بررسی

بررسی بازی Heavy Rain

در یک شهر واقع در شرق آمریکا ، بچه ها به طور مشکوکی ناپدید می شوند ، و وقتی پیدا می شوند که چند روز گذشته و آنها در آب باران غرق شده اند در حالی که در یکی از دستانشان یک Origami وجود دارد. مردم در وحشت و وهم فرو رفته اند. هنوز هیچ سرنخی پیدا نشده است.اما مشکلی نیست ، خانواده شما همه صحیح و سالم در منزل هستند … ولی اگر نباشند چطور ؟چکار خواهید کرد ؟چقدر حاظرید برای نجات دادن عشق خود پیش بروید ؟

نامه ای از Origami Killer :

در یک شهر واقع در شرق آمریکا ، بچه ها به طور مشکوکی ناپدید می شوند ، و وقتی پیدا می شوند که چند روز گذشته و آنها در آب باران غرق شده اند در حالی که در یکی از دستانشان یک Origami وجود دارد. مردم در وحشت و وهم فرو رفته اند. هنوز هیچ سرنخی پیدا نشده است.

اما مشکلی نیست ، خانواده شما همه صحیح و سالم در منزل هستند … ولی اگر نباشند چطور ؟

چکار خواهید کرد ؟

چقدر حاظرید برای نجات دادن عشق خود پیش بروید ؟
Heavy Rain

پس از پنج سال انتظار سرانجام Heavy Rain عرضه شد و قصد داریم نقدی فنی برای بازی بنویسیم. گرچه این بازی در اصل نیازمند یک نقد تحلیلی است و به همین خاطر به زودی بررسی فلسفی و تحلیلی Heavy Rain در همین سایت قرار خواهد گرفت.

پس از عرضه شدن Fahrenheit توسط Quantic Dream ، دیوید کیج خالق این اثر نشان داد بازی خلق کرده که نه تنها صنعت بازی را دگرگون می کند ، بلکه حتی سینما هم در بعضی جهات به چالش می کشد. مشاهده یک فیلم در حالی که خودتان نقشهای آن را بازی می کنید و سناریو را پیش می برید حسی را تلقین می کند که شاید حتی در پرده های سینما هم نتوانید آن را درک کنید.

بازی Heavy Rain دومین اثر QD که از همان روز اول جنجالهای زیادی به پا کرده بود ، نه تنها دید بازی قبلی (Fahrenheit) را گسترش داد ، بلکه بازی های کامپیوتری را وارد بعد دیگری کرد که بسیاری از سینما دوستان هم از دیدن آن هیجان زده شدند.

داستان Heavy Rain بزرگترین تکیه گاه این بازی است. داستان در مورد انسانهایی معمولی است که در موقعیت های غیر معمول قرار می گیرند !. HR با شروعی آرام آغاز می شود ، Ethan Mars در منزل زیبا و ویلایی خود از خواب بیدار می شود و باور دارد امروز هم همانند روزهای دیگر است. او دو پسر به نامهای شان و جیسون دارد . ایثان عاشق فرزندان و همسر خود است . روزی این خانواده برای خرید از یک فروشگاه زنجیره ای به بیرون می روند و در طی یک صحنه غم انگیز جیسون پسر بزرگ ایثان در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست می دهد. پس از این صحنه بازی 2 سال بعد آغاز می شود ، ایثان 6 ماه در کما بوده ، همسر او از وی جدا شده و تنها فرزند آنها ، شان هم هفته ای یک بار پیش پدر یا مادر خود زندگی می کند.

زندگی برای ایثان خیلی سخت شده و فاجعه زمانی آغاز می شود که شان تنها پسر باقی مانده او توسط قاتل معروفی به نام Origami Killer ربوده می شود. این قاتل تا به حال 6 قربانی که همه بچه سال و بین 10 تا 13 سال بودند را کشته. روش کشتن او این است که او بچه ها را در یک فضای بسته قرار می دهد تا اینکه باران این فضا را پر کند و قربانی در آن خفه شود.

Origami Killer به پدر هر بچه ی ربوده شده 4 روز فرصت می دهد تا با تستهایی که از او می گیرد ، بچه اش را نجات دهد. داستان از جایی اوج می گیرد که ایثان باید طی چهار روز قبل از اینکه پسرش در آب باران خفه شود او را نجات دهد.

سه شخصیت دیگر بازی نورمن جیدن(کاراگاه FBI) ، مدیسون پیج (خبرنگار) و اسکات شلبی (کاراگاه بازنشسته ی خصوصی) هم در بازی وجود دارند که شما کنترل آنها را هم در دست می گیرید و داستان را پیش می برید. محوریت کلی داستان Heavy Rain در واقع مربوط به همان ماجرای ایثان مارس می شود و این سه شخصیت در واقع با همین انگیزه برای نجات دادن پسر ایثان وارد داستان می شوند.

به جرات می توان گفت HR از بعد داستانی چیزی فراتر از هر بازی دیگر است. داستان در واقع یک نمودار سعودی است که از ابتدا اوج می گیرد و در آخر به بالاترین سطح خود می رسد. این داستان زیبا می تواند با انتخاب ها و طرز بازی کردن شما تغییر کند و ممکن است در آخر شما با یک تراژدی یا یک پایان خوش طرف باشید. سبک روایت و Flashback های HR به هرچه زیبا تر شدن داستان افزوده. شما تا آخرین لحظه از بازی نمی دانید که Origami Killer کی هست و بزرگترین دغدغه ی شما پیدا کردن قاتل و نجات شان فرزند ایثان می شود. هرچند داستان در بعضی مواقع چاله هایی دارد و گاه در مواردی کوچک بی منطق به نظر می رسد ؛ اما قطعا HR داستانی کوبنده دارد.

شخصیت پردازی بازی یکی از انقلابی ترین بخش های HR است. احساس هم ذات پنداری و عشق و نفرت به هر کدام از آنها استخوان بندی داستان را ساخته. کیج داستان را طوری نوشته که در یک لحظه با تمام وجود یک پدر بودن را درک می کنید و یا در صحنه ای آنقدر ناراحت و غمناک می شوید که بغض گلویتان را می گیرد. دیوید کیج در واقع در داستان سعی کرده احساسات شما را به بازی بگیرد و کاری کند که به اعماق وجود خود فکر کنید.

Heavy Rain در بخش گیم پلی راه برادر بزرگتر خود یعنی Fahrenheit را دنبال کرده. نهادن نامهایی مثل Adventure و یا QTE برای این بازی کاملا اشتباه است. به قول خود دیوید کیج این بازی یک Interactive Drama است.

در کل قسمت گیم پلی بازی را می توان به سه بخش ماجراجویی ، QTE و گفتگو تقسیم کرد. در بخش ماجراجویی شما کنترل شخصیت خود را همانند یک بازی سوم شخص در دست دارید و باید به جستجوی سرنخ برای پیدا کردن قاتل باشید. کارهایی که در این بخش انجام می دهید تاثیر بسیاری روی داستان و نحوه ادامه یافتن بازی دارد. گاه انجام ندادن یک کار پشیمانی را به همراه دارد و ممکن است با انجام یک کار اضافی اشتباه بزرگی را مرتکب شوید. این قسمت بازی کاملا بر پایه عقل و واقعیت ساخته شده و باید تا می توانید در آن واقع بین باشید.

بخش دیگر بازی دیالوگهای آن است. HR بر عکس بعضی بازی های Adventure اصلا دیالوگها خسته کننده ای ندارد و حتی یکی از جذابیت های بازی هم همین بخش است. برخلاف بازیهای RPG و Adventure دیگر باید در پرسیدن سوالهای خود دقت کنید. ممکن است یک سوال اشتباه موجب ناراحت کردن مخاطب و در نتیجه عقیم ماندن گفتگوی شما شود. این قسمت گذشته از نیاز به تسلط به زبان انگلیسی ، به شدت نیازمند درایت و تعمل و البته واقع بینی است . درک و شناخت شخصی که با او صحبت می کنید می تواند کلیدی برای پیروزی شما و یافتن اطلاعات جدید باشد. مبحث کلی دیالوگها به صورت نوشته دور سر کرکتر می چرخد و شما باید در کمترین زمان ممکن بهترین سوال را بپرسید.

یکی از دیدنی ترین بخش های HR قسمت QTE (دکمه زنی) آن است. این قسمت بر خلاف Fahrenheit که دو دایره بزرگ روی تصویر مانع دید کافی از محیط می شد ، بسیار عاقلانه در لا به لای صحنه های بازی قرار گرفته است. گاه شما باید دکمه را سریع و یا کند بزنید . بعضی وقتها باید چندین دکمه را با هم بگیرید. تمام این QTE ها بسیار عاقلانه و مربوط به صحنه مورد نظر طراحی شده. استفاده جالب از SixAxis کنترلر PS3 جذابیت خاصی را ساخته.

بازی در قسمت QTE خود به خود هیجانی هست ، حال تصور کنید که شخصیت شما ممکن است در ازای اشتباه زدن یک دکمه بمیرد ، حسی که هر لحظه ممکن است در بازی بمیرید و هیچ راه برگشتی هم نداشته باشید آنچنان جو سنگینی به مخاطب می دهد که دقیقا احساس می کند به جای شخصیت اصلی در حال فرار یا مبارزه است.

متاسفانه کنترل شخصیت اول گاهی خیلی گیج و گنگ می زند و بازیباز را دچار مشکل می کند. هرچند با گذشت زمان به آن عادت می کنید ولی هیچ گاه نمی توان این مشکل را نادیده گرفت. دوربین گاه در بعضی از مواقع تصویر درستی را نمی دهد و سرگردان در سوی دیگر می چرخد. البته می توانید با دکمه ی L1 زاویه دوربین را عوض کنید ، ولی این مشکلات کوچک در برابر عظمت بازی چیز خاصی نیست. همچنین سونی به تازگی یک Patch برای بازی عرضه کرده که بسیاری از مشکلات را حل می کند.

HR دارای یک بالانس بی نظیر در گیم پلی خود است ؛ تعامل درست بین ماجراجویی و صحنه های اشکن باعث شده که هیچ گاه از هیچ کدام از قسمت های بازی خسته نشوید. سکانسها نه آنقدر طولانی است که شما را خسته کند و نه آنقدر کم که حسرت کمی بیشتر بازی کردن را داشته باشید. هیچ فراز و نشیبی در روند بازی دیده نمی شود و همیشه هر مرحله از HR برای شما تازگی خواهد داشت.

بر خلاف Fahrenheit بازی جدید QD دارای گرافیک فوق العاده سنگینی است. HR چه در بخش فنی و چه در بخش هنری یک شاهکار به تمام معنا است.

قوی ترین استفاده از Motion Capture در این بازی حتی Uncharted 2: Among Thieves را به به زیر خود می برد. تمام شخصیت ها Mo-Cap شده هستند و حتی ریز ترین جزئیات صورت آنها قابل مشاهده است. انیمیشن های دقیق و نرم شخصیت ها به هرچه واقعی تر شدن آنها کمک کرده.

گذشته از تکنولوژی مثال زدنی HR ، این بازی سهم اصلی گرافیک خود را در بخش هنری دارد. طراحی بی نظیر صحنه ها و لوکیشن ها دقیقا شما را در خود فرو می برد. جو تاریک و نمناک بازی ما را یاد فیلم های آلفرد هیچکاک می اندازد. دود و نمای دور دست بازی دقیقا چیزی است که در فیلم های این کارگردان دیدیم ؛ زوایای دوربین و تعلیق آن در تصویر ما را هرچه بیشتر به یاد فیلم سرگیجه (هیچکاک) می اندازد.

بیشتر مکانهای بازی از لوکیشن های واقعی طراحی شده که بیشتر آنها از عکس هایی از کشور نیوزلند ساخته شده. مناطق کاملا منطقی با جزئیات و معماری دقیق هرچه بیشتر شما را به درک درستی از حس کارگردان منتقل می کند.

طراحی دکوراسیون و رنگ بندی فضاهای بسته دقیقا ما را به یاد استاد استنلی کوبریک می اندازد. انتقال حس و جو موجود در بازی با رنگ بندی های حساب شده و مبتنی به علم روانشناسی دقیقا حس درونی کیج را به شما وارد می کند. چیدمان وسایل فضاهای بسته گذشته از منطقی بودنشان یک دکوراسیون فوق العاده طراحی کرده .

اتمسفر و رنگ بندی فضاهای بیرونی ، همچنین Draw To Distance بازی مارا به یاد شاهکار دیوید فینچر یعنی فیلم Se7en می اندازد. القای فضای Noir بازی با استفاده از رنگ بندی و تکنیک های گرافیکی بسیار شبیه به کارهای فینچر و حتی Fight Club او است.

فریم ریت پایدار ، جزئیات و Object هایی با تکسچر های بی نظیر هرچه بیشتر به واقعی بودن HR کمک کرده.

لباسهای شخصیت های اصلی به لطف استفاده از Scanline Rendering بسیار طبیعی و سطح دارد کار شده اند. صورت ها هم یک *****ینگ از همین تکنولوژی داشته که نتیجه آن چهره های باور نکردنی شخصیت های اصلی است.(متاسفانه بعضی شخصیت فرعی دارای طراحی ضعیف تری نسبت به نقش های اصلی هستند).

بازتابهای نور و رنگ به لطف تکنولوژی Sepcular Reflection بسیار طبیعی کار شده و تعامل شما با محیط را به زیبایی نشان می دهد. این تکنیک مخصوصا در قسمت هایی که باران می بارد به زیبایی قابل مشاهده است.

در کل Heavy Rain در بخش گرافیکی یک عنوان بی نقص است که چشمهای شما را نوازش می کند.

مسلما چنین شخصیت های با کیفیتی نیازمند صداگذاری مناسب برای هرچه واقعی تر شدن هستند. صداگذاران بازی نقش خود را بسیار خوب اجرا کرده اند. صداگذاری HR در حین ضبط Motion-Capture ها انجام می شده که باعث شده حس و حال کرکتر دقیقا در حین انجام کاری به ما وارد شود.

صداگذاری محیط جوی قوی را القا می کند. صدای جاری شدن باران و همچنین برخورد آن با سطوح مختلف شنیدنی و متفاوت است. گاه در یک لحظه هیچ صدای جز باران نمی آید و حسی نمناک و تازه به شما می دهد ، و گاهی یک نوای آرام و زیبای موسیقی همراه با هارمونی باران شما را از خود بی خود می کند.

کیج خود به عنوان یک موسیقی دان سر ضبط موسیقی بازی حضور داشته. او می گوید:” 50% حسی که باید به مخاطب منتقل شود از طریق موسیقی است”. یک گروه ارکستر بزرگ کار ضبط را بر عهده داشته. ملودی های آرام حسی پر از ناامیدی ، پشیمانی را به همراه دارد و گاه یک موسیقی نرم شما را سراپا پر از عشق می کند. محل ها و زمانهای مناسبی برای پخش شدن موسیقی گذاشته شده که واقعا شما را در این روند همراه می کند.

در صحنه های اکشن ملودی تند می شود و صدای ساکسیفون و ویولون سل مانند دو رقصنده صحنه را محو خود می کنند. ضرب تند و بی امان موسیقی ضربان قلب را بالا می برد و گاه توقف های آن در مواقع مناسب با زیر صدایی از تک نوازی ویالون موهای بدنتان را سیخ می کند.

Heavy Rain چیزی فراتر از آن چه انتظار داشتیم بود. بازی که با بیان احساسات و آزاد گذاشتن مخاطب در نحوه بازی کردن تمام کلیشه های این صنعت را شکست و خود را هم راستای فیلم های تحسین شده سینما قرار داد. قطعا HR بازی است که یک موفقیت بزرگ برای QD و خالق آن یعنی David Cage بود. همچنین سونی با این بازی نشان داد که کنسول PS3 دستگاهی است که هر مخاطب و سلیقه ای را در بر می گیرد .

امتیاز بازی‌سنتر

امتیاز بازی‌سنتر - 9

9

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
داستان زیبا همراه با روایت عالی
موسیقی بخش بزرگی از جو سازی بازی را دارد
گرافیک هنری زیبا و خلاقانه
این بازی در پشت داستان خود حرف های زیادی برای گفتن دارد
نقاط ضعف:
بعضی مشکلات در کنترل شخصیت ها
باگهای عجیب ولی خیلی کم

User Rating: 4.32 ( 3 votes)

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا