی را که اکثر آنها تقریبا نسخه بدون تقییر همان شماره های قبلیشان بودند روانه بازار می‌کرد، بار دیگر میاموتو وارد عمل شده و با ارایه یک بازی جدید توانسط ماریو را از ورطه تکرار نجات دهد. این عنوان جدید که Paper Mario نام داشت یک عنوان در ژانر RPG بود! این عنوان برخلاف بازی SM64 دیگر به طور کامل 3D نبود و شخصیت 2D را در محیط های 3D قرار می‌داد.

این بازی که یک RPG نوبتی بود به قدری نوآورانه بود که حتی توانست گیم پلی RPG های نوبتی را مرحله جدیدی ارتقا دهد. اما نکته جالب در رابطه با این بازی این بود که طراح شخصیت منفی بازی، صحنه های نبرد و استوری برد های آن آقای Tetsuya Nomura، طراح شخصیت های سری Final Fantasy و کارگردان Kingdom Hearts و FFVIIAC بود!!

با پایان یافتن عمر کنسول های نسل پنجم، شرکت Nintendo با کنسول جدید خود Gamecube بار دیگر وارد مبارزه کنسول ها شد، منتها اینبار بدون ماریو! کنسول Gamecube اولین کنسول Nintendo بود که بدون حظور یکی از بازی های Mario وارد بازار می‌شد.

مدتی پس از عرضه کنسول GC این میاموتو بود که باردیگر مامور شد تا با ساخت یک بازی بی نقص دیگر قدرت های کنسول GC را به نمایش درآورد. سرانجام پس از مدت ها غیبت جدیدترین بازی از سری اصلی ماریو با نام Super Mario Sunshine روانه بازار شد.

خوشبختانه SMS دیگر در رابطه با دزدیده شدن شاهزاده Peach نبود! روزی ماریو به همراه بانوی خود برای تفریح به جزیره دلفین ها می‌رود، اما پس از وارد شدن به جزیره متوجه می‌شد که کل جزیره توسط فردی که اتفاقا بسیار شبیه او نیز است، کثیف شده است. ساکنان جزیره نیز فکر می‌کردند ماریو جزیره آنها را کثیف کرده او را محکوم بع تمیز کردن جزیره می‌کنند. ماریو نیز به اجبار وظیفه تمیز کردن جزیره را قبول کرده و در این راه تلاش می‌کند تا از هویت فردی که مردم جزیره او را به جا آن اشتباه گرفته اند سر دربیاورد.

SMS از لحاظ گیم پلی کاملا شبیه SM64 بود و تنها با اضافه کردن مواردی خاص از جمله یک کپسول آبی، که ماریو ار آن برای تمیز کردن جزیره استفاده می‌کرد، سعی در کامل کردن آن کرده بود. این کپسول آب علاوه بر تمیز کردن اشغال ها قابلیت های جدید را نیز به ماریو اضافه می‌کرد، به عنوان مثال در هنگام پریدن، پاشیدن آب به سمت پایین پرش های ماریو را بلند و طولانی تر می‌کرد. البته در طول بازی ماریو با جمع آوری سر لوله های جدید، قابلیت های جدید ترین نیز بدست می‌آورد.

در کل SMS علارغم فروش پایین کنسول GC توانست به فروش بالایی دست یافته و با فروش معادل 4 میلیون و 500 هزار نسخه به یکی از پرفروش ترین بازی های کنسول GC تبدیل شود.

متاسفانه به دلیل درگیر بودن میاماتو بر روی ساخت عنوان های مختلف برای کنسول GC، به غیر از SMS هیچ عنوان دیگری از سری اصلی ماریو برای کنسول GC ساخته نشد و ساخت نسخه جدیدی از بازی های ماریو به کنسول بعدی Nintendo یعنی کنسول Wii موکول شد، اما با این وجود عنوان های بسیار زیادی تحت عنوان ماریو برای این کنسول منتشر شد. عنوان هایی نظیر سری Mario Party, Mario Baseball, Mario Basketball و …. که هر یک به نوعی شماره دوم و سوم بازی های اصلی خود که در نسل قبل توسط میاموتو خلق شده بودند، به حساب می‌آمدند.

ماریو همچنین همانند نسل قبل در بیشتر بازی های Nintendo نظیر بازی SSB و Avalanch 1808 و … حظور داشت که تنها نامبردن آنها از حوصله این مقاله خارج است!

با ورود کنسول جدید Nintendo به بازار یعنی کنسول Wii، بار دیگر میاموتو شروع به ساخت عنوان های جدید تحت نام ماریو کرد. یکی از این عنوان ها شماره جدیدی از عنوان Super Paper Mario بود که تا آن زمان چندین نسخه از آن برای کنسول های Nintendo منتشر شده بود. این عنوان که توسط استدیو Intelligent Systems (سازننده عناوین Fire Emblem) ساخته شده است، یک عنوان RPG است که تمامی المان های بازی اصلی را در خود جمع کرده است، حتی حظور شخصیت های دو بعدی در دنیایی سه بعدی!

روزی ماریو و لوییجی در خانه خود نشسته و از شدت بی‌حوصله‌ گی به کار خطیر پراندن مگس روی آورده بودند که ماریو پیشنهاد می‌دهد به قصر شاهزاده Peach رفته و اندکی سرگرم شوند. اما ماریو و لوییجی پس از رسیدن به قصر شاهزاده متوجه می‌شوند که بار دیگر Bowser خبیث شاهزاده را دزدیده و برای افرادی که در دور قصر شاهزاده جمع شده اند نطق می‌کند که بزودی قصد ازدواج با شاهزاده را دارد! در حالی که مردم نادان برای این ازدواج هورا می‌کشیدند ماریو و لوییجی که به خشم آمده بودند (آخر آنها معتقد بودند که بعد از این همه مدت دردسر کشیدن حق آب و گل داشته و …) شروع به داد و بی‌داد می‌کنند اما ناگهان یک موجود خبیث که خود را کنت Bleek معرفی کرده بود سر رسیده و به غیر از ماریو همه افراد حاظر در صحنه را می‌دزد!

مدتی بعد از این واقعه ماریو توسط یک پروانه کوچک از جنس پیکسل به هوش آمده و به پیش فردی به نام Merlon می‌رود. Merlon پس از دیدن ماریو به او می‌گوید که با ازدواج شاهزاده Peach با Bowser یک فاجعه عظیم به نام Chaos Heart بوجود خواهد آمد و ماریو برای جلوگیری از آن باید بار دیگر شاهزاده را از چنگ Bowser نجات دهد (انگار که اگر Merlon نمی‌گفت ماریو برای نجات شاهزاده اقدام نمی‌کرد!!) و به این ترتیب ماجرا ها و یا به عبارت صحیح تر دردسر های جدید ماریو آغاز می‌شود…

اگر چه گیم پلی SPM از بسیاری از جهات شبیه به Paper Mario اصلی بود اما وجود یک قابلیت جدید آن را بسیار متفاوت و جذاب تر از قبل می‌کرد. این قابلیت به شما این اجازه را می‌دهد که با فشردن یک دکمه بعد بازی را تغییر داده و از حالت 2D به 3D تغییر دهید. در این حالت دوربین به پشت سر ماریو منتقل شده و نمای بازی تغییر می‌کند. این ویژگی جدید اصلی ترین نکته در گیم پلی بازیست که اکثر معما های بازی نیر بر اساس این قابلیت طراحی شده اند.

در مجموع SPM نیز به خوبی توانست ماریو را به کنسول جدید Nintendo راهنمایی کرده و تا عرضه بازی Super Mario Galaxy که توسط شخص میاموتو ساخته شده بود، طرفداران Nintendo و ماریو را سرگرم کند. بله بالاخره پس از مدت ها شماره جدیدی از سری اصلی ماریو با نام Super Mario Galaxy ساخته و برای کنسول Wii منتشر شد.

مدت ها بود که در امپراتوری قارچ ها ستاره های ریزی ار آسمان می‌بارید. مردم سرزمین قارچ ها نیز این ستاره ها را جمع آوری کرده و در خانه های خود نگه می‌داشتند. روزی ناگهان تمامی ستاره های ریز جمع شده با یکدیگر تلفیق شده و تبدیل به یک ستاره بزرگ واحد می شوند. امپراتور قارچ ها نیز که این اتفاق را نشانه خوبی برای مردم سرزمینش می‌دانست تصمیم می‌گیرد به مناسبت این واقعه جشنی بزرگ ترتیب دهد. شاهزاده Peach نیز با شنیدن این خبر ماریو را برای جشن به قصر خود دعوت می‌کند. ماریو نیز که خبر نداشت Bowser، که استاد طولید دردسر برای ماریوست، بار دیگر در کمین اوست، سرخوش به قصر شاهزاده می‌رود، اما پس از ورود به قصر ملکه دچار دردسر بزرگی می‌شود، چرا که Bowser بار دیگر سر رسیده و با دزدیدن شاهزاده او را به فضا برده و به این ترتیب ماریو را راهی سفری دور و دراز به سیارات مختلف می‌کند…

شاید به جرات بتوان گفت گیم پلی SMG بهترین گیم پلی در میان تمامی بازی های سری ماریو و حتی بازی های پلتفرمر است. گیم پلی SMG اساسا بر اساس قابلیت های کنترلر های جدید کنسول Wii طراحی شده است و قابلیت های این دسته را به خوبی به نمایش می‌گذارد.

گرافیک SMG نیز اگرچه به دلیل محدودیت های سخت افزاری کنسول Wii از لحاظ تکنیکی در سطح بالایی قرار ندارد اما از لحاظ طراحی هنری و بصری در سطح بسیار بالایی قرار داشته و با کمک رنگ آمیزی جادویی خود می‌توان آن را به عنوان یکی از پنج بازی برتر دنیا از لحاظ طراحی هنری و بصری انتخاب نمود.

SMG نیز همانند عنوان های اصلی دیگر ماریو توانست به فروش بسیار بالایی دست یافته و به یکی از پرفروش ترین بازی های این کنسول تبدیل شود.

پس از انتشار SMG شرکت Nintendo عنوان های دیگری همانند Super Mario Kart جدید و … را برای کنسول Wii منتشر ساخته و هم اکنون نیز در حال ساخت شماره دوم SMG می‌باشد.

یکی از نکات قابل توجه در رابطه با ماریو دوستی عمیق او با دشمن دیرینه اش، Sonic است! پس از منحل شدن بخش سخت افزاری Sega بازی های سونیک نیز به کنسول های Nintendo راه یافته و حتی اکنون این دو دشمن قدیمی تبدیل به دوستانی صمیمی شده اند که پشت سر هم در بازی های یکدیگر میهمان می‌شوند.

در پایان نیز باید اضافه نمود که عناوین معرفی شده در این مقاله تنها بازی های سری اصلی و عنوان های فرعی مطرح ماریو هستند وگرنه تعداد بازی های مربوط به ماریو خیلی بیشتر از این حرف هاست!. چرا که در طول عمر ماریو عنوان های بسیار زیادی با نام و یا حظور ماریو برای کنسول های مختلف Nintendo ساخته شده اند که حتی نام بردن همه آنها نیز از حوصله این مقاله خارج است. در واقع می‌توان گفت که ماریو به تنهایی در نصف بازی های Nintendo حظور داشته و باعث فروش و موفقیت آنها شده است!

در آخر باید گفت که ماریو شخصیتی جادویی است که در قلب طرفداران بازی های رایانه ای جایگاه ویژه ای دارد. ماریو شخصیتیست که از زمان ورودش به دنیای بازی های رایانه ای توانسته رکورد های مختلفی از جمله رکورد بیشترین تولید از روی بازی، پرفروش ترین بازی تاریخ، پرفروش ترین بازی سه بعدی تاریخ و … را کسب کند. محبوبیت سری ماریو به قدری عظیم است که فروش نهایی بازی های آن به رقم خیره کننده 250 میلیون نسخه رسیده است. ماریو شخصیتی است که خود، دوستان و دشمنانش به معدن طلای Nintendo تبدیل شده اند و تاکنون به تنهایی درآمدی بالغ بر 10 میلیون دلار نسیب Nintendo کرده اند!!

ماریو اولین شخصیت بازی های رایانه ایاستد که مجسمه اش در موزه Wax (یک موزه هنری که در آن مجسمه بازیگران فوق مشهور هالیوودی قرار دارد) قرار گرفته و جایگزین مجسمه های Neo و Trinity (شخصیت های فیلم معروف The Matrix) شد. ماریو همچنین اولین شخصیتی است که ستاره آن در ساختمان Metreon جای گرفت و نامش تا ابد به عنوان یکی از محبوب ترین شخصیت های بازی های رایانه ای ثبت شد.

بازی های سری ماریو از آن دسته از عنوان هایی است که لذت بازی کردن حتی نسخه های قدیمی آنها از لذت بازی کردن بسیاری از بازی های نسل حاظر بیشتر است. متاسفانه علارغم اینکه این لوله کش ایتالیایی سال هاست به یکی از انتخاب های عادی گیمرها برای خرید بازی تبدیل شده است، در ایران بنا به دلایلی مشخص، تقریبا ناشناخته مانده و گیمرهایی تازه کار ایرانی با این شخصیت آشنا نیستند. امید است که در آینده ای نزدیک بازی های ماریو نیز محبوبیت سابق خود را در ایران بدست آورده و گیمرهای ایرانی نیز به جمع میلیونی هواداران ماریو پیوسته و از بازی کردن شماره های جدید آن نهایت لذت را برده و لحظات و شاد و مفرحی را در کنار این لوله کش محبوب سپری کنند. به امید آن روز…

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا