تاریخچه و داستان بازی ها

داستان بازی Alan Wake

بیش از یک دهه از عرضه بازی آلن ویک می‌گذرد. یکی از متفاوت‌ترین ساخته‌های استودیو Remedy که به شکل انحصاری برای پلتفرم‌های مایکروسافت منتشر شده بود و به تازگی نسخه ریمستر شده آن برای دیگر کنسول‌ها نیز در دسترس قرار گرفته. اثری با تکیه بر داستان‌سرایی ماورالطبیعی که تاثیر بسیاری از ساخته معروف دیوید لینچ یعنی سریال تلویزیونی Twin Peaks گرفته. درست همانند منبع الهام اصلی‌اش، المان‌های ماورالطبیعی، هسته اصلی داستان Alan Wake را شکل می‌دهد. موضوعی که باعث شده سازندگان بازی لزوما به دنبال توضیحی واضح برای اتفاقات بازی نباشند. با این حال ساخته Remedy‌ پر است از نکات ریز و درشت داستانی که پرداخت به آنها شاید در فرصتی دیگر امکان‌پذیر باشد. از سویی باید در نظر داشته باشید که دو بسته قابل دانلود برای این مجموعه عرضه شده که داستان اصلی بازی را دنبال کرده و به آنها در انتهای کار پرداخته‌ایم. توجه داشته باشید Alan Wake’s American Nightmare که به شکل مستقل عرضه شده از دید داستانی اثری جانبی به شمار رفته و خط روایی آن در بدنه اصلی جریان بازی قرار نمی‌گیرد. با این توضیحات همراه بازیسنتر باشید تا به سراغ داستان بازی Alan Wake‌ برویم.

برای تماشای آیتم ویدیویی در یوتوب کلیک کنید

الن در تاریکی شب مشغول رانندگی است و با یک پیاده تصادف می‌کند. پیاده اما درست در مقابل چشمان الن ناپدید می‌شود. اتومبیل الن دچار نقص فنی شده و او تصمیم می‌گیرد که به فانوس دریایی که در همان نزدیکی است برود. درست در نزدیکی فانوس، الن از طرف پیاده‌ای که با او تصادف کرده بود، مورد حمله قرار می‌گیرد. حالا او تبدیل به چیزی شبیه یک گرباد شده و در تعقیب الن است. آن سوی پل فرد دیگری با نام کلی استوارد (Clay Steward) حضور دارد و الن را به سمت خانه‌ای در همان نزدیکی راهنمایی می‌کند. درب خانه پشت سر الن بسته شده و گردباد دوباره به شکل پیاده میان جاده در می‌آید. استوارد توسط او کشته شده و درست در زمانی که قصد دارد الن را هم به همین سرنوشت دچار کند، نوری سفید پدیدار شده و الن را نجات می‌دهد. نوری که قصد دارد الن را برای نبردی که پیش رویش قرار دارد، آماده کند. نور توضیح می‌دهد که آدم‌هایی مثل پیاده در میان جاده توسط تاریکی محافظت می‌شوند. تاریکی‌ای که باید از بین برود تا امکان آسیب رسیدن به آنها وجود داشته باشد. حالا الن با کمک چراغ قوه‌ و اسلحه‌ای که در اختیار دارد، راه خود را به فانوس دریایی پیدا می‌کند. او با هدف رسیدن به منبع نور فانوس از پله‌ها بالا رفته اما در همین لحظه، همه چیز خاموش شده و تاریکی از پایین پله‌ها خود را برای حمله به الن آماده می‌کند.

الن توسط همسشر آلیس از خواب بیدار می‌شود. همه آن چیزی که تجربه کرد شبیه به یک کابوس بود. الن ویک؛ نویسنده موفق آثار پرفروش ژانر جرم که دو سال است موفق به نوشتن کتابی جدید نشده. الن همراه با همسرش آلیس به شهر کوچک برایت فالز آمده‌اند تا شاید بتواند بعد از دو سال به نوشتن اثری جدید مشغول شود. آنها در همان ابتدا به رستوران کوچک شهر می‌روند تا کلید کلبه‌ای در نزدیکی شهر را از کارل استاکی بگیرند. رستوران پر است از چهره‌هایی عجیب. از رز مری‌گلد گرفته که خودش را بزرگ‌ترین طرفدار الن ویک می‌داند تا برادران اندرسون که عضو گروه موسیقی Old Gods of Asgard هستند و به تازگی از مرکز روان‌پزشکی برای هنرمندان Cauldron Lake Lodge فرار کرده‌اند. الن برای گرفتن کلید کلبه به دنبال کارل استاکی است اما در عوض با زنی سیاه‌پوش روبرو می‌شود.

سلام؟

آقای استاکی؟

کارل نتونست بیاد. متاسفانه مریض شده.

اما من کلید و راهنمایی برای رسیدن به دریاچه رو براتون آوردم.

باشه…

اوقات خوبی رو براتون در زمان بودن تو کلبه آرزو می‌کنم. بعدا بهتون سر می‌زنم که که ببینم چطور مستقر شدید.

و اینکه با همسرتون ملاقات کنم.

پافشاری می‌کنم.

ممنون…

الن کلید را گرفته و سوار بر ماشین همراه با آلیس به سمت دریاچه کالدرون حرکت می‌کند. آلیس بعد از رسیدن به کلبه توضیح می‌دهد که هدفش از این سفر کمک به الن بوده تا با روان‌شناس معروف برایت فالز یعنی دکتر امیل هارتمن صحبت کند تا مشکلش در زمینه نوشتن برطرف شود. الن که از نیت اصلی آلیس باخبر شده،‌ با خشم از کلبه خارج شده اما لحظاتی بعد صدای جیغ آلیس برای کمک گرفتن را شنیده به داخل کلبه بر می‌گردد. نیرویی نامشخص آلیس را از داخل کلبه به دریاچه می‌کشد و الن به دنبال او به داخل آب شیرجه می‌زند.

یک هفته بعد الن هوشیاری خود را داخل اتومبیلی در لبه پرتگاه پیدا می‌کند. او از یک هفته گذشته هیچ چیز را به یاد نمی‌آورد. الن در مسیر رسیدن به پمپ بنزین همان نزدیکی بارها با آدم‌هایی شبیه به سایه‌های متحرک روبرو می‌شود که پیش‌تر در رویایش با آنها درگیر بود. در این میان فردی با لباس غواصی قدیمی نیز مقابل او قرار می‌گیرد که صفحه‌هایی از کتاب جدید الن با نام Departure را در اختیار او قرار می‌دهد. کتابی که الن نوشتن آن را به خاطر نمی‌آورد. الن به سرعت متوجه می‌شود که اتفاقات کتاب در حال تبدیل شدن به واقعیت هستند و سایه‌هایی که او را تعقیب می‌کنند، Taken (تیکن) نام دارند. ساکنین شهر که حالا توسط نیروی تاریکی تسخیر شده‌اند. بعد از رسیدن به پمپ بنزین، الن سعی می‌کند با سارا بریکر کلانتر شهر ارتباط برقرار کرده و او را از ناپدید شدن آلیس باخبر کند. بریکر در مقابل الن را باخبر می‌کند که سال‌هاست خبری از جزیره میان دریاچه و کلبه روی آن نیست و این منطقه در دهه 70 میلادی توسط فوران آتشفشان از بین رفته. الن توسط بریکر به اداره پلیس منتقل شده و بری دوست صمیمی و ایجنت او در جستجویش به برایت فالز می‌رسد.

تماسی از طرف کسی که ادعا می‌کند آلیس را دزدیده با الن برقرار می‌شود و او باقی صفحات کتاب دیپارچر را در مقابل آلیس از الن طلب می‌کند. قرار می‌شود که این دو در نزدیکی پارک ملی با یکدیگر دیدار کنند. الن به محل قرار رفته و با آدم‌ربا ملاقات می‌کند. او به الن دو روز وقت می‌دهد تا صفحات کتاب را به او برساند و از کشته شدن آلیس جلوگیری کند. الن و آدم‌ربا با یکدیگر درگیر شده و هر دو به پایین صخره سقوط می‌کنند. مدتی بعد بری با الن تماس گرفته و از رفتار عجیب پرنده‌ها در بیرون کلبه خبر می‌دهد. الن به سمت کلبه برگشته و موفق به نجات بری می‌شود. او در ادامه دوست و ایجنتش را به شهر می‌فرستد تا از هویت آدم‌ربا اطلاعاتی را به دست آورد. بری تماسی را از سوی رز، گارسن رستوران شهر و طرفدار دو آتشه الن دریافت می‌کند. رز توضیح می‌دهد که باقی صفحات کتاب در اختیار اوست. تماس تلفنی به پایان می‌رسد و می‌بینیم که زن سیاه‌پوش پشت سر رز ایستاده و او را تحت کنترل دارد. الن و بری به محل قرارگیری تریلر رز حرکت می‌کنند. در این میان سارا بریکر با الن تماس گرفته و او را مطلع می‌کند که یک مامور اف‌بی‌آی به دنبال پرسیدن سوالاتی از او درباره گم شدن همسرش است. از طرفی بری متوجه شده که داستانی‌هایی در شهر روایت می‌شود درباره تامس زین و باربارا جگر که به نظر در دهه 70 میلادی جان خودشان را از دست داده‌اند. حالا الن و بری به تریلر رز رسیده و قصد دارند باقی صفحات کتاب را دریافت کنند اما بعد از نوشیدن قهوه، هوشیاری خود را از دست می‌دهند. الن در خواب رویایی با حضور مرد حاضر در لباس قواصی می‌بیند که او از می‌خواهد چراغ را روشن کند. بعد از برخوردی دوباره با زن سیاه‌پوش، الن بهوش آمده و متوجه می‌شود که تنها 12 ساعت برای تحویل دادن باقی صفحات کتاب وقت دارد. بیرون از تریلر رز، نایتینگل مامور اف‌بی‌آی مقابل الن قرار می‌گیرد. نایتینگل به الن مشکوک است و قصد دارد با همراهی پلیس او را دستگیر کند اما الن موفق به فرار شده و بری‌ای که هنوز در خواب فرو رفته را ترک می‌کند. الن موفق می‌شود از دست نایتینگل و مامور‌های پلیس فرار کرده و خود را به معدن برساند اما خبری از آدم‌ربا نیست. در ادامه تماسی با او گرفته می‌شود و آدم‌ربا از او می‌خواهد که در میرر پیک (Mirror Peak) حاضر شود وگرنه آلیس کشته خواهد شد.  زمانی که الن به محل قرار می‌رسد با زن سیاه‌پوش برخورد کرده و در ادامه آدم‌ربا که با او قرار ملاقات را هماهنگ کرده ادعا می‌کند که آلیس همراه او نیست. گرباد سیاه دوباره ظاهر شده و هر دوی آنها را به داخل دریاچه پرتاب می‌کند.

بعد از به هوش آمدن، الن خود را در مرکز روانشناسی پیدا می‌کند و دکتر هارتمن به او می‌گوید که از اختلال روانی رنج می‌برد و تمام اتفاقات ماورالطبیعی پیرامونش ساخته ذهن الن است.

متاسفم که صحبتمون و باید قطع کنم، الن، جریان برق مشکل داره. بهتره برم ببینم مشکلش چیه. صحبتمون و بعدا ادامه میدیم.

ضمنا هر موقع حالشو داشتی به اتاقت برگرد و سعی کن بنویسی. بهترین کار همینه.

خودت اینطور فکر نمی‌کنی؟

دوست دارم سرشو با یه چکش له کنم.

اوو، عاشق اینه که سر از کار ما در بیاره ولی هیچ‌ ایده‌ای نداره. به اندازه کافی دیوونه نیست. نه به اندازه ما، سانی.

آره…

دیوونه بودن یکی از موارد مورد نیازـه، سانی. به جز دیوونه‌ها کی میتونه از کار دنیا وقتی این شکلیه سر در بیاره ؟ فقط با دیوونه بودن میتونی سر از دیوونه در بیاره.

این عاقلانه‌ترین چیزی بود که بعد از مدت‌ها شنیدم.

ها ها ها! زین! تو خوبی، تام. هی ما ازش خوشمون میاد، نه برادر ؟ باید بره مزرعه.

مزرعه اندرسون! والهالا!

همه چیز و دربارش نوشتیم تا یادمون نره. خیلی مختصر. هر اون چیزی که باید بدونی تا عقلت بیاد سر جاش. باید پیام و پیدا کنی.

اینجا سانی، یه چیزی برات دارم. تنم به خاطرش جوش زده اما نداشتم دست این حروم‌زاده‌ها بهش برسه.

جریان برق کلینیک قطع می‌شود و شرایط برای حضور تیکن‌ها در تاریکی فراهم. الن همراه با بری تصمیم به فرار از کلینیک دکتر هارتمن می‌گیرد. در جریان فرار الن از مرکز روانشناسی، او متوجه می‌شود فردی که مدعی دزدین آلیس بوده در اصل توسط هارتمن استخدام شده تا او را فریب دهد. بری به الن کمک می‌کند و این دو از مرکز روانشاسی که حالا مورد حمله تیکن‌ها قرار گرفته، فرار می‌کنند. الن و بری از دیگر ساکنین شهر متوجه می‌شوند که موجودیتی تاریک در دریاچه قرار دارد که با ظاهر زن سیاه‌پوش یا همان باربارا جگر خود را نمایان می‌کند. موجودیتی که قصد دارد با استفاده از قدرت دریاچه در تبدیل کردن تخیل به واقعیت، خود را آزاد کند. این موجودیت پیش‌تر برای فرار از دریاچه شاعری با نام تامس زین را مورد استفاده قرار داده بود. تامس زین برای مقابله با موجودیت تاریکی از نوشته‌های خود استفاده کرده بود و سال‌ها پیش موجب فوران آتشفان و نابودی جزیره میان دریاچه شد اما خودش هم در این فرایند گرفتار شده و حالا با ظاهر مردی در لباس غواصی ظاهر می‌شود. در این سال‌ها موجودیت تاریک قدرت بیشتری به دست آورده و موفق به تاثیرگذاری روی ساکنین شهر شده. بری و الن که از مرکز روانشاسی فرار کرده‌اند مشغول گذراندن شب هستند که الن هفته فراموش شده از خاطراتش را به یاد می‌آورد. هفته‌ای که در آن کتاب دیپارچر را نوشته بود. الن متوجه می‌شود که موجودیت تاریک او را مجبور به نوشتن کتاب کرده. موجودیتی که قصد دارد با تبدیل کردن تخیل الن به واقعیت شرایط را برای فرار خود فراهم کند و در این فرایند آلیس را دزدیده تا دلیلی برای مجاب کردن الن داشته باشد.

الن و بری توسط نایتینگل مامور اف‌بی‌آی دستگیر شده و به ایستگاه پلیس منتقل می‌شوند اما تیکن‌ها به این محل حمله کرده و مامور اشاره شده را تسخیر می‌کنند. سارا بریکر کلانتر شهر که با دیدن این صحنه به واقعی بودن موجودیت تاریک یقین آورده به الن و بری کمک می‌کند تا با سینتیا ویور ملاقات کنند که گفته می‌شود با تامس زین آشنایی داشته و مدت‌هاست برای بازگشت موجودیت تاریک خود را آماده می‌کند. شخصیتی که الن برای اولین‌بار در ابتدای بازی با او برخورد کرده بود و فانوسی کوچک را به همراه داشت. سینتیا، الن و بری را به سمت محلی به نام Well-Lit Room هدایت می‌کند. جایی در آن جسمی به نام کلیکر قرار دارد. کلید روشن و خاموش کردن چراغی که طبق نوشته‌های الن قدرت نابود کردن موجودیت تاریک را در اختیار دارد. الن تنها به دریاچه کالدرون بازگشته و به داخل آب می‌رود. او وارد بُعد دیگر و جایی به نام مکان تاریک می‌شود. جایی که افکار تبدیل به واقعیت می‌شوند.

باید راهت به کلبه رو پیدا کنی. کلبه در مقابل راه تو قرار گرفته. نمی‌ذاره رد بشی.

هیچ قلبی نداره. پر شده با تاریکی. باید اون و با نور پر کنی.

بهش اهمیتی نداره. اون آقای اسکرچ ـه. دوستات وقتی تو بری باهاش ملاقات می‌کنن.

از کلیکر استفاده کن.

الن در مکان تاریک با باربارا جگر روبرو شده و با استفاده از کلیکر نابودش می‌کند. حالا الن برای باقی نگه داشتن تعادل داستان، دیپارچر را با آزاد کردن آلیس به پایان رسانده و موجب باقی ماندن خود در مکان تاریک می‌شود.

الن دیپارچر را با این جمله به پایان می‌رساند: دریاچه نیست، اقیانوس است.

بعد از پایان داستان بازی اصلی و در بسته قابل دانلود The Signal، الن خود را در نسخه سورئال برایت فالز پیدا کرده و متوجه می‌شود که در مکان تاریک به دام افتاده. تامس زین به الن توضیح می‌دهد که با دنبال کردن سیگنال تلفن می‌تواند راه خود را در مکان تاریک پیدا کند. با این حال الن متوجه می‌شود که نسخه‌ای پلید از او در مکان تاریک به وجود آمده و از قدرت این محیط برای نابودی الن استفاده می‌کند. تامس زین نهایتا توضیح می‌دهد که الن دلیل اصلی تمام اتفاقات پیش آمده است. زین به الن می‌گوید که دیگر نسخه پلیدش در اصل ریشه در ابعاد غیرمنطقی او دارند که توسط ترس بلعیده شده‌اند. الن تلویزیون و نسخه پلید خود در آن را نابود کرده اما متوجه می‌شود که همچنان در کلبه زندانی است. در بسته قابل دانلود دوم یعنی The Writer، الن با این واقعیت که خودش موجب اتفاقات پیرامونش است، روبرو شده و بخش دیگری از حافظه‌اش را به دست می‌آورد. تامس زین به الن توضیح می‌دهد که نسخه غیرمنطقی الن همچنان در کلبه حضور دارد و تنها شانس او برای فرار از این محیط، گرفتن کنترل مکان تاریک از نسخه غیرمنطقی خودش است. در این مسیر الن با دشمن‌های بسیاری روبرو شده و از فانوس دریایی می‌گذرد تا بار دیگر به کلبه برسد. داخل کلبه نسخه غیرمنطقی و دیوانه خود را پیدا کرده و بعد از لمس کردنش با او یکی می‌شود. اینجاست که الن متوجه می‌شود دیگر نباید گرفتار تفکرات هذیانی خود شود و این ترس که هیچ‌وقت نمی‌تواند محیط تاریک را ترک کند را به فراموشی بسپرد. او به سراغ ماشین تحریر رفته و داستان جدیدش را با عنوان «بازگشت» شروع می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا